زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نماز جمعه از دیدگاه امام با قر (ص)

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

■ نماز جمعه از منظر امام باقر (ع)
امام محمّدباقر (ع) در دوران امامت خود، به نشر و گسترش معارف دين به ويژه فقه و احكام اسلامى پرداخت و ضمن حل مشكلات علمى، به تعليم و تربيت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارةبن اعين، ابونصير، هشام بن سالم و جابربن يزيد و حمران بن اعين و بُريدبن معاويه عجلى، همّت گماشت.
آوازه علوم و دانش او چنان در اطراف و اكناف پيچيده بود كه ملقّب به باقرالعلوم؛ يعنى شكافنده دانش ها گرديد.
يكى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هيثمى درباره او می‌نويسد: «محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمت ها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بى بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست كه وى را شكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند»[1]

در عصر امامت امام باقر (ع) خلفا به اين نتيجه رسيدند، که سختگيري‌هاي شديد، نتيجه عکس مي دهد و تدريجاً سياست خلفا در قبال ائمه (ع) تغییر کرد، به گونه ای که سليمان بن عبدالملک به محض آن که در سال 96 به حکومت رسيد، فشار بر ائمه و پیروان آنها را کم کرد و هزاران زنداني را که حجاج بن یوسف ثقفی به زندان افکنده بود، آزاد کرد.[2]

پس از سلیمان در سال 99 عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد و آزادي نسبي فراوان داد. وي در مدت خلافت خود سه کار مهم انجام داد: سبّ امام علي (ع) را ممنوع کرد، ممنوعيت نوشتن احاديث پيامبر (ص) را برداشت و فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) برگرداند.

پس از عمر بن عبدالعزيز نيز آزادي‌ها نسبتاً ادامه يافت. امام باقر (ع) از اين فرصت استفاده کرد و شروع به نشر حديث خود و پدران خويش کرد. مردم در خانه حضرت و در مسجد پيامبر (ص) و نيز در ايام حج، بر گرد ایشان جمع مي شدند و حضرت از مسائل اعتقادی گرفته تا مباحث اخلاقی و مباحث فقهی، همه را برای آنان حدیث می‌کردند. البته از آنجا که مسائل فقهی بیشتر در جامعه مورد ابتلا بود و این دسته مباحث، مورد نیاز مسلمانان آن زمان، بود، تعداد قابل ملاحظه‌ای از روایات امام باقر (ع) نیز به سوی مباحث فقهی جهت پیدا کرده است.

در این راستا آن حضرت با بهره‌گیری از الهامات الهی و کتب آسمانی، برای زندگی دنیایی و اخروی ما برنامه ها و راهکارهایی را ارائه کرده که همواره راهگشا بوده و هست.

این ایام را بهانه‌ای می‌کنیم تا برخی از سفارشات امام باقر (ع) را مرور کنیم و آن را مایه حیات ابدی خود قرار داده و چراغی برای طی نمودن مسیر سعادت دنیا و آخرت خود قرار دهیم؛ زیرا مهمتر از دانستن تاریخ زندگانی ائمه (ع)، آشنا بودن با دستورات آنها و هر آنچه که از ما می‌خواستند، می‌باشد.

یکی از آن دستورات، مسأله بسیار مهم «نماز جمعه» است. روایات متعدد صحیح السند و دقیقی از آن حضرت در این باره نقل شده است. ما آن روایات را در سه بخش بیان می‌کنیم:

الف) بیان اهمیت و وجوب نماز جمعه در کلام امام باقر (ع)

در شریعت اسلام سه اجتماع بزرگ از اهمیت ویژه برخوردارند:

اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل می‌شود.
اجتماعات سالیانه که در ایام حج و در کنار خانه خدا انجام می‌گیرد.
اجتماع هفتگی که در مراسم نماز جمعه تشکیل می‌گردد.
در این میان نقش نماز جمعه بسیار مهم است و حضور افراد برای تشکیل آن واجب می‌باشد و از افرادی که به آن اهمیت ندهند به بدی یاد می‌شود.

امام‏ باقر (ع) درباره نماز جمعه می‌فرماید: «صَلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِيضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ[3]؛ نماز جمعه‏ واجب است، و اجتماع كردن براى خواندن آن با امام نيز واجب می باشد.»

همچنین آن حضرت در روایت دیگری می‌فرماید: «إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ وَ هِيَ الْجُمُعَةُ[4]؛ خداوند از این جمعه تا آن جمعه سى و پنج نماز را بر مردم واجب کرده است. در میان آنها نمازى است که به جماعت واجب شده (یعنى فرادایش باطل است) و آن نماز جمعه است.»

شرط صحت این نماز آن است که به جماعت اقامه شود.

در روایتی نیز از ایشان نقل شده: «الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ إِنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِي أَهْلِهِ أَدْرَكَ الْجُمُعَةَ[5]؛ نماز جمعه بر هر كس كه نماز صبح را پيش خانواده خود خوانده و جمعه را درك كند واجب است.»

 با توجه به این روایات و آیات قرآن کریم برخی از مراجع کنونی عظام تقلید نیز حکم به وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر حضور و در زمان غیبت امام نیز حکم به واجب تخییری بودن نماز جمعه داده اند و از این طریق به نوعی اهمیت و ضرورت حضور نماز جمعه را بیان می‌کند.

مقام معظم رهبری زیده عزه: «هرچند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخييرى است و حضور در آن واجب نيست، ولى با توجه به فواید و آثار شرکت در آن، سزاوار نيست که مؤمنين خود را از برکات حضور در اين نماز به مجرد تشکيک در عدالت امام جمعه و يا عذرهاى واهى ديگر، محروم سازند.»[6]

ایشان در پاسخ سؤال دیگری چنین مرقوم می دارند: «معناى واجب تخییری بودن نماز جمعه آن است که مکلّف در اداى فريضه واجب ظهر روز جمعه بين خواندن نماز جمعه يا نماز ظهر مخير است.»[7]

اصل نماز جمعه در زمان پیامبر اسلام (ص) هم وجود داشته و از آنجا که در مدینه حکومت بر مسلمانان در اختیار پیامبر (ص) بود، نماز جمعه رونق خاصی داشت. بر همین اساس برخی از آیات نیز درباره نماز جمعه نازل شده است.

روزی زراره و محمد بن مسلم نزد حضرت باقر (ع) رفتند و از تفسير قول خداوند که در آیه: «حافِظُوا عَلَى‏ الصَّلَواتِ‏ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى[8]‏؛ نمازها و نماز وسطى را محافظت نماييد.» سؤال نمودند.

حضرت در پاسخ آنان فرمودند: «نماز وسطى نماز ظهر است و در ظهر (روز جمعه) خداوند نماز جمعه را واجب ساخته و در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمانى نيست كه خيرى را طلب نمايد جز اينكه خداوند آن را به وى عنايت فرمايد.»[9]

نقل شده روز جمعه ای بود که مسلمانان برای برپایی نماز جمعه به امامت پیامبر (ص) جمع شده بودند و پیامبر (ص) مشغول ایراد خطبه نماز جمعه بودند. خبر آوردند که یک قافله تجاری به مدینه آمده است. دحبه

کلبی که تاجری بود، از شام مقداری گندم، آرد و جو برای تجارت آورده بود، عده ای پیش روی کاروان تجاری طبل می کوبیدند تا مردم، از آمدن کاروان تجاری آگاه شوند.

از آنجا که قحطی و کمبود غذا مدینه را فرا گرفته بود، و گرسنگی و تهی دستی فشار سختی بر مردم مدینه وارد ساخته بود، اغلب مسلمانان حاضر در نماز جمعه پیامبر (ص)، از مسجد بیرون آمدند و تنها تعداد اندکی باقی ماندند. زیرا مردم فکر می کردند اگر در نماز جمعه باقی بمانند طعام و آذوقه ای نصیب آنها نمی شود!

پیامبر (ص) با دیدن این منظره فرمودند: به خدایی که جانم در دست اوست، اگر شما چند نفر هم از مسجد بیرون می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، آتش (و قهر الهی) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید. بنا بر نقل دیگری فرمودند اگر اینها نمی ماندند از آسمان سنگ بر سر آنها می‌بارید.

در این هنگام جبرئیل امین فرود آمد و آیه یازدهم سوره جمعه را نازل کرد: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ؛ هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند (صدای طبلی بشنوند) پراكنده مى‏شوند و به سوى آن مى‌روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى‏كنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزى‏دهندگان است.»[10]

زراره می‌گوید نزد امام باقر (ع) رفتم و از آن حضرت پرسیدم: نماز جمعه بر چه کسانی واجب می‌شود؟

امام باقر (ع) در جواب فرمودند: «هرگاه هفت نفر جمع شدند، نماز جمعه واجب مى‌شود و این نماز با کمتر از پنج نفر که یکى از آنها پیشنماز است، بر پا نمى‌شود»[11]

علی اکبر اصغرزاد فیاض یکی از آزادگان سرافراز است. ایشان می‌گوید بعد از مدتی که در اردوگاه 11 تکریت بودیم و بسیار بر ما سخت می گرفتند، به دلایلی ما را به ارودگاه 18 بعقوبه انتقال دادند. مقداری فضای اردوگاه جدید بهتر بود. وقتی دیدیم فضای اردوگاه جدید با اردوگاه ۱۱ تکریت، فرق می‌کند و اینجا آزادی وجود دارد و اسرا در حال و هوای دیگری هستند، بچه‌های ما شروع کردند به جذب بچه های جدید. یکی یکی این‌ها را کشیدیم به طرف خودمان. نماز یادشان دادیم، از آن حال و هوای زندانی بودن درشان آوردیم، و آنها را توی فضای اسارت آوردیم.

از این جا نمار خواندن ها یکی یکی شروع شد، تا کار به جایی رسید که نماز جمعه برپا کردیم. نماز جمعه ای آن جا خواندیم که امام جمعه اش حاج آقا علی باطنی بود. چقدر بزرگ و باشکوه بود نمازی که جلوی چشم عراقی ها خواندیم. تمام عراقی ها از وحشت جمع شده بودند پشت سیم خاردار و با اسلحه و خیره نگاه مان می‌کردند.

چه قدر زیباست اهتمام به نماز جمعه در آن شرایط سخت و چه قدر زشت و ناپسند است، بی توجهی به نماز جمعه در این روزگار با همه امکانات و شرایط عالی. و شاید سالها بر کسی بگذرد و به نماز جمعه نرود.

امام باقر(ع) می‌فرمایند: «به خدا سوگند، به من خبر رسیده است که اصحاب پیامبر (ص)، از روز پنجشنبه برای نماز جمعه آماده می شدند، چون روز جمعه برای مسلمانان کوتاه است.»[12]

اين‌قدر نماز جمعه مهم است كه ياران پيامبر (ص) از شب جمعه خود را آماده نماز جمعه مي‌كردند. یعنی فردی که لباس هایش تمیز نبوده آنها را می شسته، کسی که مرکب نداشته، مرکب آماده می کرده، دیگری قول و قرارهایش را آنگونه تنظیم می کرده که مانع حضور در نماز جمعه نشود، آن یکی کسب و کارش را تعطیل می کرده است.

امام صادق (ع) می فرماید: «أَنَّ عَلِيّاً ع نَهَى‏ أَنْ‏ يُشْرَبَ‏ الدَّوَاءُ يَوْمَ الْخَمِيسِ مَخَافَةَ أَن‏ يَضْعُفَ عَنِ الْجُمُعَةِ[13]؛ همانا علی (ع) روز پنجشنبه از مصرف دواهایی که ممکن است در روز جمعه ضعف بیاورد نهی می‌کردند.»

یعنی غذا و داروهایی كه مايع جان اما سبب ضعف در جمعه است را نهی کرده است، براي اين كه به نماز جمعه برسند. پس چه خوب است که ما هم قرارها را طوری تنظیم کنیم که مانع حضور در نماز جمعه نشود.

یاران پیامبر (ص) و ائمه (ع) از روز پنج شنبه خود را آماده شرکت در نماز جمعه می کردند. اما مردم زمان ما چطور؟!

از صدا و سیما گرفته تا سازمان پارکها و شهرداری ها و راهداری ها و راهنمایی و رانندگی و … همه و همه از چهارشنبه، روی بحث سفرهای آخر هفته و گردشگری و تفریح و تعطیلی مانور می دهند و حتی یک بار هم اسمی از نماز جمعه و آمادگی برای آن به میان نمی آورند!

ب) بیان آثار شرکت در نماز جمعه در کلام امام باقر (ع)

 هريک از احکام نوراني و دستورات اسلام عامل رشد و تکامل انسانها است و اثراتي که در انجام دادن آنها مشاهده مي شود بيانگر اهميت احکام است. نماز جمعه يکي از فرائض مهمي است که در رشد و تکامل شخصيت انسان تقش بسيار ارزنده و مهمي دارد و مهمتر اينکه بعد عبادي در رابطه با خداوند مطرح شده و تاثير بسيار فراوان و ژرفي در رشد شخصيت انسان دارد.

برخی از روایات امام باقر (ع) که آثار و برکات شرکت در نماز جمعه را بیان می‌کند مرور می‌کنیم تا وقتي به نماز جمعه مي‌رويم با عشق بيش‌تري برويم. قدرش را بیشتر بدانيم:

امام باقر (ع) مى‌فرمايند: «فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود می‌آيند و كاغذهايى از نقره و قلمهايى از طلا همراه دارند. مقابل درب مسجد بر تختهايى از نور مى‌نشينند. هر كسی در نماز جمعه شركت كند، به ترتيب ورود مى‌نويسند تا آنگاه كه نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بيرون آيد.»[14] 

همچنین آن حضرت در روایتی دیگر فرموده است: «خداوند جمعه را بر ديگر روزها برترى داده است: بهشت در روز جمعه زينت و آرايش مى شود و شما به اندازه سبقتى كه به سوى نماز جمعه داشته ايد به دخول در بهشت سبقت مى‌گيريد، و درهاى آسمان براى بالا رفتن اعمال بندگان (در اين روز) باز می‌شود.»[15]

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «خطاب به مومنی که به ایشان عرض کرد بارها عزم رفتن به حج نموده ام ولی توفیق عایدم نشده است، فرمود: بر تو باد که پیوسته در نماز جمعه حضوریابی که آن حج مستمندان است.»[16]

از امام باقر (ع) چنین روایت شده: «إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمَ بِالْجُمُعَةِ الْمُؤْمِنِينَ‏، فَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِشَارَةً لَهُمْ، وَ الْمُنَافِقِينَ تَوْبِيخاً لِلْمُنَافِقِينَ، وَ لَايَنْبَغِي تَرْكُهَا، فَمَنْ تَرَكَهَا مُتَعَمِّداً، فَلَا صَلَاةَ لَهُ[17]؛ نماز جمعه سنتی است از پیامبر اسلام، بشارتی است برای مؤمنان و توبیخی است برای منافقان هر کسی عمدا آن را ترک کند، نمازی برای او نیست.»

نماز جمعه بشارت است برای مومنان و این بزرگترین اثر نماز جمعه است. ولی در ادامه روایت می فرماید: «کسی که نماز جمعه نرفت نمازی برای او نیست» البته اين حديث به اين معنا نيست كه اگر نماز جمعه نرفت، ديگر لازم نیست نماز بخواند يا لازم نیست حج برود. بلكه به معنای آن است که نمازش آن خاصيتي كه بايد داشته باشد ندارد. مثل گوشتي كه مي گويند ممكن است خاصيتش را از دست داده باشد. مثل انگور پلاستيكي كه رانندگان جلوي شیشه ماشين مي گذارند، شكل زيبايي دارد ولي خاصيت ندارد.

 نظر دهید »

رباب کیست؟

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

حضرت رباب علیها السلام بانوی باوفای کربلا

رباب علیها السلام دختر امرو القیس کلبی، مادر حضرت علی اصغر علیه السلام، از زنان بزرگوار، معروف و پرنقش کربلا و از محبوب ترین و مقرب ترین همسران امام حسین(ع) و از زنان نام دار، فاضل و وفادار عصر خود بوده است. این بانوی بزرگوار نسبت به اباعبداللّه علیه السلام معرفت و محبتی خاص داشت و همسری وفادار و نیکو برای آن حضرت بود. اشعار و مرثیه های بانو رباب در مصیبت اباعبدالله علیه السلام بیان گر عظمت شخصیت و معرفت او به سیدالشهداست. وی عظمت مقام اباعبدالله را دریافته بود و به همراه امام حسین(ع) در کربلا حاضر شد تا تمام مصیبت ها و درد و رنج ها را تحمل کند. پس از بازگشت به مدینه، مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام را بر پا کرد و تا یک سال بعد از واقعه کربلا که حیات داشت، همواره عزادار بود. وی سرانجام یک سال پس از شهادت امام حسین علیها السلام دارفانی را وداع گفت و به مولای خود ملحق شد. بررسی ویژگی ها و مقام و منزلت رباب رباب علیها السلام، کربلا، مادر حضرت علی اصغرعلیه السلام، همسر امام حسین علیها السلام مهم ترین مسئله این نوشتار است. همچنین مسئله حضور ایشان در کربلا و پس از واقعه عاشورا بررسی شده است. شیوه مورد استفاده برای انجام این پژوهش، روش تحقیق تاریخی - توصیفی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.
reference : پژوهش نامه معارف حسینی (آیت بوستان) » تابستان 1397 - شماره 10 , زحمتکش، زهرا
مشخصات نویسنده : مدرس جامعة المصطفی العالمیة، نمایندگی مشهد؛ کـارشناسی ارشـد رشـته تاریخ و تمدن ملل اسلامی؛ (z.zahmatkesh1@yahoo.com)
مقدمه
امام حسین(ع) نبوغ، علم و مهارتی خاص در اداره اوضاع سیاسی اسلام داشت. از این رو در کربلا با نقشه ای صحیح و از مجرای طبیعی، شروع به مبارزه کرد و در این راه، هر چیزی که در پیشرفت مقصودش مـؤثر بـود، بـه کار بست. همراه آوردن و شـرکت دادن زنـان در ایـن نهضت عظیم دینی، از جمله مؤثرترین عوامل پیشرفت هدف امام حسین(ع) به شمار می رود؛ در حالی که اگر اباعبدالله(ع) با عده ای از یاران و بستگان خود بـه کـوفه مـی رفت و به شهادت می رسید، بلافاصله دستگاه های تبلیغاتی بنی امیه بـا آمـادگی و تجهیزاتی که داشتند، تمام پیشامدها را به سود خود توجیه می کردند و این امر موجب می شد مردم بر اثر تبلیغات سـوء بـنی امیه، ایـن قیام را از جنگ های معمولی میان اعراب تلقی کنند و سر و صداها در انـدک زمانی پس از این واقعۀ عظیم، خاموش شود. در نتیجه بنی امیه در کرسی سلطنت قرار می گرفت و بر مبنای مرام خود عمل می کرد؛ اما حضور بانوان در ایـن قـیام، اجـازه این کار را به آنها نداد تا نقشه شوم شان عملی شود.

در این جا ایـن نـکته قابل تأمل است که امام حسین(ع) می خواست از این راه و با شهادتش کاری کند که با تبلیغ آن بـرای ابـد، دسـتگاه اموی را رسوا سازد و آیین ظلم و ستم آنان را محکوم کند. حدود هشتاد زنـ و کـودک در کـربلا حضور داشتند که رباب(ع) از جمله زنان عاشورایی است که در این واقعه، داغ شیرخوار شـش مـاهه اش حـضرت علی اصغر(ع) بر دلش ماند.

رباب(ع) دختر «امرءالقیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کـعب بـن علیم بن جناب بن کلب» شاعر بزرگ عرب و مادرش «هند الهنود » دختر «ربیع بـن مـسعود بـن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب » بوده که در واقع «جناب» جـد اعـلای پدری و مادری حضرت علی اصغر(ع) است. امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حـضرت امـیرالمؤمنین، امـام مجتبی و امام حسین(ع) در آورد که رباب همسر اباعبدلله(ع) یکی از دختران اوست. بنابراین بررسی و شناخت ویژگی ها و فـضایل اخـلاقی رباب(ع) به عنوان فرضیۀ پژوهش پیش روست. بر اساس این فرضیه، سـؤالاتی مـطرح مـی شود؛ پرسش هایی از قبیل این که رباب(ع) از چه خاندانی است و نقش وی در واقعه کربلا و پس از واقعه کربلا چگونه بـوده اسـت، مـورد بحث این پژوهش اند.

نسب حضرت رباب(ع)
رباب دختر امرؤالقیس بن عدی اسـت. پدرش از اعـراب شام و نصرانی بود و در خلافت عمر مسلمان شد. از مادر رباب نیز با نام هند الهنود دختر ربـیع بـن مسعود بن مصاد بن حصن بن کعب یاد شده است (امین، ۱۴۲۱: ۶/۴۴۹).

گـفتنی اسـت که این امرؤالقیس، شاعر معروف عرب نـیست. بـنا بـه نقل ناسخ التواریخ نسبت حضرت رباب این گونه اسـت:

ربـاب، بنت امرؤالقیس بن عدی بن جابر بن کعب بن علی بن برة بـن ثـعلبه بن عمران بن الحاف بـن قـضاعة. (محلاتی، بـی تا: ج3، 313)

مـرحوم فـرهاد میرزا در کتاب قمقام روایت کرده اسـت کـه عوف بن خارجه مزی گفت: در زمان خلافت عمر بن خطاب نزد وی بـودم. در ایـن هنگام، مردی نزد عمر آمد و خـواست مسلمان شود. عمر نـام او را پرسـید و او گفت: من مسیحی هستم و نـامم امـرؤالقیس کلبی است. عمر او را شناخت و علّت اسلام آوردنش را پرسید. امرؤالقیس گفت: آمده ام به اسـلام مـشرف شوم و آداب آن بیاموزم. بعد از این کـلام بـود کـه مسلمان شد و حـکومت مـسلمانان «قضاعه» که در شام بـودند بـه او داده شد.

مادر رباب، هند الهنود، دختر ربیع بن مسعود بن مصاد بن حصن بـن کـعب است. مادر هندالهنود میسون دختر عـَمرو بـن ثعلبة بـن حـصین بـن ضمضم است و مادر مـیسون، دختر اَوس بن حارثة بن لام طائی است (قاضی نعمان، 1404: 3/ 177-178؛ اصفهانی، 1372: 59؛ سماوی، 1341: 24؛ حائری، بی تا: 262؛ طوسی، 1415: 102؛ طبری، بـی تا: 4/ 359). در هـر حال خانوادۀ حضرت رباب(ع) از اشراف و بـزرگان عـرب بـوده و در نـزد امـام مقام و منزلتی شـایسته داشـته اند.

در بعضی نقل ها، نسب حضرت رباب(ع) چنین آمده است:

رباب دختر امرؤ القیس بن عدی بن اَوس بـن جـابر بـن کعب بن علیم بن هبل بن عـبدالله بـن کـنانة بـن بـکر بـن عوف بن عذرة بن زید لات بن رفیدة بن ثور بن کلب. (عسقلانی، 1415: 1/ 354-355؛ امین، 1403: 6، 449)

پدر حضرت رباب(ع)
امرؤ القیس پدر حضرت رباب(ع) غیر از «امرؤا القیس بن عابس کندی» از شـعرای معروف جاهلیت، صاحب قصیدۀ معروف از معلقات سبعه است. او هشتاد سال پیش از بعثت از دنیا رفته بود (خراسانی، بی تا: 243).

برخی این روایت را که امرؤ القیس پدر رباب باشد، نپذیرفته و گفته اند: رباب همسر امـام حسین(ع) دختر «انیف» است (رسولی محلاتی، 1412: 560). البته این قول نادر است و بیشتر مورخان، همان قول اول را ذکر کرده اند. به این روایت، اشکالاتی نیز وارد کرده اند که در این جا ذکر می شود.

حضرت سکینه(ع) در روز عـاشورا حـدود پانزده یا چهارده ساله بوده است و در این اختلافی نیست. اگر فرض کنیم حکومت امرؤ القیس بر مسیحیان شام در آخر خلافت خلیفۀ دوم باشد و هـمان هـنگام نیز رباب را به خواستگاری حـسین دعـوت کرده باشند، باز 24 سال پس از ازدواج به سکینه حامله شده است؛ مگر آن که اولادی پیش از سکینه بوده و فوت شده باشد، در حالی که در اخبار، نامی از آن نیست و باید گـفت بـین زفاف و حمل فاصله بـسیار بـوده است (عمادزاده، بی تا: 351).

در پاسخ به این اشکال باید گفت: اولاً این مطلب را نمی توان به عنوان اشکال مطرح کرد؛ زیرا زنان بسیاری بوده اند که در سال های نخستین ازدواج صاحب فرزند نشده اند و بعداً خداوند بـه آنـان فرزند عنایت کرده است. ثانیاً شاید حضرت رباب(ع) هنگام خواستگاری امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین(ع) در سنین پایین بوده و پس از این که بزرگ شده، زفاف و ازدواج صورت یافته است. با این جواب، دیگر اشکالی وارد نمی شود و هـمان قـول اکثر کـتب و ارباب مقاتل به قوت خود باقی می ماند.

ویژگی های شخصیتی
شواهد تاریخی، گواهی روشن بر این است کـه حضرت رباب، بانویی فرهیخته، عالمه و فاضله بوده که در نزد حضرت سـیدالشهدا(ع) جـایگاهی والا داشـته است.

صفدی در الوافی بالوفیات چنین می نگارد:

کانت الرباب من أفضل النّساء و أجملهنَّ و خیارهُنَّ؛ (الصفدی، بی تا: 14 / 75)

حضرت رباب(ع) از بـافضیلت ترین، زیباترین و بهترین زنان بوده است.

ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است:

کانت من أجـمل النـّساء و أعـقلهُنَّ؛ (ابن عساکر، بی تا: 73/ 9)

حضرت رباب از زیباترین و عاقل ترین زنان بوده است.

سید محسن أمین هم در أعـیان الشیعه أوصاف حضرت رباب(ع) را این گونه بیان می کند:

کانت من خیار النّساء، جمالاً و أدبـاً و عقلاً؛ (أمین، 1421: 6/ 449 )

حضرت رباب(ع) از بـهترین زنان از حیث زیبایی، ادب و عقلانیت بوده است.

هشام کلبی درباره ایشان می گوید:

و کانت الرباب خیار النّساء و أفضلهنّ؛ (اسماعیلی یزدی، بی تا: 538)

فضیلت و مقامات علمی و عملی ایشان بر احدی پوشیده نیست.

حضرت رباب(ع) از بـهترین زنان در عقل و ادب بوده و پدر ایشان از اشراف و خانواده های بزرگ عرب به شمار می رفته است (فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ خراسانی، بی تا: 243؛ قمی، 1421: 340؛ امین، 1403: 6/ 449).

ازدواج با حسین بن علی(ع)
ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینة دمشق، ماجرای ازدواج امام بـا ایـشان را بدین صورت نقل کرده است:

در زمان عمر، امرءِ القیس به مسجد آمد و اسلام آورد. وقتی از مجلس به سمت منزل خود بیرون رفت، امام علی(ع) نیز با حسنین از مسجد بیرون شد. بـه او فـرمود: من علی بن ابی طالب پسرعموی پیامبرم(ص) و این دو فرزندان من اند. می خواهیم با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم. او هم دخترش محیاه را به حضرت علی(ع) تزویج نمود؛ دخترش سلمی را به امام حـسن و رباب(ع) به امام حسین(ع) تزویج کرد. (ابن عساکر، بی تا: 69/ 119؛ ابن کثیر، 1413: 8/ 229؛ بلاذری، 1394: 2/ 416؛ عسقلانی، 1415: 1/ 354-355؛ فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ قمی، 1421: 340؛ سماوی، 1341: 24؛ حائری مازندرانی، بی تا: 1/ 417؛ حائری، بی تا: 262-263؛ قمی، بی تا: 1/ 464؛ عمادزاده، بی تا: 418؛ قندوزی، 1385: 2/ 387)

از ماجرای ازدواج می توان فهمید که اسلام آوردن امـرء القـیس از روی شـناخت و بینش واقعی بوده که بـا یـک پیـشنهاد از سوی امام علی(ع)، سه دختر خود را به این خانواده داد. درباره رباب(ع) نیز نقل شده است که از زنان نام دار، فاضل و وفادار عـصر خـود بـود (قمی، 1421: 278).

بنابراین در همان سال 14 یا 16 هجری - که تـاریخ اسـلام آوردن امرؤالقیس است - رباب(ع) به ازدواج حضرت سیدالشهداء(ع) درآمد؛ چنان که مشهور بین مورخان نیز همین است. ایشان نخستین زنی اسـت کـه بـه حباله نکاح حضرت سیدالشهداء(ع) درآمده است (محلاتی، بی تا: 3/ 315).

شیخ مـفید در ذکر اولاد امام حسین(ع)، رباب را جزو همسران امام می شمارد (مفید، 1388: ۲/ ۱۳۵ ). بنابر نقلی، امرؤالقیس سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت بـه حـضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع) درآورد (بلاذری، 1394: ۲/ ۱۹۵ ).

علاقه امام حسین(ع) بـه رباب
میزان و ژرفای مقامات هر کس را می توان در کلام بزرگان به ویژه ائمه اطهار(ع) دریافت. همچنین می توان از تـعابیری کـه از قـول سیدالشهدا(ع) دربارۀ ایشان وارد شده، اوج مقام این بانوی بزرگوار را کشف کرد.

بر اهـل فـضل روشـن است که حبّ و بغض امام، جنبۀ شخصی یا احساسی ندارد، بلکه بغض امام مـعصوم، نـسبت بـه یک شخص، اوج خباثت شخص و حبّ امام نسبت به شخصی اوج مقامات معنوی و عظمت روحی آن شـخص را بـیان می کند. امام حسین(ع) رباب(ع) را بسیار دوست می داشت (ابن کثیر، 1413: ۸/ ۲۲۸ ).

اولیای الهی به میزان اوج مـقام و مـنزلت، امتحانات دشواتری نیز از جانب خداوند رحمان خواهند شد. در وصف ایشان، شاید اگر «زینب ثـانی کـربلا» گفته شود، گزافه گویی نشده است؛ چراکه عملکرد وی در نفس واقعه کربلا و به خصوص پس از آن، تـأمل برانگیز اسـت؛ بـدان سبب که عملکرد گویای او، گونه ای از مقام حجة اللهی و وساطت در تبلیغ امور مهم الهی است؛ چنان که بـرای حـضرت زینب (ع)، حضرت مریم(ع) و برخی دیگر از زنان، شأن حجة اللهی قائلیم و اینان حجج الهـی بـرای وسـاطت در برخی امور مهم بوده اند.

اشعار امام حسین(ع) برای حضرت رباب(ع)
شواهد تاریخی نیز گویای ایـن مـطلب هـستند که وجود مقدس سیدالشهدا(ع) علاقه ای شدید به حضرت رباب(ع) داشت و گاه ایـن عـلاقه را در غالب چنین اشعاری بیان می کرد:

کان الحسین یحبّها [الرّباب] حُبّاً شدیداً… (ابن جوزی، 1426: 265)

أحبّ الحسین زوجته الرّبـاب حـباً شدیداً و کان بهما معجباً یقول فیها الشعر: (ابن کثیر، 1413: 8/ 209)

کَأنَّ الَّیلَ مَوصُولٌ بـِلَیلٍ/ إذا زارَت سـُکَینَةُ وَ الرُّبابُ؛ (خراسانی، بی تا: 243)

از جمله شواهد، شعری اسـت کـه حـضرت سیدالشهدا(ع) در زمانی که حضرت رباب و سکینه بـرای دیـدن خویشان خود از حضرت دور بودند می نگاشت:

«گویا شب به شب متصل است/ زمانی کـه سـکینه و رباب به دیدن کسی بـروند»[1].

بـاید تـوجه داشت که چنین تعابیری از زبان امام معصوم صادر می شود و همان دقت و ظـرافتی کـه در برداشت های فقهی و اعتقادی از کلام معصوم مـتصور است، در دیگر شئون کـلام نـیز اعمال می شود و این تعبیر، حـاکی از اوج اتـصال روحی آن حضرت به رباب است که قهراً از عظمت روحی و اوج مقام معنوی این بـانوی والا مـقام حکایت دارد.

همچنین در وصف حضرت ربـاب و سـکینه، آمـده است که سـیدالشهدا(ع) چـنین می فرمود:

 

لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحـِبُّ داراً

تـَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ

 

 نظر دهید »

عاشورا از دیدگاه امام علی (ع)

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

عاشورا از دیدگاه امام خمینی(ره)


یا دهر افّ لک من خلیل | کم لک بالاشراق و الاصیل | ‌من صاحب او طالب قتیل‌ | والدهر لا یقنع بالبدیل‌ | و انما الامر الی الجلیل | و کل حی سالک سبیل

مورخین به نقل از سیدساجدین(ع) برآنند که معلم شهادت، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در شب عاشورا این ابیات را با خویش زمزمه می‌کرد. در این ابیات حضرت سالار شهیدان سرنوشت عاشورا را تعیین کرده بود و پیشاپیش می‌دانست که در فردای این شب که اکنون چادری از ظلمت بر سر کشیده چه واقعه‌ای رقم خواهد خورد.

شگفت اینکه رسول خداوند نیز بر شگفتی سرنوشت امام شهیدان واقف است، مورخی نقل می‌کند: پس از فاجعة کربلا نخستین شیونگری که در مدینه صدا به نوحه برداشت، ام‌سلمه بود، پیامبر شیشه‌ای را که در آن خاکی بود به او داده و گفته بود: ان جبرئیل اعلمنی ان امتی تقتل‌الحسین. ام سلمه گفته: که رسول، آن خاک را به من داد و مرا گفت: هر آنگاه که خون تازه گردید، بدان که حسین کشته شده. خاک نزد وی بود و چون وقت آن رسید، در هر ساعتی به آن شیشه می‌نگریست و چون آن را دید که خون گردیده است، فریاد برآورد: ای حسین! ای پسر پیامبر خدا! پس، زنان از هر سو شیون برآوردند، تا از شهر مدینه چنان شیونی برخاست که هرگز مانند آن شنیده نشده بود. ‌

 نظر دهید »

نقش سکینه در کربلا

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

سَکینه، دختر امام حسین علیه السلام و مادرش رباب دختر امری ءالقیس است. نامش را امینه، امنیه و آمنه ذکر کرده اند و لقب وی را سکینه نهاده اند که به معنی وقار و سکون است.

سکینه همسر عبدالله اکبر، فرزند امام حسن و پسر عموی اوست که در روز عاشورا همراه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. از زمان ولادت حضرت سکینه علیها السلام اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به فرمایش امام حسین علیه السلام خطاب به وی که فرمود: «تو بهترین بانوانی!» در می یابیم که وی در کربلا بانویی رشیده بوده و بین ده تا سیزده سال، سن داشته است.(1) آن حضرت حدود هفتاد سال عمر کرد و در سال 117 ق. در مدینه و بنابر قولی در راه حجّ عمره از دنیا رفت.(2)

خواهر سکینه، فاطمه و برادرانش امام زین العابدین، حضرت علی اکبر و عبدالله (علی اصغر) علیهم السلام اند.

 نظر دهید »

عاشورا از دیدکاه امام خمینی(ره)

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

عاشورا از دیدگاه امام خمینی(ره)


یا دهر افّ لک من خلیل | کم لک بالاشراق و الاصیل | ‌من صاحب او طالب قتیل‌ | والدهر لا یقنع بالبدیل‌ | و انما الامر الی الجلیل | و کل حی سالک سبیل

مورخین به نقل از سیدساجدین(ع) برآنند که معلم شهادت، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در شب عاشورا این ابیات را با خویش زمزمه می‌کرد. در این ابیات حضرت سالار شهیدان سرنوشت عاشورا را تعیین کرده بود و پیشاپیش می‌دانست که در فردای این شب که اکنون چادری از ظلمت بر سر کشیده چه واقعه‌ای رقم خواهد خورد.

شگفت اینکه رسول خداوند نیز بر شگفتی سرنوشت امام شهیدان واقف است، مورخی نقل می‌کند: پس از فاجعة کربلا نخستین شیونگری که در مدینه صدا به نوحه برداشت، ام‌سلمه بود، پیامبر شیشه‌ای را که در آن خاکی بود به او داده و گفته بود: ان جبرئیل اعلمنی ان امتی تقتل‌الحسین. ام سلمه گفته: که رسول، آن خاک را به من داد و مرا گفت: هر آنگاه که خون تازه گردید، بدان که حسین کشته شده. خاک نزد وی بود و چون وقت آن رسید، در هر ساعتی به آن شیشه می‌نگریست و چون آن را دید که خون گردیده است، فریاد برآورد: ای حسین! ای پسر پیامبر خدا! پس، زنان از هر سو شیون برآوردند، تا از شهر مدینه چنان شیونی برخاست که هرگز مانند آن شنیده نشده بود. ‌

سرنوشت ائمه شیعه، نمودگار سرنوشت تشیع است؛ گذار از غبار قرون تا عصر حاضر به ره توشه‌ای از درد و رنج و ملامت و شهادت صورت گرفته است و تا زمان کنونی ادامه دارد. از این رو شیعه همیشه در گستره‌ای از درد و حرمان و رنج زیسته و به تعبیر آن شاعر شیعی، همواره چوبه دار خویش را بر شانه‌های خویش کشیده است. هر جا ظلمی قد برافراشته، شکست طلسم ظلم خویش را در احیای تفکر شیعی دانسته و برای تضمین حیات و قدرت خویش، زندگی را از شیعیان دریغ داشته است. ‌

و شیعه این راه پر خوف و خطر را به شکلهای گوناگون طی کرده است، گاه حیات را در شهادت جسته، و گاه با راه‌اندازی نهضت علمی و فکری احیای اندیشه نموده و گاه برای استمرار حیات نهضت تقیه پیشه کرده است تا اساس تفکر و اندیشه و اعتقاد شیعی طی اعصار و قرون از بین نرود؛ به هر شکلی همیشه در راه بوده و بر بوریای مسجد بیداران تشیع جایی برای خفتن نبوده است. ‌

همین سرنوشت دردآلود است که موجب شده، از آن روزگار که ائمه شیعه را تیغ کین درمی‌ربود تا امروز، شیعه، یا حسرت و دردمندی و سوگ و سرود و آیین‌های مختلف، حفظ هویت کند تا یکدلی، همراهی و مساعدت را در پیرامون خویش حفظ نماید و از تفرقه و پراکندگی دوری گزیند. این آیین‌ها و شرکت در مراسم مختلف ادامة حیات تشیع را تضمین کرده است و شیعه را به صورت روحی واحد و ظلم ستیز در تاریخ تفکر اسلامی درآورده است، تا بدانجا که عده‌ای از کج‌اندیشان به اصطلاح مستشرق، شیعه را به اعتبار همین سوگ‌ها و دردها و آیین‌ها تعریف کرده‌اند و تنها بر جنبة عاطفی اعتقادی شیعیان تکیه داشته‌اند. آنان این نکته را همچنان مکتوم و ناشناخته باقی نهاده‌اند که این آیین‌ها تا چه اندازه در حیات معنوی شیعه مؤثر بوده و وفاق و یکدلی بین این امت ایجاد کرده است. ‌

بی‌شک، در راس همة این رسم‌های شناخته شده، آیین‌های سوگواری قافله سالار کربلا جای دارد، که هر ساله بین میلیون‌ها رهرو مخلص در ایران و دیگر نقاط جهان پیوند عاطفی و معنوی ایجاد می‌کند و معجزة «ذکر» تکرار می‌شود. ‌

امام حسین (ع) نمودگار مظلومیت شیعه در طول تاریخ است؛ همة آرمان‌ها و دردها و رنج‌های پیروان مولی‌الموحدین علی‌بن‌ابیطالب(ع) در شهادت امام حسین(ع) و مراسم مختلفی که محبان اهل بیت به یاد این فاجعه جانگداز برپا می‌کنند تجسم می‌یابد. معلم بزرگ شهادت به جهانیان آموخت در زمانه‌ای که سبعیت و درنده‌خویی ظالم همة راه‌های شناخت اصولی و درست را مسدود نموده، شهادت، پرده‌دری از چهره کریه ظلم است. در شهادت همه چیز به اعلا درجة امکان ظهور و بروز می‌یابد؛ شهادت نوعی زندگی است؛ اما زندگی که اختصاص به خویش ندارد یک سوی آن به حیات اجتماعی وابسته است و هستة بنیادین نهضت اجتماعی است. شهادت امکان بروز دوسویه می‌طلبد. هیچکس در تنهایی و تن‌آسانی و مسئولیت‌گریزی به درک معنای این امر نایل نمی‌شود. امام حسین(ع) نیز با «شهادت» به تفسیر زندگی نشست. امام برای بقای زندگی شهید می‌شود و شهادت سلاح امام است برای زنده ماندن. از همین رو آنگاه که به تفسیر زندگی می‌نشیند آن را به عقیده و جهاد معنا می‌کند و سربازان او کسانی هستند که در کام مرگ زندگی را جستجو می‌کنند. سخن پیامبرسان شهیدان کربلا، حضرت زینب سلام‌الله علیها در مجلس عبیدالله‌بن زیاد نیز مؤید همین معناست. آنچه پس از بیدادی که بر خاندان رسول رفته و علی‌الظاهر شکست و نیستی نصیب آنان شده به بیان علی‌وار فرمود: الحمدلله‌الذی اکرمنا بنبیه محمد صلی‌الله علیه وآله وسلم و طهرنا من‌الرجس تطهیراً انما یفتضح‌الفاسق و یکذب‌الفاجر و هو غیرنا و الحمدالله. ‌

قیام سالار شهیدان قابل تفسیر نیست؛ مگر در متن نهضت رسول که برای برافکندن شرک و ظلم و بیداد بنیان نهاده شد و برای اینکه اشرف آفریده‌های خداوند را از بندگی مخلوق به بندگی خداوند برساند. آنان که رویاروی او ایستادند، کسانی بودند که در هنگامة نهضت آسیب می‌دیدند. خاندان یزید در زمره همین آسیب‌دیدگان بودند. اشرافیت جاهلی قریش در قیام چوپان یتیم کوه ابوقبیس شکست خورده بودند و داغ این شکست را بر پیشانی خویش داشتند. اگر بناچار به انقلاب بزرگ رسول وحی گردن نهادند اما کینة دیرین خویش را نسبت به رسول مکرم اسلام، انقلاب او و ادامه‌دهندگان این طریق، حفظ کردند و معمار این بنای شگفت خود می‌دانست که این اسلام پذیرفته‌های پس از فتح مکه از سر اضطرار نظام جدید را پذیرفته‌اند. یزید برآمده از این پذیرش، از سر ناچاری است و بر آن است تا دوباره جاهلیت گذشته را احیا کند و انتقام تاریخی خویش را از نهضتی بگیرد که اشرافیت زخم خوردة جاهلی را از میدان به در کرده بود. تمامت عناد و مخالفت تاریخی خود را در قالب کلمه می‌ریزد و آنجا که با خیزران بر گلبرگ لب حضرت امام حسین(ع) می‌زند، دهان گستاخش ابیاتی بر زبان می‌آورد که جهان‌بینی او را نشان می‌دهد:‌

لَیتَ أشیاخی بِبَدْرٍ شَهِدُوا

جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَثل

از اینرو عاشورا تنها حادثه‌ای مولم نیست، نقطه عطف یک نهضت است که از رسول مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت شروع شد و در پی او پیروان راستینش آن را ادامه دادند. به تعبیری در هر انقلابی که پس از قیام عاشورا، شیعیان در آن شرکت کردند، تأسی به حسین داشتند و انقلاب اسلامی ایران نیز از این ویژگی مستثنا نیست. ‌

امام حسین(ع) را به صفت “ثارالله و ابنثاره” می‌شناسیم و ثار خونی است که پیوسته در جوشش است و در طلب انتقام. هر نهضتی که رنگ شیعی دارد، انتقام خون اوست، زیرا حسین(ع) صورت نمادین نیکی، پارسایی و مجاهده و یزید صورت نمادین بدی، شرارت، ظلم و ستمگری است. ‌

تأکید حضرت امام خمینی(س) بر تعظیم ماه‌های محرم و صفر از همین باب بود؛ تلقی حضرت ایشان از انقلاب امام حسین(ع) نهضتی فکری و اجتماعی و سیاسی بود و این امر را به صورت واقعه‌ای دفعی و گذرا نمی‌دید. عاشورا نزد امام راحل بخشی از انقلاب تشیع بود که بدان اندازه برجستگی و تشخص یافته که جهان را مبهوت خود ساخته است. امام تنها جنبة ثواب اخروی نهضت عاشورا را درنظر نداشت، بلکه ثواب اخروی را جزئی از مجموعه اعتقادی خود می‌دانست که برای احیای عدالت و نفی حاکمیت ظالم کوشیده است و تلقی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از نهضت عاشورا کوششی برای بهسازی دین و دنیا بود. آنجا که فرمود:‌ «و سلام بر حسین بن علی(ع) که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت به‌پا خاست و از ناچیز بودن عِده و عُده به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هیهات منّ‌االذِّلّه» اش را به گوش حق‌طلبان رساند.»‌

پیوستگی دین و دنیای مسلمین در نزد ایشان انکارناشدنی بود، از همین رو آنجا که اصلاح دین را طلب می‌کرد، تأثیر این اصلاح را در دنیای مسلمین نیز درنظر داشت.

وی از تمامی قابلیت‌های دینی برای بهسازی دنیای مسلمانان بهره می‌گرفت. قیام عاشورا را نیز در نزد ایشان نقطة عطفی در تاریخ کوشش‌های دینی محسوب می‌شد؛ از همین رو، احساسات پاک مسلمین را، نسبت به اباعبدالله‌الحسین(ع) به سمتی هدایت فرمود که در سرنوشت ایران و جهان اسلام تأثیری شگفت نهاد. همة ما به یاد داریم خاطرة سوگواری محرم هزار و سیصد و پنجاه و هفت را که پایه‌های سلطنت پهلوی را به لرزه درآورد و سقوط نظام جائر و جابر پهلوی را تسریع کرد. غنچة میلیون‌ها فریاد در تکایا و مساجد و حسینیه و خیابان و کوی و برزن می‌شکفت و دسته‌های سوگوار در معنایی جدید یزید زمان را به معارضه و مبارزه می‌طلبیدند. کار شگفت امام در بازسازی و جهت‌دار نمودن این احساسات پاک و بی‌شائبه بود. قرن‌ها بود که این عزاداری‌ها برگزار می‌شد و هرگز در این مسیر هدایت نشده بود؛ حضرت ایشان از عاشورا تفسیری جدید کرد. ضمن تأیید حرکت‌های قبلی معنای جدید به این نهضت بزرگ تاریخی بخشیدند؛ سینه‌زنی، تشکیل دسته‌های عزاداری از مدت‌ها قبل در ایران رایج بود و حتی گاه در حین عزاداری به شیوه‌هایی متوسل می‌شدند که موجبات وهن دینی را فراهم می‌آورد. این کارها به قصد نبود بلکه غلیان احساسات گاه به بروز رفتارهایی منجر می‌شود که با مصالح دین سازگاری نداشت؛ قمه‌زنی، ایام محرم از اینگونه اعمال است. ‌حضرت امام ضمن توصیه مردم به اجتناب از این‌گونه اعمال نامطلوب، برگزاری عزاداری به شیوة گذشته را به سمت معناداری حکایت نموده، به واقع قالب و صورت گذشته، بازسازی معنایی شد، در عین حفظ صورت قدیم سمت و سویی جدید پیدا کرد. ایشان در این خصوص فرمودند:‌

‌ «ما باید حافظ این سنت‌های اسلامی باشیم، حافظ این دسته‌جات مبارک اسلامی، که در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضی به راه می‌افتند؛ تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند، … زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق، و از طرف توده‌های مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری به عنوان عزاداری راه می‌افتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنت‌ها را حفظ کنید.»

پیر روشنگر ما امام خمینی قیام امام حسین(ع) را به عنوان یکی از ارزشمندترین الگوها برای درک فلسفه سیاسی شیعه مورد استفاده قرار داد و در خلال گفتارها و پیام‌های خویش مکرر به این نکته اشارت فرمودند که از حوصله این مختصر خارج است. ‌

این مقال را با نقل بخشی از پیام معمار انقلاب اسلامی ایران خاتمه می‌دهم: «دستور آموزنده کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا قیام عدالت‌خواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ماگذشت عاشورای مکرر بود و میدان‌ها و خیابان‌ها و کوی و برزن‌هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر؛ و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژده‌ای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان اگرچه با عده‌ای قلیل علیه مستکبرین، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند؛ و مژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است و مژده که شهادت، رمز پیروزی است .

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 70
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

شهید حمید سیاهکالی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس