زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گذر حضرت سلیمان به سرزمین مورچه ها

31 شهریور 1398 توسط مهناز دارابي

وادِالنَّمل = سرزمين مورچه ها
7- مَساكِن = خانه ي مورچه ها
8- تَبَسُّم = لبخند
سلام دوست باايمانم ، حتماً در زندگي مورچه ها ، اين موجودات كوچك و پرتلاش دقت كرده‌اي . آيا مي‌داني سوره‌اي از قرآن به نام اين حشره‌ي كوچك نام گذاري شده است ؟ نام اين سوره ، سوره ي نمل است . نمل يعني مورچه .
داستان مورچه و حضرت سليمان گوشه‌اي از شگفتي هاي اين حيوان و در نتيجه ، قدرت خداي بزرگ را به ما مي‌آموزد . ولي بهتر است قبل از آموختن اين داستان ، كمي با زندگي مورچه‌ها آشنا شويم .
مورچه ها به صورت گروهي زندگي مي‌كنند و با همكاري يكديگر كارهائي مثل ساخت لانه ، جمع كردن غذا ، بزرگ كردن بچه ها دفاع از لانه و … را انجام مي‌دهند .
در كره‌ي زمين چندين نوع مورچه وجود دارد كه همه‌ي آنها ميلياردها ميليارد مورچه را تشكيل مي‌دهند و تقريباً در همه‌ي خشكي‌هاي زمين زندگي مي‌كنند . آنها لانه‌‌هاي خود را با مهندسي عجيب و شگفت انگيزي مي‌سازند .
در اين لانه‌ها براي ذخيره‌ي غذاهاي مختلف ، تولد نوزادان ، زندگي ملكه يا پادشاه و كلاً هزاران مورچه ، جاي مخصوصي وجود دارد . در واقع مي‌توان گفت مورچه ها از علوم مهندسي ، پزشكي ، پرستاري ، كشاورزي ، دام داري ، نظامي و … با اطلاع هستند .
در بين گروه هاي مختلف مورچه ها ، چند گروه معروف عبارتند از :
مورچه هاي كشاورز ، كه با آوردن نوعي برگ درخت به لانه‌ي خود و كاشتن قارچ مخصوص روي آن ، غذاي خود را بدست مي‌آورند .
مورچه هاي برده دار ، كه با اسير كردن مورچه هاي بزرگتر از خود و به كار گرفتن آنها براي غذا دادن به بچه هايشان ، به اين اسم معروف شده‌اند .
مورچه هاي دام دار ، كه از راه آوردن شته ها( حشرات كوچك ) به خانه و غذا دادن به آنها و استفاده ازشيره‌ي خوشمزه‌ي شته ها زندگي مي‌كنند . مثل ما انسانها كه از شير گاو و گوسفند استفاده مي‌كنيم .
مورچه هاي گوشتخوار ، كه به صورت دسته جمعي در جنگل حركت مي‌كنند و همه‌ي حيوانات سر راه خود را مي‌خورند . آنها وقتي به روستاها و شهرهاي سر راه خود مي‌رسند ، مردم از ترس آنها فرار ، و شهر را خالي مي‌كنند و حتي نيروهاي نظامي ، قدرت جنگ با اين مورچه ها را ندارند .
مورچه هاي خياط ، كه برگ بعضي از درختان را به هم مي‌دوزند و از آن آشيانه‌اي به شكل لوله‌ي سبز و دراز درست مي‌كنند .
امّا در داستان ما ، حضرت سليمان و سپاهيانش كه در حال مسافرت بودند به سرزمين يكي از اين گروه مورچه ها رسيدند . مورچه ها ، با كار و تلاش و اطاعت از رهبر خود مشغول انجام وظيفه بودند .
بله دوست خوبم ، همان گونه كه در داستان هاي قبلي گفته شد حضرت سليمان از پيامبران بزرگ خداوند بود كه خداي مهربان قدرت صحبت كردن با حيوانات را به ايشان عطا فرموده بود .
سپاهيان بزرگ حضرت سليمان كه از جن ها و انسان ها و پرندگان تشكيل شده بودند با نظم و ترتيب مخصوص حركت مي‌كردند و سرزمين‌هاي زيادي را پشت سر مي‌گذاشتند .
وقتي در حال حركت ، به سرزمين مورچه ها رسيدند ، مورچه‌اي فرياد كشيد : « اي مورچه ها ، به خانه‌هاي خود فرار كنيد تا سليمان و سربازانش از ( روي حواس پرتي ) شما را پايمال نكنند » . مورچه ها هم كار خود را رها كرده و با عجله به خانه هايشان رفتند . امّا آن مورچه در جايش ماند .
حضرت سليمان كه صداي مورچه را شنيدند ، لبخندي زده و گفتند : « پروردگارا ، كمكم كن تا از نعمتي كه به من و پدر و مادرم داده‌اي سپاسگزاري كنم و كارهاي خوبي را انجام دهم كه تو دوست مي‌داري ».
دوست عزيز ، آيا مي داني چرا حضرت سليمان پس از شنيدن صداي مورچه لبخند زد و اين جمله را به خدا گفت ؟
لبخند حضرت سليمان به خاطر تعجبي بود كه از اين سخن مورچه كرد . آخر سليمان پيامبر هيچ وقت به كسي ( حتي موجودات كوچك ) ظلم نمي‌كند و صحبتي كه با خدا كرد به خاطر آن بود كه از شنيدن و فهميدن صداي مورچه ها از خدا تشكر كند و معلوم مي‌شود براي او حكومت دنيا مهم نيست ، بلكه كارهايي كه خدا مي‌پسندد مهم است .

حضرت سليمان ايستاد و آن مورچه را صدا زد و گفت : « اي مورچه ، مگر نمي‌داني كه من پيامبر خدا هستم و به كسي ظلم و ستم نمي‌كنم ؟ »
مورچه در جواب گفت : « چرا مي‌دانم . »
حضرت سليمان فرمود : « پس چرا مورچه‌ها را از من ترساندي و گفتي به خانه هايتان برويد كه سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند ؟ »
مورچه گفت : « ترسيدم آنها از ديدن اين همه عظمت و بزرگي و شكوه تو از ياد خدا دور شوند . »
حضرت سليمان متوجه شدند كه آن مورچه قصد ترساندن مورچه ها از او را نداشته است . در بعضي از داستان ها از نصيحت هاي آن مورچه‌ي كوچك به سليمان پيامبر هم نكاتي گفته شده است .
پس دوست مؤمن و خداپرست ، معلوم مي‌شود كه حيوانات هم به ياد خداي مهربان هستند و همان طور كه در قرآن گفته شده است ، همه‌ي حيوانات چه كوچك چه بزرگ خداوند را عبادت مي‌كنند .
در اين داستان هم آن مورچه كه شايد رهبر مورچه ها بوده است ، براي اين كه ديدن عظمت و بزرگي سليمان آنها را از عبادت خدا باز ندارد ، دستور داد آنها به خانه هايشان بروند . چرا كه مورچه ها قدرت درك اين عظمت را نداشتند و شايد به خداوند متعال ايراد مي‌گرفتند كه چرا ما اين همه براي گذراندن زندگي خود زحمت مي‌كشيم و سليمان پيامبر در ناز و نعمت زندگي مي‌كند ؟
خلاصه حضرت سليمان با خاطره‌اي جالب از اين ماجرا به سفرشان ادامه دادند .
فرزندم، با اين نكات جالبي كه درباره مورچه ها آموختي، اگر يكي از آنها را جلوي پايت ببيني چه مي‌كني؟

 نظر دهید »

حدیث روز

31 شهریور 1398 توسط مهناز دارابي

تربت امام حسین (ع)

امام صادق (ع) : در تربت امام حسین (ع) درمان ر دردی است که آ بهترین داروهاست.

 نظر دهید »

فایدهای بیدمشک

31 شهریور 1398 توسط مهناز دارابي


بیدمشک گیاهی است ملین و تقویت کننده قلب ،اعصاب و محرک قوای جنسی. این گیاه داروئی دستگاه گوارش را تقویت کرده و اشتها را افزایش می دهد. بهتر است قبل از پرداخت به خواص گیاه بیدمشک در ابتدای این بش از سلامت نمناک با گیاه بیدمشک بیشتر آشنا شوید.
محیط زیست:بیدمشک بومی منطقه اروپا و آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
بیدمشک منطقه کاملا سایه را تحمل نمی کند و اغلب در زمین های باز، در حاشیه های جنگل یا جنگل های خلوت و در امتداد سواحل، رودخانه ها، دریاچه ها و جاده ها رشد می کند.
توضیحات:بیدمشک درختچه ای برگدار یا درخت کوچکی است که متعلق به خانواده بید مشک Salicaceae است.
بیدمشک می تواند تا 10 متر (33 فوت ) رشد کند با تاج های عریض و تنه بزرگ تا یک متر. تنه و شاخه ها دارای پوست های خاکستری رنگی و چوب سخت زرد و قرمز هستند. برگ نسبتا بزرگ، سبز و طولی 3 تا 12 سانتیمتر است. شکوفه بیدمشک قبل از اینکه شاخ و برگ در ماه آوریل یا مه ظاهر شود. گل ها به صورت نقره ای هستند و گل های بیدمشک ماده و نر را در درختان جداگانه رشد می دهند.
پس از گل دهی، گل های ماده کپسول سبز و مویی را تشکیل می دهند که حاوی دانه های کوچک متعددی است که در موها قرار دارد. اندازه کوچک دانه ها همراه با موها در پراکندگی کمک می کند. دانه ها نیاز به جوانه زنی دارند.
استفاده از قطعات گیاهی:عمدتا پوستی است که از نظر پزشکی استفاده می شود. جوانه ها، گل های بیدمشک جوان، شاخه های تازه و برگ ها می توانند خورده شوند.


 نظر دهید »

تکبر در برابر متکبرآن از دیدگاه پیامبر (ص)چه کسی را دیوانه حقیقی معرفی کرد؟

31 شهریور 1398 توسط مهناز دارابي

“تکبر” از دید قرآن و احادیث/ پیامبر(ص) چه کسی را دیوانه حقیقی معرفی کرد؟

 دین و اندیشه: چرا باید آدمی بزرگی بفروشد و تکبر ورزد؟ و انسانی که آغازش نطفه‏ای ناچیز و پایانش مرداری گندیده است پس چرا تکبر؟!
قرآن می‎فرماید: “ان الله لا یحب المتکبرین” (سوره نمل آیه 22) یعنی خداوند متکبران را دوست ندارد. آری خداوند تکبر و خود بزرگ بینی را دشمن می‏دارد، زیرا همچنان که تواضع زمینه دوستی را تشکیل می‏دهد، تکبر زمینه پراکندگی و جدایی را به وجود می‎آورد. خداوند در کتاب خود فرموده است « من آنان را که از روی کبر دعوی بزرگی کنند از آیات رحمتم رویگردان کنم.» ( سوره اعراف آیه 146).

علت حقیقی تکبر دو چیز است:1- احساس حقارت و خواری؛ کسی از این احساس برخورداراست سعی می‏کند با تحمیل کردن خود بر دیگران آن را جبران کند. 2- احساس بزرگی و برتری جویی.

از آن جا که انسان متکبر احساس حقارت و کوچکی می‏کند، می‎کوشد با اقدامات مختلف به دیگران ثابت کند که از آنها بزرگتر و برتر است. شاهان و حکمرانان سرکش و مفسد و فرورفته درورطه تکبر و غرور از این قبیل هستند.

امام صادق(ع) می‎فرماید: هیچ انسانی تکبر یا گردنکشی نکرد مگر به واسطه ذلت و حقارتی که در خود یافت. آن حضرت در حدیثی دیگر می‎فرماید: آن که مردم را کوچک شمارد و بر آنان بزرگی فروشد جبار است. و باز می‎فرماید: وارد بهشت نشود آن که در دلش به اندازه دانه خردلی تکبر باشد.

تجبّر تنها از آن خداست، کبر یا تنها شایسته ذات حق است و او را شریکی نیست و آن که تکبر ورزد در حقیقت با خداوند در این باره ستیز و کشمکش برخاسته است. خداوند در حدیث قدسی می‎فرماید: «کبر یا پوشش من است و هرکس بر سر این پوشش با من کشمکش کند او را بی باکانه به دوزخ افکنم.(کنز العمالج 74).

پیامبر خدا(ص) نیز می‎فرماید:« چه بد بنده‏ای است آن که تکبر ورزد و برتری جوید او خدای جبار و برتر را از یاد برده است. چه بد بنده‏ای است آن که خودستایی و غرور پیشه کند. او خدای بزرگ و متعال را ازیاد برده است. چه بد بنده‏ای است آن که در بی خبری و فراموشی به سر برد. او گورهای پوسیده و ویران را از یاد برده است. چه بد بنده‏ای است آن که گردنکشی و طغیان کند و آغاز و انجام خود را از یاد برده است».

آری… انسان متکبر خداوند جبار و اعلی را از یاد برده است وگرنه تکبر نمی‏ورزید و برتری نمی‏جست! به همین دلیل عجیب نیست وقتی گفته می‎شود که انسانهای متکبر در رستاخیز به صورت «ذره» محشور می‏‏شوند و مردم آنها را لگد می‎کنند و از سرِ درد فریادشان به آسمان بلند می‎شود اما دیگر دیر شده است و « هنگام گریز نیست».

حدیث شریف می‎گوید: خداوند متکبران را به صورت ذره محشور می‏کند و مردم لگدمالشان می‏کنند، چون خداوند را کوچک و خوار شمرده‏اند.(المحجة البیضا ج 6 ص 215).

اگر به راز اهتمام اسلام به زودودن تکبر از لوح جان مردم عمیقاً بیندیشیم به این حقیقت پی خواهیم برد که:« همه سرکشی‏ها و طغیان‏ها ناشی از تکبر یک فرد یا یک عده است». آیا این تکبر و خود بزرگ بینی نیست که استعمار و استثمار را پدید می‎اورد؟!

آری تکبر نه تنها دوستی‏ها را به تباهی می‎‏کشاند بلکه ملت‏ها را نیز تباه و بیچاره می‎کند. اینجاست که اسلام با تکبر در سرچشمه آن می‏جنگد یعنی در دل انسان فردی و انسان اجتماعی. امام علی(ع) می‏فرماید: « در غرور مرد همین بس که به وسوسه‏های نفس خویش اعتماد کند و در عیب و منقصت مرد همین بس که خود را بزرگ بشمارد» در جایی دیگر می‏فرماید: آن که به مردم بزرگی فروشد خوارشود. و نیز می‎فرماید: بدترین آفت خرد کبر است.

هیچ خردمندی را نمی‏یابیم که به مردم بزرگی فروشد بلکه این سبک سران هستند که خود را از همه باهوش‏تر و برتر می‏دانند، اینان به اندک دانشی که دست می‏یابند یا به کمترین منصبی که می‎رسند غرور و تکبر وجودشان را فرا می‏گیرد؛ چنان که گویی زمین را شکافته و یا سر به کوهها ساییده‏اند.

در حدیث شریف آمده است: به میزانی که تکبر به دل انسان راه یابد کم یا زیاد به همان میزان از خرد او کاسته می‏شود.

جامعه انسان متکبر را دشمن، و همنشینی و مصاحبت با اشخاص متکبر را که پیوسته از خود دم می‎زنند و جز ضمیر «من» از زبانشان نمی‏شنوی، ناخوش می‏دارد. امام علی(ع) می‏فرماید: از رفتار خداوند با ابلیس پند بگیر، زیرا عمل طولانی و تلاش پیگیر او را نادیده گرفت او شش هزار سال است که معلوم نیست از سالهای دنیا بوده یا آخرت، خداوند را عبادت کرده بود.

وقتی خداوند ابلیس را با آن که شش هزار سال عبادت کرده بود، خوار و بی مقدار کرد، چون فقط لحظه‏ای تکبر ورزید آیا دیگران را اگر تکبر و گردن فرازی کنند به بهشت خواهد برد؟

نقل می‎کنند پیامبر خدا(ص) بر مردی مصروع و دیوانه که عده‏ای برگرد او جمع شده بودند گذشت پرسید: اینها گرد چه چیزی جمع شده‏اند؟ عرض شد برگرد دیوانه‏ای مصروع. پیامبر به او نگریست و فرمود: این مرد دیوانه نیست بلکه بیمار است آیا دوست دارید که دیوانه حقیقی را به شما معرفی کنم؟ عرض کردند بفرمایید ای پیامبر خدا فرمود: دیوانه حقیقی آن است که با تبختر راه می‏رود با گوشه چشم می‏نگرد و از خداوند امید رحمتش را دارد در حالی که او را نافرمانی می‏کند! این است دیوانه حقیقی.

 نظر دهید »

صحیفه سجادیه

26 شهریور 1398 توسط مهناز دارابي

 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 حمد و سپاس خدای را، آن نخستین بی پیشین را و آن آخرین بی پسین را،

 
خداوندی را که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه واصفان از نعت او فروماند.

 
آفریدگان را به قدرت خود ابداع کرد و به مقتضای مشیت خویش جامه هستی پوشید

 
و به همان راه که ارادت او بود روان داشت و رهسپار طریق محبت خویش گردانید.

 
چون ایشان را به پیش راند، کس را یارای واپس گراییدن نبود، و چون واپس دارد، کس را یارای پیش تاختن نباشد.

 
هر زنده جانی را از رزق مقسوم خویش توشه ای معلوم نهاد؛

 
آن سان که کس نتواند از آن که افزونش داده، اندکی بکاهد و بر آن که اندکش عنایت کرده، چیزی بیفزاید.

 
سپس هر یک از آدمیان را عمری معین مقرر کرد و مدتی محدود

 
که با گامهای روزها و سالهایش می پیماید، تا آنگاه که به سر آردش؛ آن سان که چون آخرین گامها را بر دارد و پیمانه عمرش لبریز شود،

 
او را فرو گیرد:یا به ثواب فراوانش بنوازد، یا به ورطه عقابی خوفناکش اندازد،

 
تا بدکاران را به کیفر عمل خویش برساند و نیکوکاران را به پاداش کردار نیک خویش و این خود عین عدالت اوست.

 
منزه و پاک است نامهای او و ناگسستنی است نعمتهای او. کس را نرسد که او را در برابر اعمالش باز خواست کند و اوست که همگان را به باز خواست کشد.

 
حمد و سپاس خداوندی را که اگر معرفت حمد خویش را از بندگان خود دریغ می داشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو می فرستاد،

 
آن نعمتها به کار می داشتند و لب به سپاسش نمی گشادند، به رزق او فراخ روزی می جستند و شکرش نمی گفتند.

 
و اگر چنین می بودند از دایره انسانیت برون می افتادند و در زمره چارپایان در می آمدند. چنان می شدند که خدای تعالی در محکم تنزیل خود گفته است:

 
«چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراه تر. »

 
حمد و سپاس خداوندی را که خود را به ما شناسانید و شیوه سپاسگزاری اش را به ما الهام کرد و ابواب علم ربوبیت خویش را به روی ما بگشاد

 
و ما را به اخلاص در توحید او راه نمود و از الحاد و تردید در امر وی به دور داشت.

 
او را سپاس گوییم، چنان سپاسی که چون در میان سپاسگزارانش زیستن گیریم، همواره با ما باشد و به یاری آن از همه آنان که خواستار خشنودی و بخشایش او هستند گوی سبقت بربایم.

 
آن چنان سپاسی که تابشش تاریکی وحشت افزای گور بر ما روشن گرداند و راه رستاخیر برای ما هموار سازد

 
و در آن روز که هر کس به جزای عمل خویش رسد و بر کس ستم نرود و هیچ دوستی از دوست خویش دفع مضرت نتواند و کس به کس یاری نرساند،

 
چون در موقف بازخواست ایستیم، منزلت ما برافرازد و بر مرتبت ما بیفزاید.

 
حمد و سپاسی آنچنان که نوشته در نامه عمل ما به اعلی علیین فرا رود و فرشتگان مقرب بر آن گواهی دهند.

 
حمد و سپاسی آنچنان که در آن روز که دیدگان را پرده حیرت فرو گیرد، دیدگان ما بدان روشنی گیرد و در آن روز که گروهی سیه روی شوند، ما سپیدروی گردیم. حمد و سپاسی آنچنان که ما را از آتش دردناک خداوندی برهاند و در جوار کرمش بنشاند.

 
حمد و سپاسی آنچنان که ما را با فرشتگان مقرب او همنشین سازد و در آن سرای جاوید که جایگاه کرامت همیشگی اوست با پیامبران مرسل همدوش گرداند.

 
حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای پسندیده را برای ما برگزید و روزیهای خوش و نیکو را به ما ارزانی داشت.

 
خداوندی که ما را آن گونه برتری داد که بر همه آفریدگان سلطه یابیم، چندان که به قدرت او هر آفریده فرمانبردار ماست و به عزت او در ربقه طاعت ما.

 
سپاس خداوندی را که جز به خود، در نیاز را به روی ما فرو بست.

 
چگونه از حمد او بر آییم؟ کی سپاسش توانیم گفت؟ نمی توانیم، کی توانیم؟

 
حمد خداوندی را که در پیکر ما ابزارهایی نهاد که توان بست و گشادمان باشد

 
و به نعمت روح، زندگیمان عنایت فرمود و اندامهایی داد که به نیروی آنها کارها توانیم ساخت و ما را از هر چه خوش و گوارنده است روزی داد و به فضل خویش بی نیاز گردانید و به من و کرم خود سرمایه بخشید.

 
و تا فرمانبرداری و سپاسگزاریمان بیازماید، به کارهایی فرمان داد و از کارهایی نهی فرمود. چون از فرمانش سر برتافتیم و بر مرکب عصیان برنشستیم،

 
به عقوبت ما نشتافت و در انتقام از ما تعجیل روا نداشت، بلکه به رحمت و کرامت خویش ما را زمان داد و به رأفت و حلم خود مهلت عطا فرمود، باشد که بازگردیم.

 
حمد و سپاس خداوندی را که ما را به توبه راه نمود. و اگر پرتو فضل او نبود، هرگز بدان راه نمی یافتیم.

 
و اگر از فضل او تنها به همین یک نعمت بسنده می کردیم، بازهم دهش او به ما نیکو و احسان او در حق ما جلیل و فضل و کرمش بس کرامند می بود،

 
که روش او در قبول توبه پیشینیان نه چنین بود. ما را از هر چه فراتر از تاب و توانمان بود معاف داشت

 
و جز به اندازه توانمان تکلیف نفرمود و جز به اعمال سهل و آسانمان وا نداشت، تا هیچ یک از ما را عذری و حجتی نماند.

 
هر که از ما سر از فرمانش برتابد، کارش به شقاوت کشد و آن که به درگاه او روی کند، تاج سعادت بر سر نهد.

 
حمد و سپاس خدای را، بدان سان که مقرب ترین فرشتگانش و گرامی ترین آفریدگانش و ستوده ترین ستایندگانش می ستایند.

 
حمدی برتر از هر حمد دیگر، آن سان که پروردگار ما از همه آفریدگان خود برتر است.

 
حمد باد او را به جای هر نعمتی که بر ما و بر دیگر بندگان در گذشته و زنده خود دارد، به شمار همه چیزها که در علم بی انتهای او گنجد

 
و چند برابر نعمتهایش، حمدی بی آغاز و بی انجام و تا روز رستاخیز،

 
حمدی که حدی و مرزی نشناسد و حسابش به شمار در نیاید و پایانش نبود و زمانش در نگسلد.

 
حمدی که ما را به فرمانبرداری و بخشایش او رساند و خشنودی اش را سبب گردد و آمرزش او را وسیله باشد

 
و راهی بود به بهشت او پناهگاهی بود از عذاب او و آسایشی بود از خشم او و یاوری بود بر طاعت او

 
و مانعی بود از معصیت او و مددی بود بر ادای حق و تکالیف او.

 
حمدی که ما را در میان دوستان سعادتمندش کامروا کند و به زمره آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیده اند درآورد. انه ولی حمید.

 
 [وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ (ع) إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ]
 
 
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلاَ أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ وَ الْآخِرِ بِلاَ آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ‏

 
اَلَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ‏

 
اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيَّتِهِ اخْتِرَاعاً

 
ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ‏

 
لاَ يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ وَ لاَ يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ‏

 
وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ‏

 
لاَ يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ وَ لاَ يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ

 
ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلاً مَوْقُوتاً وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً

 
يَتَخَطَّأهُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ‏

 
قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ‏

 
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى عَدْلاً مِنْهُ‏

 
تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ تَظاَهَرَتْ آلاَؤُهُ لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ‏

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ

 
وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ‏

 
وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ‏

 
«إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً »

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُكْرِهِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِيَّتِهِ‏

 
وَ دَلَّنَا عَلَيْهِ مِنَ الْإِخْلاَصِ لَهُ فِي تَوْحِيدِهِ وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّكِّ فِي أَمْرِهِ‏

 
حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِيمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَى رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ‏

 
حَمْداً يُضِي‏ءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ وَ يُسَهِّلُ عَلَيْنَا بِهِ سَبِيلَ الْمَبْعَثِ وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ

 
يَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ يَوْمَ لاَ يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَ لاَ هُمْ يُنْصَرُونَ‏

 
حَمْداً يَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّيِّينَ فِي كِتَابٍ مَرْقُومٍ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ‏

 
حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ وَ تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ

 
حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِيمِ نَارِ اللَّهِ إِلَى كَرِيمِ جِوَارِ اللَّهِ‏

 
حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلاَئِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِي لاَ تَزُولُ وَ مَحَلِّ كَرَامَتِهِ الَّتِي لاَ تَحُولُ‏

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ وَ أَجْرَى عَلَيْنَا طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ‏

 
وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ فَكُلُّ خَلِيقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ‏

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلاَّ إِلَيْهِ‏

 
فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّي شُكْرَهُ لاَ مَتَى‏

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَكَّبَ فِينَا آلاَتِ الْبَسْطِ وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ‏

 
وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَيَاةِ وَ أَثْبَتَ فِينَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ وَ غَذَّانَا بِطَيِّبَاتِ الرِّزْقِ وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ‏

 
ثُمَّ أَمَرَنَا لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا وَ نَهَانَا لِيَبْتَلِيَ شُكْرَنَا فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِيقِ أَمْرِهِ وَ رَكِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ‏

 
فَلَمْ يَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ وَ لَمْ يُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَكَرُّماً وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِي لَمْ نُفِدْهَا إِلاَّ مِنْ فَضْلِهِ‏

 
فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلاَّ بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلاَؤُهُ عِنْدَنَا وَ جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَيْنَا وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَيْنَا

 
فَمَا هَكَذَا كَانَتْ سُنَّتُهُ فِي التَّوْبَةِ لِمَنْ كَانَ قَبْلَنَا لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ‏

 
وَ لَمْ يُكَلِّفْنَا إِلاَّ وُسْعاً وَ لَمْ يُجَشِّمْنَا إِلاَّ يُسْراً وَ لَمْ يَدَعْ لِأَحَدٍ مِنَّا حُجَّةً وَ لاَ عُذْراً

 
فَالْهَالِكُ مِنَّا مَنْ هَلَكَ عَلَيْهِ وَ السَّعِيدُ مِنَّا مَنْ رَغِبَ إِلَيْهِ‏

 
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِكُلِّ مَا حَمِدَهُ بِهِ أَدْنَى مَلاَئِكَتِهِ إِلَيْهِ وَ أَكْرَمُ خَلِيقَتِهِ عَلَيْهِ وَ أَرْضَى حَامِدِيهِ لَدَيْهِ‏

 
حَمْداً يَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ كَفَضْلِ رَبِّنَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ‏

 
ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَكَانَ كُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ الْمَاضِينَ وَ الْبَاقِينَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ

 
وَ مَكَانَ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

 
حَمْداً لاَ مُنْتَهَى لِحَدِّهِ وَ لاَ حِسَابَ لِعَدَدِهِ وَ لاَ مَبْلَغَ لِغَايَتِهِ وَ لاَ انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ‏

 
حَمْداً يَكُونُ وُصْلَةً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ وَ ذَرِيعَةً إِلَى مَغْفِرَتِهِ‏

 
وَ طَرِيقاً إِلَى جَنَّتِهِ وَ خَفِيراً مِنْ نَقِمَتِهِ وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ وَ ظَهِيراً عَلَى طَاعَتِهِ‏

 
وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِيَةِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ‏

 
حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ إِنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيدٌ

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 70
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

پروردگار من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس