زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شیعه شناسی پاسخ به شبهات اعتقادی فلسفه گریه برامام حسین

31 تیر 1398 توسط مهناز دارابي



فلسفه گریه کردن بر امام حسین ـ علیه السلام ـ چیست؟ اصلاً چه نیازی به گریه است آیا امام حسین ـ علیه السلام ـ کشته شد که ما بر او گریه کنیم و خداوند هم از این طریق دلش رحم بیاید و مارا ببخشد؟ آیا فلسفه قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ این بود؟ چرا بعد از ۱۴۰۰ سال باز مراسم همان گونه که قبلاً برگزار می شد باز هم بدون هیچ گونه تحولی برگزار می شود؟ چرا مردم با اینکه در این مراسم شرکت می کنند باز کار خود را می کنند به عبارتی اینگونه برگزاری هیچ تأثیری بر مردم نگذاشته؟ رباخوار بعد از مراسم به رباخواریش می پردازد و گرانفروش به گرانفروشی؟ چرا تا حالا فکر نشده که چرا مراسم مؤثر نیست نقص کار کجاست آیا مردم آن گونه منحرف شدند که دیگر قابل اصلاح نیستند؟


در احادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ که در کتب روایی جمع آوری شده اند به عزاداری و اشک ریختن برای سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ اهمیت بسیار بالایی داده شده است و ثواب بسیار زیادی را بر آن مترتب داشته اند، البته باید دقت شود و یکی از مصادیق عزاداری اشک ریختن است، منظور از عزاداری هر عملی است که یاد و خاطره حضرت را زنده نگه دارد حال روضه خواندن باشد، سینه زنی باشد، سخنرانی و…

به طور مثال امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:
«هر که شعری بخواند در مرثیه حسین ـ علیه السلام ـ و خود بگرید و یک کس دیگر را نیز بگریاند بهشت بر او واجب گردد».(۱) امام رضا ـ علیه السلام ـ به یکی از یاران خود فرمودند: « ای پسر شبیب! اگر خواهی خدا را ملاقات کنی و گناهی بر تو نباشد زیارت کن حسین ـ علیه السلام ـ را، ای پسر شبیب! اگر گریه کنی بر حسین ـ علیه السلام ـ تا آب دیده تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را بیامرزد، خواه اندک باشد، خواه بسیار»(۲)
لذا این قبیل روایات در منابع روایی بسیار به چشم می خورد،این را نباید فراموش کرد که منظور اهل بیت ـ علیهم السلام ـ خصوص اشک ریختن نبوده بلکه منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره حسین ـ علیه السلام ـ بوده است. ولی چرا ً به این امر این قدر اهمیت داده شده است؟ شهید بزرگوار مرتضی مطهری در این باره می فرماید: «حسین بن علی ـ علیه السلام ـ به مردم درس غیرت داد، درس تحمل و بردباری داده، درس تحمل شداید و سختی ها داد، اینها برای مردم مسلمان درس های بسیار بزرگی بود، پس اینکه می گویند حسین بن علی ـ علیه السلام ـ چه کرد و چطور اسلام را زنده کرد، جوابش همین است که حسین بن علی ـ علیه السلام ـ روح تازه ای در اسلام دمید، خون ها را به جوش آورد. غیرت ها را تحریک کرد، عشق و ایده به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شدائد به مردم داد، ترس را ریخت. همان مردمی که تا آن مقدار می ترسیدند تبدیل به یک عده شجاع و دلاور شدند حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است. بعد از او هر کس قیام می کرد با شعار یالثارات الحسین ـ علیه السلام ـ قیام می کرد، امروز هم یک سوژه بزرگ اجتماعی است، سوژه امر به معروف و نهی از منکر، سوژه ای برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام برای اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامی در ما احیا شود. او شخصیت اسلامی مسلمین را زنده کرد، بعد از قیام حضرت بسیاری از مسلمین توبه کردند، دسته دسته قیام می کردند، از همین مردم کوفه پنج هزار نفر به عنوان توابین قیام کردند و قاتلین صحرای کربلا را قصاص می کردند زنده کردن مسلمین یعنی دادن عشق و ایده به آنها. حسین بن علی ـ علیه السلام ـ با قیام خود این کار را کرد».(۳)
لذا زنده نگه داشتن نام و یاد حضرت، زنده نگه داشتن درس ها و ایده هاست، این است معنای جمله زیبای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که فرمودند: «همانا حسین کشتی نجات و چراغ فروزنده هدایت است».(۴)
بهترین راه زنده نگه داشتن هم همین گریه کردن ها و عزاداری هاست. ما در هر زمان نیازمند امام حسین ـ علیه السلام ـ هستیم، نیازمند الگوگیری و پیروی راه او هستیم، تا اگر شرایط مشابه زمان حضرت به وجود آمد به راحتی بتوانیم قیام کنیم و از جان و مال خود بگذریم، چنانکه در زمان هشت سال دفاع مقدس مشاهده کردیم که جوانان ایران اسلامی با اهداء خون خود باعث حفظ نظام و حفظ ارزش های اسلامی شدند. شهید مطهری در این باره نیز می فرماید: «آن چیزهایی که بشر همیشه به زبان می آورد و در عمل کمتر دیده می شود در وجود حسین بن علی دیده می شود، چطور روح بشر می تواند این مقدار شکست ناپذیر باشد، سبحان الله بشر به کجا می رسد، اوج بشر چقدر شکست ناپذیر می شود که بدنش قطعه قطعه می شود، جوانانش جلوی چشمش قلم می شوند، در منتهی درجه تشنگی قرار می گیرد که حتی آسمان را تیره و تار می بیند، خاندانش را می بیند که اسیر می شوند، هر چه دارد از دست داده، ولی یک چیز برای او باقی است و آن روحش است که هرگز شکست نمی خورد (حتی یک ذره عقب نشینی نمی کند) شما یک چنین صحنه ای از فضائل انسانی را در غیر کربلا سراغ دارید، آن وقت بگویید به جای کربلا از آن حادثه یاد کنید. لذا چنین حادثه ای را باید زنده نگه داشت».(۵)
مهم هدف حضرت است و الگو پذیری مردم از حضرت و ادامه راه او در هر زمان و مکان که باشیم.
اما راجع به هدف حضرت، شهید مطهری در این باره می فرماید: «تحریف بزرگی در مسئله عاشورا شده است، بعضی ها گفته اند حسین بن علی ـ علیه السلام ـ شهید شد که گناهان شیعه ریخته شود این شبیه اعتقاد مسیحیت است، که معتقدند حضرت مسیح کفاره گناهان آنها بوده است، این مطلب با روح اسلام سازگاری ندارد، با سخن حسین نمی سازد، ابا عبدالله برای مبارزه با گناه قیام کرد، نه اینکه سنگری باشد برای گنهکاران، ما گفتیم حسین ـ علیه السلام ـ یک شرکت بیمه گناه تأسیس کرده، گفته است شما از نظر گناه بیمه هستید، در عوض چه می گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من گناهان شما را جبران می کنم حال هر کس می خواهید باشید. ابن زیاد، عمر سعد، والله این افتراء و دروغ بستن بر حسین ـ علیه السلام ـ است».(۶) ایشان در ادامه روایات اهل بیت در این زمینه را توضیح می دهند و (گریه مردم) برای تسلی دل اهل بیت و حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ که نیست، بلکه هدفشان این است که پرتویی از روح حسین بن علی ـ علیه السلام ـ بر روح ما بتابد، اگر اشکی برای او می ریزیم باید در مسیر هماهنگی روح ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با روح حسین انجام دهد، ذره ای از همت او، غیرت او، حریت او، ایمان او، تقوای او، شجاعت او و… در ما بتابد، این چنین اشکی اگر از چشمان جاری شود، آن اشک هر چه دلتان می خواهد قیمت دارد، اگر گفته اند به اندازه یک بال مگس هم اگر باشد یک دنیا ارزش دارد، باور کنید، اشکی که برای هماهنگی کردن و پیروی از حسین ـ علیه السلام ـ باشد».(۷)
آری این اشک است که این طور در روایات ارزش دارد و به آن توصیه شده است، اشکی که ما را عوض کند و مطیع امام شویم، نه اینکه ما هر روز از امام دورتر شده و با اشک بخواهیم گناهانمان ریخته شود.
در نتیجه هدف از این گریه ها و عزاداری ها زنده نگه داشتن یاد و خاطره حضرت است که به سبب آن به سمت کمال حرکت کنیم و با نور حضرت هدایت شویم و به سوی معبود خود حرکت کنیم.
اما راجع به سئوال دوم شما که نوشته اید هیچ کس از این مجالس استفاده نمی کند، این مطلب درستی نیست، بلکه حقیقت چیز دیگری است، زیرا افراد بسیاری در طول تاریخ وجود داشته و دارند که در همین مجالس به برکت نور حضرت هدایت شده و موفق به توبه شده و مسیر زندگی خود را عوض کرده اند، امثال رسول ترک که آدمی شراب خوار و فاسد بود که به برکت حضرت اصلاح شد و از مقربان درگاه الهی گردید، زیاد به چشم می خورد، ما خود در ایام تبلیغ که به مناطق مختلف می رویم، شاهد آن هستیم که چه جوانانی با آمدن در این مجالس و با شنیدن آیات قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تغییر کرده و هدایت می شوند.

اینکه پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ فرمودند:
«حسین کشتی نجات است» این مطلب اختصاص به افراد به خصوصی ندارد بلکه جنبه عمومی و همگانی دارد. حتی بسیاری از پیروان ادیان دیگر با برگزاری مراسمات عزاداری برای امام حسین ـ علیه السلام ـ مورد توجه حضرت قرار گرفته و حاجت می گیرند و بعضی ها نیز ایمان آورده و مسلمان می گردند.
البته بهرمندی از نور امام حسین ـ علیه السلام ـ به صفای باطنی ما بستگی دارد و هر چه ما پاک تر و باتقواتر باشیم بیشتر می توانیم از نور هدایت حضرت استفاده کنیم. این نکته را هم فراموش نکنید که ما انسان ها مختار آفریده شده ایم و باید خود تصمیم گرفته و عوض شویم نه اینکه ما را مجبور کنند، بعضی از انسان ها چنان مست نعمت های دنیوی و لذات زودگذر آن شده اند و به گناه و حرام خواری روی آورده اند که در وجود خود جایی برای هدایت و دست گیری حضرت از آنان را باقی نگذاشته اند و از نور حضرت کمترین بهره را نمی برند، لذا مشکل از خود آنان است نه امام حسین ـ علیه السلام ـ و عزاداری های او، مگر مردم کوفه که باعث به وجود آمدن آن جنایات در روز عاشورا شدند خود مسلمان نبودند، ولی ترس از کشته شدن و دل بستن به دنیا و گناه با آنان کاری کرده بود که حتی سخنان حضرت بر آنان بی تأثیر بود، آیا می شود گفت سخن امام مشکل داشت، تأثیر نداشت، یا مشکل از ناحیه خود آنان بود و در خود قابلیت تأثیر را از بین برده بودند. در نتیجه این مراسم ها تأثیر خود را دارد ولی تأثیر پذیری افراد مختلف است، بعضی ها که زمینه ای ولو اندک برای هدایت در نفس خود باقی گذاشته اند، قطعا با نور حضرت هدایت می شوند ، ولی بعضی دیگر که تمام روزنه های امید را در خود خشکانده اند و جز به گناه و معصیت فکر نمی کنند، خود مانعی برای تأثیر حضرت ایجاد کرده و هدایت نمی شوند.

 

شیعه شناسی » پاسخ به شبهات » اعتقادی » فلسفه گریه بر امام حسین (ع)
پرسش:
فلسفه گریه کردن بر امام حسین ـ علیه السلام ـ چیست؟ اصلاً چه نیازی به گریه است آیا امام حسین ـ علیه السلام ـ کشته شد که ما بر او گریه کنیم و خداوند هم از این طریق دلش رحم بیاید و مارا ببخشد؟ آیا فلسفه قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ این بود؟ چرا بعد از ۱۴۰۰ سال باز مراسم همان گونه که قبلاً برگزار می شد باز هم بدون هیچ گونه تحولی برگزار می شود؟ چرا مردم با اینکه در این مراسم شرکت می کنند باز کار خود را می کنند به عبارتی اینگونه برگزاری هیچ تأثیری بر مردم نگذاشته؟ رباخوار بعد از مراسم به رباخواریش می پردازد و گرانفروش به گرانفروشی؟ چرا تا حالا فکر نشده که چرا مراسم مؤثر نیست نقص کار کجاست آیا مردم آن گونه منحرف شدند که دیگر قابل اصلاح نیستند؟

پاسخ:
در احادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ که در کتب روایی جمع آوری شده اند به عزاداری و اشک ریختن برای سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ اهمیت بسیار بالایی داده شده است و ثواب بسیار زیادی را بر آن مترتب داشته اند، البته باید دقت شود و یکی از مصادیق عزاداری اشک ریختن است، منظور از عزاداری هر عملی است که یاد و خاطره حضرت را زنده نگه دارد حال روضه خواندن باشد، سینه زنی باشد، سخنرانی و…

به طور مثال امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:
«هر که شعری بخواند در مرثیه حسین ـ علیه السلام ـ و خود بگرید و یک کس دیگر را نیز بگریاند بهشت بر او واجب گردد».(۱) امام رضا ـ علیه السلام ـ به یکی از یاران خود فرمودند: « ای پسر شبیب! اگر خواهی خدا را ملاقات کنی و گناهی بر تو نباشد زیارت کن حسین ـ علیه السلام ـ را، ای پسر شبیب! اگر گریه کنی بر حسین ـ علیه السلام ـ تا آب دیده تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را بیامرزد، خواه اندک باشد، خواه بسیار»(۲)
لذا این قبیل روایات در منابع روایی بسیار به چشم می خورد،این را نباید فراموش کرد که منظور اهل بیت ـ علیهم السلام ـ خصوص اشک ریختن نبوده بلکه منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره حسین ـ علیه السلام ـ بوده است. ولی چرا ً به این امر این قدر اهمیت داده شده است؟ شهید بزرگوار مرتضی مطهری در این باره می فرماید: «حسین بن علی ـ علیه السلام ـ به مردم درس غیرت داد، درس تحمل و بردباری داده، درس تحمل شداید و سختی ها داد، اینها برای مردم مسلمان درس های بسیار بزرگی بود، پس اینکه می گویند حسین بن علی ـ علیه السلام ـ چه کرد و چطور اسلام را زنده کرد، جوابش همین است که حسین بن علی ـ علیه السلام ـ روح تازه ای در اسلام دمید، خون ها را به جوش آورد. غیرت ها را تحریک کرد، عشق و ایده به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شدائد به مردم داد، ترس را ریخت. همان مردمی که تا آن مقدار می ترسیدند تبدیل به یک عده شجاع و دلاور شدند حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است. بعد از او هر کس قیام می کرد با شعار یالثارات الحسین ـ علیه السلام ـ قیام می کرد، امروز هم یک سوژه بزرگ اجتماعی است، سوژه امر به معروف و نهی از منکر، سوژه ای برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام برای اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامی در ما احیا شود. او شخصیت اسلامی مسلمین را زنده کرد، بعد از قیام حضرت بسیاری از مسلمین توبه کردند، دسته دسته قیام می کردند، از همین مردم کوفه پنج هزار نفر به عنوان توابین قیام کردند و قاتلین صحرای کربلا را قصاص می کردند زنده کردن مسلمین یعنی دادن عشق و ایده به آنها. حسین بن علی ـ علیه السلام ـ با قیام خود این کار را کرد».(۳)
لذا زنده نگه داشتن نام و یاد حضرت، زنده نگه داشتن درس ها و ایده هاست، این است معنای جمله زیبای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که فرمودند: «همانا حسین کشتی نجات و چراغ فروزنده هدایت است».(۴)
بهترین راه زنده نگه داشتن هم همین گریه کردن ها و عزاداری هاست. ما در هر زمان نیازمند امام حسین ـ علیه السلام ـ هستیم، نیازمند الگوگیری و پیروی راه او هستیم، تا اگر شرایط مشابه زمان حضرت به وجود آمد به راحتی بتوانیم قیام کنیم و از جان و مال خود بگذریم، چنانکه در زمان هشت سال دفاع مقدس مشاهده کردیم که جوانان ایران اسلامی با اهداء خون خود باعث حفظ نظام و حفظ ارزش های اسلامی شدند. شهید مطهری در این باره نیز می فرماید: «آن چیزهایی که بشر همیشه به زبان می آورد و در عمل کمتر دیده می شود در وجود حسین بن علی دیده می شود، چطور روح بشر می تواند این مقدار شکست ناپذیر باشد، سبحان الله بشر به کجا می رسد، اوج بشر چقدر شکست ناپذیر می شود که بدنش قطعه قطعه می شود، جوانانش جلوی چشمش قلم می شوند، در منتهی درجه تشنگی قرار می گیرد که حتی آسمان را تیره و تار می بیند، خاندانش را می بیند که اسیر می شوند، هر چه دارد از دست داده، ولی یک چیز برای او باقی است و آن روحش است که هرگز شکست نمی خورد (حتی یک ذره عقب نشینی نمی کند) شما یک چنین صحنه ای از فضائل انسانی را در غیر کربلا سراغ دارید، آن وقت بگویید به جای کربلا از آن حادثه یاد کنید. لذا چنین حادثه ای را باید زنده نگه داشت».(۵)
مهم هدف حضرت است و الگو پذیری مردم از حضرت و ادامه راه او در هر زمان و مکان که باشیم.
اما راجع به هدف حضرت، شهید مطهری در این باره می فرماید: «تحریف بزرگی در مسئله عاشورا شده است، بعضی ها گفته اند حسین بن علی ـ علیه السلام ـ شهید شد که گناهان شیعه ریخته شود این شبیه اعتقاد مسیحیت است، که معتقدند حضرت مسیح کفاره گناهان آنها بوده است، این مطلب با روح اسلام سازگاری ندارد، با سخن حسین نمی سازد، ابا عبدالله برای مبارزه با گناه قیام کرد، نه اینکه سنگری باشد برای گنهکاران، ما گفتیم حسین ـ علیه السلام ـ یک شرکت بیمه گناه تأسیس کرده، گفته است شما از نظر گناه بیمه هستید، در عوض چه می گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من گناهان شما را جبران می کنم حال هر کس می خواهید باشید. ابن زیاد، عمر سعد، والله این افتراء و دروغ بستن بر حسین ـ علیه السلام ـ است».(۶) ایشان در ادامه روایات اهل بیت در این زمینه را توضیح می دهند و (گریه مردم) برای تسلی دل اهل بیت و حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ که نیست، بلکه هدفشان این است که پرتویی از روح حسین بن علی ـ علیه السلام ـ بر روح ما بتابد، اگر اشکی برای او می ریزیم باید در مسیر هماهنگی روح ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با روح حسین انجام دهد، ذره ای از همت او، غیرت او، حریت او، ایمان او، تقوای او، شجاعت او و… در ما بتابد، این چنین اشکی اگر از چشمان جاری شود، آن اشک هر چه دلتان می خواهد قیمت دارد، اگر گفته اند به اندازه یک بال مگس هم اگر باشد یک دنیا ارزش دارد، باور کنید، اشکی که برای هماهنگی کردن و پیروی از حسین ـ علیه السلام ـ باشد».(۷)
آری این اشک است که این طور در روایات ارزش دارد و به آن توصیه شده است، اشکی که ما را عوض کند و مطیع امام شویم، نه اینکه ما هر روز از امام دورتر شده و با اشک بخواهیم گناهانمان ریخته شود.
در نتیجه هدف از این گریه ها و عزاداری ها زنده نگه داشتن یاد و خاطره حضرت است که به سبب آن به سمت کمال حرکت کنیم و با نور حضرت هدایت شویم و به سوی معبود خود حرکت کنیم.
اما راجع به سئوال دوم شما که نوشته اید هیچ کس از این مجالس استفاده نمی کند، این مطلب درستی نیست، بلکه حقیقت چیز دیگری است، زیرا افراد بسیاری در طول تاریخ وجود داشته و دارند که در همین مجالس به برکت نور حضرت هدایت شده و موفق به توبه شده و مسیر زندگی خود را عوض کرده اند، امثال رسول ترک که آدمی شراب خوار و فاسد بود که به برکت حضرت اصلاح شد و از مقربان درگاه الهی گردید، زیاد به چشم می خورد، ما خود در ایام تبلیغ که به مناطق مختلف می رویم، شاهد آن هستیم که چه جوانانی با آمدن در این مجالس و با شنیدن آیات قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تغییر کرده و هدایت می شوند.

اینکه پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ فرمودند:
«حسین کشتی نجات است» این مطلب اختصاص به افراد به خصوصی ندارد بلکه جنبه عمومی و همگانی دارد. حتی بسیاری از پیروان ادیان دیگر با برگزاری مراسمات عزاداری برای امام حسین ـ علیه السلام ـ مورد توجه حضرت قرار گرفته و حاجت می گیرند و بعضی ها نیز ایمان آورده و مسلمان می گردند.
البته بهرمندی از نور امام حسین ـ علیه السلام ـ به صفای باطنی ما بستگی دارد و هر چه ما پاک تر و باتقواتر باشیم بیشتر می توانیم از نور هدایت حضرت استفاده کنیم. این نکته را هم فراموش نکنید که ما انسان ها مختار آفریده شده ایم و باید خود تصمیم گرفته و عوض شویم نه اینکه ما را مجبور کنند، بعضی از انسان ها چنان مست نعمت های دنیوی و لذات زودگذر آن شده اند و به گناه و حرام خواری روی آورده اند که در وجود خود جایی برای هدایت و دست گیری حضرت از آنان را باقی نگذاشته اند و از نور حضرت کمترین بهره را نمی برند، لذا مشکل از خود آنان است نه امام حسین ـ علیه السلام ـ و عزاداری های او، مگر مردم کوفه که باعث به وجود آمدن آن جنایات در روز عاشورا شدند خود مسلمان نبودند، ولی ترس از کشته شدن و دل بستن به دنیا و گناه با آنان کاری کرده بود که حتی سخنان حضرت بر آنان بی تأثیر بود، آیا می شود گفت سخن امام مشکل داشت، تأثیر نداشت، یا مشکل از ناحیه خود آنان بود و در خود قابلیت تأثیر را از بین برده بودند. در نتیجه این مراسم ها تأثیر خود را دارد ولی تأثیر پذیری افراد مختلف است، بعضی ها که زمینه ای ولو اندک برای هدایت در نفس خود باقی گذاشته اند، قطعا با نور حضرت هدایت می شوند ، ولی بعضی دیگر که تمام روزنه های امید را در خود خشکانده اند و جز به گناه و معصیت فکر نمی کنند، خود مانعی برای تأثیر حضرت ایجاد کرده و هدایت نمی شوند.

 

 نظر دهید »

اخادیث دروغگویی

31 تیر 1398 توسط مهناز دارابي


اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دروغگويى عيبى رسوا كننده است.

على عليه السلام فرمود: هيچ عاقلى دروغ نمى گويد؛ و هيـچ مؤمنى زنـا نمى كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه اش فرمود: از بزرگترين گناهان زبان، دروغگويى است.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هيچ بدى و زشتى بدتر از دروغگويى نيست.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: واى بر كسى كه دروغ مى گويد تا ديگران را با آن بخنداند، واى بر او، واى بر او!

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: درپى راستى باشيد، اگرچه فكر كنيد كه مايه هلاكت است، كه راستگويى موجب نجات است و از دروغگويى پرهيز كنيد اگرچه پنداريد عامل نجات است، زيرا آن مايه هلاكت و نابودى است.

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: سه نفر بوى بهشت را نمى چشند:

1. فردى كه خود را به غير پدرش نسبت دهد،
2. كسى كه بر من دروغ ببنندد،
3. كسى كه برخلاف آنچه با چشم ديده سخن بگويد.

پيامبر بزرگوار صلی الله عليه و آله فرمود: راستى پيشه كنيد كه آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهيزيد، كه آن درى از درب هاى جهنم است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: تمام پليدي ها و زشتي ها در خانه اى نهاده شده كه كليد آنها دروغگويى است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: كار بهشت راستگويى است، چون بنده راست بگويد نيكى كند و چون نيكى كند در امان خواهد بود و وقتى در امان باشد وارد بهشت شود و كار جهنم دروغ گويى است، چون بنده دروغ بگويد كار بد كرده است وقتى كار بد كرد به كفر گرايد و چون به كفر گرايد به جهنّم برود.

برترین احادیث معصومین درباره دروغ و دروغگویی
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دروغگويى عيبى رسوا كننده است.

على عليه السلام فرمود: هيچ عاقلى دروغ نمى گويد؛ و هيـچ مؤمنى زنـا نمى كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه اش فرمود: از بزرگترين گناهان زبان، دروغگويى است.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هيچ بدى و زشتى بدتر از دروغگويى نيست.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: واى بر كسى كه دروغ مى گويد تا ديگران را با آن بخنداند، واى بر او، واى بر او!

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: درپى راستى باشيد، اگرچه فكر كنيد كه مايه هلاكت است، كه راستگويى موجب نجات است و از دروغگويى پرهيز كنيد اگرچه پنداريد عامل نجات است، زيرا آن مايه هلاكت و نابودى است.

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: سه نفر بوى بهشت را نمى چشند:

1. فردى كه خود را به غير پدرش نسبت دهد،
2. كسى كه بر من دروغ ببنندد،
3. كسى كه برخلاف آنچه با چشم ديده سخن بگويد.

پيامبر بزرگوار صلی الله عليه و آله فرمود: راستى پيشه كنيد كه آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهيزيد، كه آن درى از درب هاى جهنم است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: تمام پليدي ها و زشتي ها در خانه اى نهاده شده كه كليد آنها دروغگويى است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: كار بهشت راستگويى است، چون بنده راست بگويد نيكى كند و چون نيكى كند در امان خواهد بود و وقتى در امان باشد وارد بهشت شود و كار جهنم دروغ گويى است، چون بنده دروغ بگويد كار بد كرده است وقتى كار بد كرد به كفر گرايد و چون به كفر گرايد به جهنّم برود.

برترین احادیث معصومین درباره دروغ و دروغگویی
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دروغگويى عيبى رسوا كننده است.

على عليه السلام فرمود: هيچ عاقلى دروغ نمى گويد؛ و هيـچ مؤمنى زنـا نمى كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه اش فرمود: از بزرگترين گناهان زبان، دروغگويى است.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هيچ بدى و زشتى بدتر از دروغگويى نيست.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: واى بر كسى كه دروغ مى گويد تا ديگران را با آن بخنداند، واى بر او، واى بر او!

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: درپى راستى باشيد، اگرچه فكر كنيد كه مايه هلاكت است، كه راستگويى موجب نجات است و از دروغگويى پرهيز كنيد اگرچه پنداريد عامل نجات است، زيرا آن مايه هلاكت و نابودى است.

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: سه نفر بوى بهشت را نمى چشند:

1. فردى كه خود را به غير پدرش نسبت دهد،
2. كسى كه بر من دروغ ببنندد،
3. كسى كه برخلاف آنچه با چشم ديده سخن بگويد.

پيامبر بزرگوار صلی الله عليه و آله فرمود: راستى پيشه كنيد كه آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهيزيد، كه آن درى از درب هاى جهنم است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: تمام پليدي ها و زشتي ها در خانه اى نهاده شده كه كليد آنها دروغگويى است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: كار بهشت راستگويى است، چون بنده راست بگويد نيكى كند و چون نيكى كند در امان خواهد بود و وقتى در امان باشد وارد بهشت شود و كار جهنم دروغ گويى است، چون بنده دروغ بگويد كار بد كرده است وقتى كار بد كرد به كفر گرايد و چون به كفر گرايد به جهنّم برود.

برترین احادیث معصومین درباره دروغ و دروغگویی
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دروغگويى عيبى رسوا كننده است.

على عليه السلام فرمود: هيچ عاقلى دروغ نمى گويد؛ و هيـچ مؤمنى زنـا نمى كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه اش فرمود: از بزرگترين گناهان زبان، دروغگويى است.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هيچ بدى و زشتى بدتر از دروغگويى نيست.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: واى بر كسى كه دروغ مى گويد تا ديگران را با آن بخنداند، واى بر او، واى بر او!

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: درپى راستى باشيد، اگرچه فكر كنيد كه مايه هلاكت است، كه راستگويى موجب نجات است و از دروغگويى پرهيز كنيد اگرچه پنداريد عامل نجات است، زيرا آن مايه هلاكت و نابودى است.

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: سه نفر بوى بهشت را نمى چشند:

1. فردى كه خود را به غير پدرش نسبت دهد،
2. كسى كه بر من دروغ ببنندد،
3. كسى كه برخلاف آنچه با چشم ديده سخن بگويد.

پيامبر بزرگوار صلی الله عليه و آله فرمود: راستى پيشه كنيد كه آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهيزيد، كه آن درى از درب هاى جهنم است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: تمام پليدي ها و زشتي ها در خانه اى نهاده شده كه كليد آنها دروغگويى است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: كار بهشت راستگويى است، چون بنده راست بگويد نيكى كند و چون نيكى كند در امان خواهد بود و وقتى در امان باشد وارد بهشت شود و كار جهنم دروغ گويى است، چون بنده دروغ بگويد كار بد كرده است وقتى كار بد كرد به كفر گرايد و چون به كفر گرايد به جهنّم برود.

برترین احادیث معصومین درباره دروغ و دروغگویی
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دروغگويى عيبى رسوا كننده است.

على عليه السلام فرمود: هيچ عاقلى دروغ نمى گويد؛ و هيـچ مؤمنى زنـا نمى كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه اش فرمود: از بزرگترين گناهان زبان، دروغگويى است.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هيچ بدى و زشتى بدتر از دروغگويى نيست.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: واى بر كسى كه دروغ مى گويد تا ديگران را با آن بخنداند، واى بر او، واى بر او!

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: درپى راستى باشيد، اگرچه فكر كنيد كه مايه هلاكت است، كه راستگويى موجب نجات است و از دروغگويى پرهيز كنيد اگرچه پنداريد عامل نجات است، زيرا آن مايه هلاكت و نابودى است.

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: سه نفر بوى بهشت را نمى چشند:

1. فردى كه خود را به غير پدرش نسبت دهد،
2. كسى كه بر من دروغ ببنندد،
3. كسى كه برخلاف آنچه با چشم ديده سخن بگويد.

پيامبر بزرگوار صلی الله عليه و آله فرمود: راستى پيشه كنيد كه آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهيزيد، كه آن درى از درب هاى جهنم است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: تمام پليدي ها و زشتي ها در خانه اى نهاده شده كه كليد آنها دروغگويى است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: كار بهشت راستگويى است، چون بنده راست بگويد نيكى كند و چون نيكى كند در امان خواهد بود و وقتى در امان باشد وارد بهشت شود و كار جهنم دروغ گويى است، چون بنده دروغ بگويد كار بد كرده است وقتى كار بد كرد به كفر گرايد و چون به كفر گرايد به جهنّم برود.

 نظر دهید »

احادیث دروغگویی در اسلام

31 تیر 1398 توسط مهناز دارابي


درباره دروغ احادیث و روایات مختلفی از معصومین و آیاتی در قرآن وجود دارد که ما در این مقاله از باشگاه خبرنگاران جوان به چهل حدیث درباره دروغ و دروغگویی اشاره کرده ایم.
دروغ و دروغگویی از جمله کارها و صفاتی است که در دین مبین اسلام به شدت مورد نهی واقع شده اند. به همین خاطر نیز احادیث و آیات مختلفی از معصومین و قرآن درباره آن وجود دارد. ما نیز در این مقاله چهل “حدیث درباره دروغ” و دروغگویی را برای شما گردآوری کرده ایم .

آیات قرآنی درباره دروغ و دروغگویی
سوره نحل آیه 115 : و مگوئید آنچه را که وصف می کند آن را زبان های شما به دروغ در احکام خدا که این حلال است و این حرام چنین می گویید و توصیف می کنید بر خلاف واقع تا افتراء بزنید بر خدا دروغ را آن کسانی که افتراء می زنند به خدا دروغ را رستگار نمی شوند.

سوره نحل آیه 116 : برخورداری کمی است در دنیا دروغ گویان را و برای ایشان عذابی دردناک است در آخرت.  

سوره زمر آیه 2 : آگاه باشید مردم که برای خداست دین خالص نه دین مخلوط با غیر خدا آن کسانی که گرفتند سوای خدا دوستانی برای پرستش گویندT نمی پرستم این ها را مگر برای آنکه نزدیک گردانند این بت ها ما را به خدا. نزدیکی کامل البته خدا حکم می کند میانه ایشان در آن چه اختلاف می کنند در دین خود ، خدا راه نمی نماید کسی را که او دروغگو و ناسپاس است.

 سوره  نور آیه 7: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.

 نظر دهید »

احادیث دروغگویی در اسلام

31 تیر 1398 توسط مهناز دارابي


درباره دروغ احادیث و روایات مختلفی از معصومین و آیاتی در قرآن وجود دارد که ما در این مقاله از باشگاه خبرنگاران جوان به چهل حدیث درباره دروغ و دروغگویی اشاره کرده ایم.
دروغ و دروغگویی از جمله کارها و صفاتی است که در دین مبین اسلام به شدت مورد نهی واقع شده اند. به همین خاطر نیز احادیث و آیات مختلفی از معصومین و قرآن درباره آن وجود دارد. ما نیز در این مقاله چهل “حدیث درباره دروغ” و دروغگویی را برای شما گردآوری کرده ایم .

آیات قرآنی درباره دروغ و دروغگویی
سوره نحل آیه 115 : و مگوئید آنچه را که وصف می کند آن را زبان های شما به دروغ در احکام خدا که این حلال است و این حرام چنین می گویید و توصیف می کنید بر خلاف واقع تا افتراء بزنید بر خدا دروغ را آن کسانی که افتراء می زنند به خدا دروغ را رستگار نمی شوند.

سوره نحل آیه 116 : برخورداری کمی است در دنیا دروغ گویان را و برای ایشان عذابی دردناک است در آخرت.  

سوره زمر آیه 2 : آگاه باشید مردم که برای خداست دین خالص نه دین مخلوط با غیر خدا آن کسانی که گرفتند سوای خدا دوستانی برای پرستش گویندT نمی پرستم این ها را مگر برای آنکه نزدیک گردانند این بت ها ما را به خدا. نزدیکی کامل البته خدا حکم می کند میانه ایشان در آن چه اختلاف می کنند در دین خود ، خدا راه نمی نماید کسی را که او دروغگو و ناسپاس است.

 سوره  نور آیه 7: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.

 نظر دهید »

حکمت 45نهج البلاغه

30 تیر 1398 توسط مهناز دارابي

لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي; وَلَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِى. وَذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضى عَلى لِسَانِ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ(صلى الله عليه وآله); أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ، لاَيُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَلاَ يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ.

امام علیه السلام فرمود : اگر با شمشيرم بر بُن بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت! و اگر تمام دنيا را بر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد دوست نمى‌دارد! چرا كه مقدر شده و بر زبان پيامبر درس‌نخوانده جارى شده كه فرمود: اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نمى‌دارد وهيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت!

شرح و تفسير دوستان و دشمنان واقعى من امام(عليه السلام) در اين سخن حكمت آميزش به حقيقتى قابل توجه اشاره مى كند كه آثارش در طول تاريخ زندگى امام(عليه السلام) ديدنى است. مى فرمايد: «اگر با اين شمشيرم بر بن بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنيا را بر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت»; (لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي; مَا أَبْغَضَنِي; وَلَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي). آن گاه امام(عليه السلام) به گفتارى از پيغمبر اكرم در اين زمينه استناد مى جويد و مى فرمايد: «اين به دليل آن است كه مقدر شده و بر زبان پيامبر اُمّى و درس نخوانده جارى شده كه فرمود: اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت»; (وَذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضى عَلى لِسَانِ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ(صلى الله عليه وآله); أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ، لاَ يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَلاَ يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ). جمله «قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ…» اشاره به اين است كه اين حقيقت كه مؤمنان هرگز على را مبغوض نمى دارند و منافقان هرگز او را دوست نخواهند داشت نخست در علم الهى گذشته و مقدر گشته سپس بر لسان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)جارى شده است. از اين حديث شريف استفاده مى شود كه وجود مبارك اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام) با آن معرفت بالا و آن صفات والا، معيار سنجش مؤمن و منافق بود. مؤمنان كه صفات خود را پرتوى از صفات آن بزرگوار مى ديدند به مناسبت تجانس روحى و اعتقادى و اخلاقى به آن حضرت عشق مىورزيدند و منافقان كه صفات و اعتقاد خود را در تضاد با صفات و معارف اعتقادى على(عليه السلام)مشاهده مى كردند بغض و كينه او را در دل مى پروراندند. راستى شگفت انگيز است كه عالمان معروف اهل سنّت اين حديث را در اكثر منابع خود آورده اند و در عين حال، غير على(عليه السلام) را بر او ترجيح داده اند. اينكه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «اگر خيشوم مؤمن (خيشوم به معناى نقطه بالاى بينى است كه اگر قطع شود در واقع تمام بينى قطع شده) را با شمشير بزنم مرا مبغوض نخواهد داشت» براى اين است كه مؤمن مى داند به يقين در آن مصلحتى بوده و نيز اينكه مى فرمايد: «لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ…» مفهومش اين است كه منافقان به قدرى تعصب و كينه و عداوت دارند كه تمام دنيا را هم اگر به آنها بدهند دست از راه و روش زشت و انحرافى خود بر نمى دارند. امام(عليه السلام) به كلام پيغمبر(صلى الله عليه وآله) استناد مى جويد و حديث معروف آن حضرت را بازگو مى كند، زيرا همه مدعى اند كه سخن پيغمبر(صلى الله عليه وآله) براى آنها قول فصل و آخرين سخن است. اين سخن ادعا نيست بلكه واقعيت است و در طول تاريخ زندگى امام(عليه السلام)نمونه هاى زنده اى دارد از جمله مرحوم «كلينى» در كتاب كافى از «حارث بن حصيره» (يكى از ياران على(عليه السلام)) نقل مى كند كه در اطراف مدينه مرد سياه پوستى از اهل حبشه را ديدم كه مشغول آبيارى است و انگشتان يك دستش قطع شده است. به او گفتم: چه كسى انگشتان تو را قطع كرده؟ گفت: بهترين مردم دنيا. سپس افزود: ما هشت نفر بوديم كه دست به سرقتى زديم. ما را دستگير كردند و خدمت على بن ابى طالب بردند و ما به گناه خود اقرار كرديم. امام(عليه السلام) فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبوديد؟ گفتيم: مى دانستيم. دستور داد چهار انگشت ما را (به عنوان حد سرقت) قطع كردند. سپس دستور داد در خانه اى از ما پذيرايى كنند و روغن و عسل (و مواد غذايى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخم ها خوب شود سپس ما را از آن خانه بيرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه كنيد و راه صلاح را پيش گيريد به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مى گردد و اگر چنين نكنيد در دوزخ به شما باز مى گردد. در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابى طالب(عليه السلام) نيز مى خوانيم: هنگامى كه ضربه اى بر سر مبارك آن حضرت وارد ساخت او را خدمت على آوردند. به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكردم؟ گفت: آرى به من نيكى كردى. فرمود پس چه چيزى باعث شد كه اين جنايت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشير خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه به وسيله آن بدترين خلق خدا را به قتل برسانم (و چنين شد.) امام(عليه السلام) فرمود: «فَلاَ أَرَاكَ إِلاَّ مَقْتُولاً بِهِ وَمَا أَرَاكَ إِلاَّ مِنْ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّوَجَل» (دعاى تو مستجاب شده است زيرا) تو را با همين شمشير خواهند كشت و تو بدترين خلق خدايى. جالب توجه اين كه روايات فراوانى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و صحابه آن حضرت درباره شناختن مؤمنان با محبت على بن ابى طالب(عليه السلام) و منافقان با بغض و كينه او در كتب معروف اهل سنت و شيعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله «بلاذرى» در انساب الاشراف (ج 2، ص 96) و «ترمذى» در سنن (ج 5، 635 در باب مناقب على بن ابى طالب) از «ابوسعيد خدرى» نقل كرده اند كه مى گفت: «كُنّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقينَ نَحْنُ مَعاشِرُ الاْنْصارِ بِبُغْضِهِمْ عَلىَّ بْنَ أبى طالِب; ما جمعيت انصار، منافقان را به سبب بغضشان به على بن ابى طالب مى شناختيم». اين بيان را با سخنى از ابن ابى الحديد پايان مى دهيم. او مى گويد: استادم من «ابوالقاسم بلخى» مى گفت: «قَدِ اتَّفَقَتِ الاْخْبارُ الصَّحيحَةِ الَّتِي لارَيْبَ فِيها عِنْدَ الْمُحَدِّثينَ عَلى أنَّ النَّبىَّ قالَ: لايَبْغِضُكَ إلاّ مُنافِقٌ وَلا يُحِبُّكَ إلاّ مُؤمِنٌ; اخبار صحيحى كه اتفاق بر اين در نزد راويان اخبار شكى در آن نيست متفق است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام)فرمود: دشمن نمى دارد تو را جز منافق و دوست نمى دارد تو را جز مؤمن».

   

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 70
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

شهید حمید سیاهکالی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس