دلایل فرار جوانان از منزل از نگاه یک جامعهشناس
یک کارشناس ارشد جامعه شناسی معتقد است: یکی از علل عمدهای که در اغلب تحقیقات به عنوان انگیزه اصلی فرار نوجوانان از منزل مطرح شده، آزاردیدگی در محیط خانه است.
مهدی ورمزیار در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه کردستان، اظهار کرد: نرخ بالای آزارهای جسمانی، جنسی، عاطفی و بیتوجهی و طرد خانواده، فرار را به عنوان راهحلی برای پایان بخشیدن به این اغتشاش و ناآرامی برای نوجوانان مطرح میکند.
وی افزود: در چنین حالتی که دختران به واسطه مشکلات متعدد خانوادگی بوسیله اعضای بزرگتر خانواده دچار آزاردیدگی میشوند، سعی میکنند در یک فرآیند کاملاً تدافعی محیط خانه را ترک کنند.
کارشناس ارشد جامعه شناسی بیان کرد: در برخی موارد دختران به واسطه یک رشته آرزوهای دوردست، کسب شهرت، درآمد و موقعیت جدید و کامیابی عشقی که در چارچوب خانواده به راحتی امکانپذیر نیست پای به فضای فراخ تر خارج از خانه میگذارند و برای دستیابی به آرزوهای دوردست راهی کاملاً پرخطر را انتخاب میکنند.
وی عنوان کرد: در برخی از مناطق سنتی نیز دختران برای رهایی از ازدواجهای مصلحتی و تحمیلی اقدام به فرار میکنند. در مجموع میتوان گفت زمینههای اصلی این آسیب در درون خانواده قرار دارد.
ورمزیار با اشاره به اینکه دختر فراری به عنوان یک پدیده اجتماعی مولود عوامل مختلف است، عنوان کرد: دگرگونیهای سریع در جوامع و ورود آن به ساختار اجتماعی و فرهنگی ما موجبات به هم ریختگی نظام ارزشی را فراهم میآورد؛ دو پاره شدن جامعه به نوعی به بحران هویت فرهنگی و اجتماعی میانجامد.
وی بیان کرد: والدین متعلق به دوره سنتی و نوجوانان متعلق به عصر دگرگونیهای سریع هستند؛ در چنین حالتی دو نسل به واسطه تعارضات ساختاری از هم فاصله گرفتهاند که در نتیجه این امر “شکاف نسلی” در عرصه عینی نمود خواهد یافت.
ورمزیار با اعلام اینکه شکاف نسلی از جمله شکافهای مهم و قابل توجه جامعه ایران محسوب میشود، تصریح کرد: شکاف نسلی به معنی وجود تفاوتهای دانشی، گرایشی و رفتاری ما بین دو نسل با وجود پیوستگیهای کلان متأثر از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است.
ورمزیار بیان کرد: با توجه به ساختار جوان جمعیت کشور سیمای شکاف نسلی بیش از گذشته نمایان است و این شکاف در حوزه خانواده نمود عینی مییابد.
وی با اشاره به اینکه فشارهای مدرسه و خانواده در اغلب موارد انگیزه فرار را در دختران بوجود میآورد، افزود: فرار از جدالهای خانوادگی، فرار از مدرسه و فرار برای برقراری روابط عاشقانه از جمله انگیزههای مهم در این ر استا است.
ورمزیار ادامه داد: دسته اول دخترانی هستند که نمیتوانند درگیریهای بین فردی و مسایل خانوادگی خود را حل کنند و خشم زیادی را از طرف یک یا چند تن از اعضای خانواده حس میکنند و به همین علت محیط خانواده را ترک میکنند، در حالیکه دسته دوم جویندههای خوشی هستند و به طرف افراد یا مکانهایی فرار میکنند که امکانات لازم برای انجام فعالیت ممنوع در خانه را برای آنها فراهم میکنند.
این کارشناس ارشد جامعه شناسی با بیان اینکه فرار دختران از خانه یکی از معضلات اساسی است که بخشی از زمینههای آن، روانی و به دلیل درهم تنیدگی زندگی نوجوانان است، تصریح کرد: نوجوان تغییرات عمده گذر نسلی را به لحاظ روانی، اجتماعی و فیزیولوژیکی تجربه میکند.
وی افزود: زمانیکه درهم تنیدگی سه جنبه یاد شده فراتر از کنترل نوجوانان باشد و نتواند خود را در یک حالت تعادلی قرار دهد، نوجوان با یک دوره اختلال و بحران مواجه میشود.
ورمزیار ادامه داد: فرار از خانه و محیط خانواده به عنوان یکی از واکنشهای جبرانی به درهم تنیدگی روانی نوجوانی در آستانه جوانی است، با این حال ارزیابی فرد از درهم تنیدگی و شیوه مقابله با آن نیز بسیار مهم است، زمانی که موقعیتی تهدید کننده، خطرناک، لاعلاج، منفی و با اهمیت ارزیابی شود، تنیدگی زا است.
وی بیان کرد: آشکارترین تقسیم بندی درباره شیوههای مقابله، متمایز ساختن آنها در دو مقوله شیوههای مقابله مسئله محور و هیجان محور است.
ورمزیار تصریح کرد: برخی از نوجوانان که در شرایط نامطلوب قرار می گیرند و تنیدگی های زیادی را تجربه می کنند در مواجه با تنیدگی از روش های غیر انطباقی استفاده می کنند.
وی عنوان کرد: در حقیقت فرار بخشی از رفتار ناسازگارانه است که نوجوان مرتکب میشود که ابتدا برای رفع نیازهای عادی و یا پر کردن اوقات فراغت صورت میگیرد و بعد به اعمال نابهنجار (دزدی، ولگردی، سوء استفاده جنسی و…) روی می آورد و از همه مهمتر یافتن همسن و سالان خود در پارکها، کوچهها و خیابانهاست که در نهایت ممکن است منجر به تشکیل گروههای بزهکار شود.
کارشناس ارشد جامعه شناسی بیان کرد: نحوه واکنش دختران و پسران به موقعیتهای تنیدگی زا متفاوت است. مشکلات خانوادگی و ارتباط با همسالان، انتقاد معلمان و مشکلات تحصیلی برای دختران بیشتر از پسران تنیدگی ایجاد میکند.
وی افزود: علت اینکه دختران و پسران واکنش متفاوتی به این موقعیتها نشان می دهند این است که دختران بیشتر از پسران شکست خود را به توانایی نداشتن خود اسناد میدهند، در حالیکه پسران شکست را به مشکل بودن مسایل و تلاش نکردن بیشتر خود استناد میدهند.
وی ادامه داد: در اغلب دختران از اوایل نوجوانی با یک تصور ضعیف از خود، توقعات نسبتاً پایین از زندگی پدیدار میشود و در مقایسه با پسران نوجوان، ادراک منفی بیشتر و بدبینانهتری از خود دارند.
این کارشناس ارشد جامعه شناسی عنوان کرد: تجربههای نامساعد دوران کودکی، به مرور زمان منجر به شکل گیری خطاهای فکری میشود که تا وقوع یک رویداد تنیدگی زا (معمولاً دوران بلوغ) نهفته باقی میمانند. زمانی که یک موقعیت ضربه آفرین، به خصوص موقعیتی که شکستها یا فقدانهای زودرس را به همراه می آورد به وقوع بپیوندد، افکار منفی فراگیر بروز میکنند که خود را به شکل عزت نفس پایین نمایش میدهند.
وی ادامه داد: نظام شناختی فرد بواسطه رویدادهای گذشته شکل میگیرد.
ورمزیار عنوان کرد: نگرشهای ناکارآمد که تحت تأثیر فرایندهای روانی نظیر «عزت نفس پایین » یا «عدم حرمت به خود» شکل میگیرد. در زمانی که فرد گرفتار شرایط تنیدگی زا قرار میگیرد زمینه مستعدی را برای افسردگی و سایر آشفتگی روانی فرد فراهم میکند.در چنین حالتی واکنش فرد به محرکهای محیطی تحت تأثیر باورهای نظام شناختی شکل گرفته شده وی است.
وی یادآور شد: در صورتی این نظام شناختی تحت تأثیر عزت نفس پایین و نگرشهای کمال گرایانه و غیر منعطف شکل گرفته باشد واکنشهای وی به شیوههای مختلف از جمله فرار از موقعیت بحران زا (خانه) نمود مییابد.
دلایل فرار جوانان از منزل از نگاه یک جامعهشناس
یک کارشناس ارشد جامعه شناسی معتقد است: یکی از علل عمدهای که در اغلب تحقیقات به عنوان انگیزه اصلی فرار نوجوانان از منزل مطرح شده، آزاردیدگی در محیط خانه است.
مهدی ورمزیار در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه کردستان، اظهار کرد: نرخ بالای آزارهای جسمانی، جنسی، عاطفی و بیتوجهی و طرد خانواده، فرار را به عنوان راهحلی برای پایان بخشیدن به این اغتشاش و ناآرامی برای نوجوانان مطرح میکند.
وی افزود: در چنین حالتی که دختران به واسطه مشکلات متعدد خانوادگی بوسیله اعضای بزرگتر خانواده دچار آزاردیدگی میشوند، سعی میکنند در یک فرآیند کاملاً تدافعی محیط خانه را ترک کنند.
کارشناس ارشد جامعه شناسی بیان کرد: در برخی موارد دختران به واسطه یک رشته آرزوهای دوردست، کسب شهرت، درآمد و موقعیت جدید و کامیابی عشقی که در چارچوب خانواده به راحتی امکانپذیر نیست پای به فضای فراخ تر خارج از خانه میگذارند و برای دستیابی به آرزوهای دوردست راهی کاملاً پرخطر را انتخاب میکنند.
وی عنوان کرد: در برخی از مناطق سنتی نیز دختران برای رهایی از ازدواجهای مصلحتی و تحمیلی اقدام به فرار میکنند. در مجموع میتوان گفت زمینههای اصلی این آسیب در درون خانواده قرار دارد.
ورمزیار با اشاره به اینکه دختر فراری به عنوان یک پدیده اجتماعی مولود عوامل مختلف است، عنوان کرد: دگرگونیهای سریع در جوامع و ورود آن به ساختار اجتماعی و فرهنگی ما موجبات به هم ریختگی نظام ارزشی را فراهم میآورد؛ دو پاره شدن جامعه به نوعی به بحران هویت فرهنگی و اجتماعی میانجامد.
وی بیان کرد: والدین متعلق به دوره سنتی و نوجوانان متعلق به عصر دگرگونیهای سریع هستند؛ در چنین حالتی دو نسل به واسطه تعارضات ساختاری از هم فاصله گرفتهاند که در نتیجه این امر “شکاف نسلی” در عرصه عینی نمود خواهد یافت.
ورمزیار با اعلام اینکه شکاف نسلی از جمله شکافهای مهم و قابل توجه جامعه ایران محسوب میشود، تصریح کرد: شکاف نسلی به معنی وجود تفاوتهای دانشی، گرایشی و رفتاری ما بین دو نسل با وجود پیوستگیهای کلان متأثر از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است.
ورمزیار بیان کرد: با توجه به ساختار جوان جمعیت کشور سیمای شکاف نسلی بیش از گذشته نمایان است و این شکاف در حوزه خانواده نمود عینی مییابد.
وی با اشاره به اینکه فشارهای مدرسه و خانواده در اغلب موارد انگیزه فرار را در دختران بوجود میآورد، افزود: فرار از جدالهای خانوادگی، فرار از مدرسه و فرار برای برقراری روابط عاشقانه از جمله انگیزههای مهم در این ر استا است.
ورمزیار ادامه داد: دسته اول دخترانی هستند که نمیتوانند درگیریهای بین فردی و مسایل خانوادگی خود را حل کنند و خشم زیادی را از طرف یک یا چند تن از اعضای خانواده حس میکنند و به همین علت محیط خانواده را ترک میکنند، در حالیکه دسته دوم جویندههای خوشی هستند و به طرف افراد یا مکانهایی فرار میکنند که امکانات لازم برای انجام فعالیت ممنوع در خانه را برای آنها فراهم میکنند.
این کارشناس ارشد جامعه شناسی با بیان اینکه فرار دختران از خانه یکی از معضلات اساسی است که بخشی از زمینههای آن، روانی و به دلیل درهم تنیدگی زندگی نوجوانان است، تصریح کرد: نوجوان تغییرات عمده گذر نسلی را به لحاظ روانی، اجتماعی و فیزیولوژیکی تجربه میکند.
وی افزود: زمانیکه درهم تنیدگی سه جنبه یاد شده فراتر از کنترل نوجوانان باشد و نتواند خود را در یک حالت تعادلی قرار دهد، نوجوان با یک دوره اختلال و بحران مواجه میشود.
ورمزیار ادامه داد: فرار از خانه و محیط خانواده به عنوان یکی از واکنشهای جبرانی به درهم تنیدگی روانی نوجوانی در آستانه جوانی است، با این حال ارزیابی فرد از درهم تنیدگی و شیوه مقابله با آن نیز بسیار مهم است، زمانی که موقعیتی تهدید کننده، خطرناک، لاعلاج، منفی و با اهمیت ارزیابی شود، تنیدگی زا است.
وی بیان کرد: آشکارترین تقسیم بندی درباره شیوههای مقابله، متمایز ساختن آنها در دو مقوله شیوههای مقابله مسئله محور و هیجان محور است.
ورمزیار تصریح کرد: برخی از نوجوانان که در شرایط نامطلوب قرار می گیرند و تنیدگی های زیادی را تجربه می کنند در مواجه با تنیدگی از روش های غیر انطباقی استفاده می کنند.
وی عنوان کرد: در حقیقت فرار بخشی از رفتار ناسازگارانه است که نوجوان مرتکب میشود که ابتدا برای رفع نیازهای عادی و یا پر کردن اوقات فراغت صورت میگیرد و بعد به اعمال نابهنجار (دزدی، ولگردی، سوء استفاده جنسی و…) روی می آورد و از همه مهمتر یافتن همسن و سالان خود در پارکها، کوچهها و خیابانهاست که در نهایت ممکن است منجر به تشکیل گروههای بزهکار شود.
کارشناس ارشد جامعه شناسی بیان کرد: نحوه واکنش دختران و پسران به موقعیتهای تنیدگی زا متفاوت است. مشکلات خانوادگی و ارتباط با همسالان، انتقاد معلمان و مشکلات تحصیلی برای دختران بیشتر از پسران تنیدگی ایجاد میکند.
وی افزود: علت اینکه دختران و پسران واکنش متفاوتی به این موقعیتها نشان می دهند این است که دختران بیشتر از پسران شکست خود را به توانایی نداشتن خود اسناد میدهند، در حالیکه پسران شکست را به مشکل بودن مسایل و تلاش نکردن بیشتر خود استناد میدهند.
وی ادامه داد: در اغلب دختران از اوایل نوجوانی با یک تصور ضعیف از خود، توقعات نسبتاً پایین از زندگی پدیدار میشود و در مقایسه با پسران نوجوان، ادراک منفی بیشتر و بدبینانهتری از خود دارند.
این کارشناس ارشد جامعه شناسی عنوان کرد: تجربههای نامساعد دوران کودکی، به مرور زمان منجر به شکل گیری خطاهای فکری میشود که تا وقوع یک رویداد تنیدگی زا (معمولاً دوران بلوغ) نهفته باقی میمانند. زمانی که یک موقعیت ضربه آفرین، به خصوص موقعیتی که شکستها یا فقدانهای زودرس را به همراه می آورد به وقوع بپیوندد، افکار منفی فراگیر بروز میکنند که خود را به شکل عزت نفس پایین نمایش میدهند.
وی ادامه داد: نظام شناختی فرد بواسطه رویدادهای گذشته شکل میگیرد.
ورمزیار عنوان کرد: نگرشهای ناکارآمد که تحت تأثیر فرایندهای روانی نظیر «عزت نفس پایین » یا «عدم حرمت به خود» شکل میگیرد. در زمانی که فرد گرفتار شرایط تنیدگی زا قرار میگیرد زمینه مستعدی را برای افسردگی و سایر آشفتگی روانی فرد فراهم میکند.در چنین حالتی واکنش فرد به محرکهای محیطی تحت تأثیر باورهای نظام شناختی شکل گرفته شده وی است.
وی یادآور شد: در صورتی این نظام شناختی تحت تأثیر عزت نفس پایین و نگرشهای کمال گرایانه و غیر منعطف شکل گرفته باشد واکنشهای وی به شیوههای مختلف از جمله فرار از موقعیت بحران زا (خانه) نمود مییابد.