زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام (غلی ع)

17 آذر 1398 توسط مهناز دارابي

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی(ع)

«امر به معروف» و «نهی از منکر» دو فریضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه دین مبین اسلام محسوب می‌شوند. گذشته از عنایت خاص قرآن کریم به این موضوع و نیز سیره‌ی نظری و عملی پیامبراکرم(ص) و دیگر اولیای دین، در نگاه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام امر به معروف و نهی از منکر جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارد. آن حضرت امر به معروف و نهی از منکر را عنایت دین، قوام شریعت و با فضیلت‌ترین اعمال بندگان خدا توصیف می‌نماید که حتی از جهاد در راه خداوند نیز بالاتر است. از دیدگاه آن حضرت این دو فریضه برکات فراوانی در جامعه اسلامی به دنبال دارد و در مقابل ترک آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زیادی است. مراتب سه‌گانه امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) خصوصیات آمر و ناهی، رابطه امر به معروف و نهی از منکر با جهاد و اقامه حدود و نیز لزوم نصیحت کردن و نصحیت پذیرفتن، همچنین فضیلت امر و نهی عوام نسبت به خواص، و رعایا نسبت به حکام، از دیگر فرازهای بیانات علوی در تبیین جایگاه و ارزش امر به معروف و نهی از منکر است.
امام علی علیه‌السلام: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‌الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی»: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!» دو فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر که هر دو جزء فروع ده‌گانه دین مبین اسلام می‌باشند، آنچنان جایگاه والایی در شرع مقدس اسلام دارند که در حدود 30 آیه از آیات قرآن کریم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آن‌ها نازل گردیده است. علاوه بر آن، در سخنان معصومین علیهم‌السلام، در خصوص آن‌ها نکات فراوانی بیان گردیده که در منابع و متون معتبر حدیث ما ثبت و ضبط شده است. فقها و محدثین نیز در کتاب‌های خود هر یک بابی را تحت این عنوان باز کرده و درباره‌ی آن مطالب ارزنده‌ای را نگاشته‌اند. در اهمیت و منزلت این دو فریضه همین بس که جزء فروع دین شمرده شده‌اند.

با این حال، با کمال تأسف باید اذعان نمود که آن‌طور که شایسته است در قرون و اعصار مختلف تاریخ اسلام، این دو فریضه، اولاً زوایا و ظرایف و نیز مسائل مختلف آن‌ها به عنوان دو واجب شرعی به خوبی بیان نگردیده است و ثانیاً به خوبی اجرا نشده؛ تا جایی که امروزه و بالاخص پس از پیروزی انقلاب پربرکت جمهوری اسلامی ایران، از آن‌ها به عنوان دو فریضه‌ی «فراموش شده» یاد می‌شود و برای به جریان افتادنشان «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر» تأسیس گردیده است. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه و منظر امام علی علیه‌السلام، جلوه‌ای دیگر و جایگاهی ویژه دارد. در میان کلمات، نامه‌ها و سخنان به جای مانده از آن حضرت، اشارات و توجهات خاصی به این موضوع وجود دارد. بر همین اساس، و با عنایت به این نکته که سال جاری به نام سال سیره‌ی علوی نامیده شده است، بر آن شدیم تا مجموعه‌ای از نظریات و دیدگاه‌های آن حضرت را در خصوص این دو فریضه بزرگ گرد آورده و پس از دسته‌بندی به شرح و بیان آنها در حد وسع و توان خود بپردازیم. این نوشتار پس از مقدمه تحت عنوان‌های ذیل دسته‌بندی و تدوین شده است:

1) اهمیت امر به معروف و نهی از منکر؛

2) وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛

3) شرایط و خصوصیات آمر و ناهی؛

4) مراتب امر به معروف و نهی از منکر؛

5) ترک امر به معروف و نهی از منکر؛

6) امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود؛

7) امر به معروف و نهی از منکر و جهاد؛

8) امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت؛

9) امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام؛

بعضی از عنوان‌های کلی فوق دارای موضوعات جزیی نیز می‌باشند که حسب مورد به آنها پرداخته خواهد شد. در پایان مباحث نیز ان‌‌شاء‌الله خلاصه و نتیجه بحث به اختصار مرور خواهد گرید. امید آن‌که این قدم کوتاه مورد قبول درگاه خداوند متعال و عنایت ویژه مولای متقیان در سالی که به نام زیبای آن انسان بزرگ مزین گردیده است، واقع شود و ره توشه‌ای برای نگارنده‌ی این نوشتار باشد. امر به معروف و نهی از منکر از منظر علی علیه‌السلام، با فضیلت‌ترین اعمال بندگان خداوند، غایت دین، قوام شریعت، خلق الهی و بالاتر از جهاد در راه خدا معرفی شده است. سخنان بسیار نغز و گهر‌باری از آن حضرت در این خصوص به ثبت رسیده است که در ادامه و نیز در بخش‌های دیگر این مقاله به تناسب بیان خواهد شد. در اینجا چند روایت که به تنهایی بیانگر ارزش و برتری این دو فریضه نسبت به سایر واجبات است، ارائه می‌گردد.

1) «الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق:[1] امر به معروف با فضیلت‌ترین اعمال خلق خداست». این گفتار که اطلاق نیز دارد، امر به معروف را نسبت به همه اعمال و کردار بندگان خدا، برتر و با فضیلت‌تر معرفی نموده است و به تنهایی ارزش والای این فریضه را اثبات می‌نماید. در جای دیگر، حضرت امر به معروف و نهی از منکر را غایت و هدف نهایی دین دانسته است:

2) «غایه‌الدین الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامه الحدود:[2] غایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است». در اینجا سه عنصر «امر به معروف»، «نهی از منکر» و «اقامه‌ی حدود» که همگی در یک راستا و هدف می‌باشند، غایت و منتهای هر دینی از جمله دین مبین اسلام دانسته شده است. این حدیث نیز به خوبی نشانگر اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منکر است. قریب به همین معنا را امیر‌مؤمنان با تعبیری دیگر چنین بیان داشته‌اند:

3) «قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامه الحدود:[3] برپایی شریعت به وسیله امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود ممکن است». سه عنصر ذکر شده، از طرفی «غایت دین» و از یک طرف «قوام شریعت» محسوب می‌شوند. در خصوص ارتباط این سه فریضه با همدیگر در گفتار مولای متقیان، موارد دیگری بیان شده است که در بخشی جداگانه(امر به معروف و نهی از منکر و اقامه‌ی حدود) درباره آن بیشتر توضیح داده خواهد شد. علی علیه‌السلام، در کلامی دیگر امر به معروف و نهی از منکر را دو «خلق» و صفت خداوند می‌داند.

4) «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکذر لخفقان من خلق‌الله سبحانه:[4] همانا امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان می‌باشند». در این حدیث خداوند متعال نیز «امر به معروف» و «ناهی از منکر» دانسته می‌شود که خود نشانگر کمال فضیلت و ارزش برای این دو فریضه می‌باشد. همین فضیلت برای آمران به معروف و ناهیان از منکر کافی است تا مقتدای خود را در این راه مقدس، خداوند تبارک و تعالی بدانند و متوجه باشند که در چه مسیر مقدس و مهمی قدم برمی‌دارند.

5) «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‌الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی:[5] تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست مگر به اندازه رطوبتی که از بخار دهان خارج می‌شود در برابر دریایی مواج و پهناور» «ثفئه» مقدار آب کمی است که از دهان خارج می‌شود و از «تف» کمتر است. همچنین به معنی لعاب دهان و نیز رطوبت کمی که در بخار دهان وجود دارد آمده است.[6] «لج» آب زیاد و موج دریا است و «بحر لجی» به معنی دریایی پر موج و پهناور است.[7] بنابراین، از دید آن حضرت ارزش و فضیلت امر به معروف و نهی از منکر نه تنها از هر عمل و فریضه دینی دیگر بالاتر و برتر می‌باشد، بلکه بر اساس سخنان ایشان چنانچه همه اعمال دیگر را در یک کفه ترازو قرار دهند و امر به معروف و نهی از منکر را در کفه‌ی مربوط به امر به معروف و نهی از منکر سنگین‌تر خواهد بود. بالاتر از آن اینکه، در این مقایسه و موازنه، ارزش و مقدار همه اعمال نیک در مقابل یکی از آنها که امر به معروف و نهی از منکر است، بطور خارق‌العاده‌ای سبک‌تر و پایین‌تر است؛ چراکه نسبت میان آن‌ها، مانند نسبت قطره‌ی آب است در مقابل دریا.

ب ـ آثار، برکات و پاداش امر به معروف و نهی از منکر:
علاوه بر فضایل ذکر شده در مبحث قبل، مولای متقیان برای امر به معروف و نهی از منکر آثار و پیامدهای مبارکی را ذکر می‌نماید که اینها هم همانند احادیث قبلی ضمن این‌که بیانگر اهمیت فراوان این دو فریضه مقدس می‌باشند، از زاویه‌ای دیگر به این دو فریضه می‌پردازند.

1) و أمر بالمعروف تکن من أهله:[8] امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی». برابر این روایت، که حضرت آن را خطاب به فرزند گرامی‌اش امام حسن مجتبی علیه‌السلام نوشته‌اند، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است که شخص «آمر»، در زمره‌ی افراد نیکوکار جامعه قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، اولین فایده‌ی امر به معروف، به خود امر‌کننده می‌رسد؛ چراکه طبعاً انسان خردمندی که به اصلاح دیگران همت می‌گمارد و آنان را به کارهای نیک فرا می‌خواند، در وهله‌ی اول خودش از آن متأثر می‌شود و آن را به کار می‌بندد. در نتیجه امر به معروف، خودش را هم تعلیم و آموزش می‌دهد و از خطاها و اشتباهات احتمالی خودش نیز جلوگیری می‌نماید. البته اگر چنین نباشد و از پند و اندرزهایی که به دیگران می‌دهد، خودش استفاده ننماید و به آنها بی‌توجه باشد، سخت مورد سرزنش امیرالمؤمنین است. شرح این نکته را در مباحث آینده بالاخص در مبحث عامل بودن و ناهی باز خواهیم گفت.

2) «من أمر بالمعروف شد ظهور امیرالمؤمنین.[9] کسی که امر به معروف نماید، به مؤمنان پشت‌گرمی دهد». یکی از آثار مترتب بر امر به معروف، محکم نمودن دل مؤمنان و ایجاد پشتوانه برای آنان است تا کسی جرأت تعرض به حدود خداوند و زیر پا گذاشتن فرمان‌های الهی را به خود ندهد و نتواند در بین مؤمنان فساد و تباهی ایجاد نماید.

3) «من نهی عن‌المنکر ارغم انوف الفاسقین(او الکافرین و المنافقین):[10] کسی که نهی از منکر کند بینی فاسقان(یا کافران و یا منافقان) را به خاک مالیده است». در عبارت اصول کافی که اندکی با نهج‌البلاغه و غرر‌الحکم تفاوت دارد، آمده است:

4) «و من نهی عن المنکر ارغم أنف المنافق و أمن کیده:[11] کسی که نهی از منکر کند، بینی منافق را به خاک می‌مالد و از کید و نیرنگش در امان است». این دو عبارت نیز یکی دیگر از برکات فریضه امر به معروف و نهی از منکر بالاخص دومی را نشان می‌دهند و بر اساس آن، دشمنان(اعم از منافق، کافر و یا فاسق) ناکام مانده و انسان ناهی از منکر، از مکر و حیله‌ی منافقان در امان خواهد بود.

5)یأمر بالمعروف و یأتمر به و نهی عن المنکر و ینتهی عنه و یحافظ علی حدود‌الله جل و علا:[12] هرکس که سه خصلت در او باشد، از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف کند و خودش نیز بدان عامل باشد، نهی از منکر کند و خودش نیز تارک آن باشد و حدود خداوند جل و علا را محافظت نماید». قسمتی از مفاهیم این حدیث شریف که به اقامه و حفظ حدود و نیز عامل بودن آمر و ناهی برمی‌گردد در هنگام بحث از عنوان‌های یاد شده مجدداً مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنچه در اینجا مد‌نظر ماست، یک بخش از این روایت است که همانا امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد و براساس این حدیث، از جمله آثار و پاداشی که به آمر و ناهی می‌رسد، سلامت دنیا و آخرت است.
  همانا امر به معروف و نهی از منکر ثواب را مضاعف و اجر و پاداش را فراوان می‌کنند.» این گفتار نیز مبین اجر و ثوابی است که به آمر و ناهی داده خواهد شد و پاسخ رد به کسانی است که می‌پندارند امر به معروف و نهی از منکر موجب خطر جانی و یا ضرر مالی می‌شود. متن کامل این روایت که در‌بر گیرنده‌ی نکات مهم دیگری نیز هست، به همراه روایت‌های مشابه دیگر در مبحث «علت ترک امر به معروف و نهی از منکر» و نیز مبحث «امر و نهی نمودن حکام و خواص» خواهد آمد. از جمله آثار و فواید دیگری که در کلام امیر مؤمنان برای امر به معروف و نهی از منکر آورده شده است این است که: امر به معروف و نهی از منکر موجب قوام شریعت می‌گردد. متن این روایت را در حدیث شماره سه آوردیم. با بررسی اقوال مطرح شده، این آثار و نتایج به سبب اجرای امر به معروف و نهی از منکر حاصل می‌گردد.

 نظر دهید »

امام علی (ع) :

17 آذر 1398 توسط مهناز دارابي

تکبرمایه انلاف اسباب موفقیت است

منبع : غررالحکم حدیث7169

 

امام سجاد (ع) : در روایتی از رسول خدا (ص) قطره خون شهید  را از محبوبترین قطره ها نزد خداوند خوانده و شیعه

راستین را کسی دانسته  که در برابر ظلم جهاد کند ….

منبع : بحاروالانوار ج: 78ص 152 .. اصول کافی

ج 5 ..ص 53 حدیث 3

 نظر دهید »

کرامت نفساز دیدگاه امام صادق (ع)

17 آذر 1398 توسط مهناز دارابي

عزّت نفس آموزه های اخلاقی- رفتاری امامان شیعه(ع)
 
در مضامین مختلفی از معارف امامت، امامان معصوم(ع) به کشتی روان در میان امواج بی امان دریا، تشبیه شده اند که هرکس سوار آن کشتی ها شد نجات یافت و هرکس آن را ترک کرد، غرق گردید؛ آن که از آن ها پیشی گرفت، از مرز دین خارج، و آن که از آن ها عقب ماند، نابود شد؛ و آن که دوش به دوش ایشان حرکت کرد، به آنان پیوست و همراهشان خواهد بود.

در سخنان مختلفی از امامان، پیدایش مأمومان منتظر، مقدمة ظهور امام زمان معرفی شده است. و بی تردید، اقتدای کامل به صاحبان این منهج و مکتب، قبل از شناخت شیوة زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی آنان ممکن نیست.

در نخستین قسمت این نوشتار، به بیان لزوم آشنایی با زندگی چهارده معصوم(ع)، راه خروج از زندگی پوچ و بیهوده و برخی از موضوعات دو قرن، زندگی سیاسی امامان پرداختیم. در این قسمت، به بررسی آموزة «عزت نفس» در اخلاق و رفتار امامان(ع) خواهیم پرداخت.

معنای عزّت نفس در اسلام
عزّت، در لغت، به معنای شکست ناپذیری است. «عزیز» یکی از صفات خداوند است که در قرآن، ذات پاک خدا 92 بار با این صفت یاد شده است.

عزّت، در مورد انسان نیز از همین ریشه سرچشمه می گیرد و به معنای حفظ آبرو و شخصیّت، و عدم کرنش و دریوزگی در برابر صاحبان زر و زور و تزویر است که یک نوع شکست ناپذیری است.

چنین عزّتی را قطعاً در پرتو ارتباط محکم با صاحب عزّت مطلق، خدای عزیز، قدرتی که با داشتن آن هرگز اسیر و ذلیل هوا و هوس نمی شویم و در برابر طاغوت درون و برون سرخم نمی کند، می توان به دست آورد؛ به قول اقبال لاهوری:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد

گرچه خود داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است

من ندیدم که سگی پیش سگی قد خم کرد

حقیقت عزّت در درجة نخست، در دل و جان انسان ظاهر می شود و او را از خضوع و سازش و خودباختگی در برابر طاغیان و یاغیان باز می دارد. و چنین خصلتی از خصال جوان مردان غیور است.

مرز بین عزّت و تکبّر باریک است. از این رو، گاهی موجب اشتباه می شود و افرادی که خوی متکبّران دارند، آن را با عزّت نفس اشتباه می گیرند. گاهی نیز بعضی، به اشتباه عزّت برخی را به عنوان تکبّر آنان تصور می نمایند.

مرز بین ذلّت و تواضع نیز نزدیک است. باید موارد هرکدام را شناخت.

شخصی به امام حسین(ع) عرض کرد: در تو تکبّر وجود دارد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «بزرگی و کبریایی مخصوص ذات پاک خداست، ولی در من عزّت وجود دارد که خداوند می فرماید:

ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین؛1

عزّت مخصوص خدا و رسول او، و مؤمنان است.

شخصی به امام حسن(ع) عرض کرد: در تو عظمت و بزرگ نمایی وجود دارد. آن حضرت پاسخ داد:

بل فیّ عزة؛2

بلکه در من عزّت وجود دارد.

سپس آیة مذکور را تلاوت کرد.

عزّت، براساس روایات اسلامی، تنها در پرتو تقوا و بندگی خالص خدا به دست می آید.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

لاعزّ أعزّ من التّقوی؛3

عزّتی عزیزتر از تقوا و پرهیزکاری نیست.

آن بزرگوار در مناجات با خدا عرض می کرد:

إلهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً؛4</P>

خدایا! برای من همین عزّت کافی است که بندة تو هستم.

بسیاری از دستورها و برنامه های عملی اسلام موجب تقویت عزّت است. در میان آنها، از همه آشکارتر، برنامة جهاد اسلامی است که بزرگ ترین فلسفة آن حفظ عزّت مسلمانان است. برهمین اساس، حضرت زهرا(ع) در ضمن شمارش فلسفة پاره ای از احکام، فرمود:

جعل الله الجهاد عزّاً للإسلام، و ذلّا لأهل الکفر و النفاق؛5

خداوند جهاد را سبب عزّت و شکوه اسلام و ذلّت و شکست کافران و منافقان قرار داد.

عزّت نفس از دیدگاه قرآن

قرآن مجید در سه مورد، همة عزّت را از آنف خدا می داند و می فرماید:

إنّ العزّة لله جمیعاً؛6

همانا همة عزّت از آن خدا است.

نیز می فرماید:

ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین؛7

عزّت، مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است.

این آیات بیانگر آن است که خصلت عزّت، از صفات الهی است. آنان که دارای این خصلت بزرگ هستند، مظهر یکی از صفات الهی می باشند.

آخرین آیه حاکی است که رسول خدا(ص) و مؤمنان راستین نیز دارای عزّت هستند. بنابراین، اگر کسی به سوی صفات و رفتاری برضدّ عزّت برود، قطعاً از مؤمنان راستین نخواهد بود.

در قرآن می خوانیم:

آیا آنان (منافقان) عزّت را نزد غیرخدا می جویند، (با این که) قطعاً همة عزّت نزد خداست.

نیز در قرآن می خوانیم:

من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعاً؛9

کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد؛ چرا که) تمام عزّت برای خدا است.

بنابر این آیه، پایة اساسی و شرط اصلی تحصیل عزّت، اعتقاد به خداست. بنابراین، در کارها و برنامه های غیرخدایی، هیچ گونه عزّتی به دست نخواهد آمد.

ارزش عزّت نفس از دیدگاه روایات

در روایات، از عزّت نفس به عنوان یکی از ارزش های مهم و بسیار والا یاد شده است. اکنون از بین صدها روایت، چند روایت را نقل می کنیم:

1. امام حسن مجتی(ع) فرمود:

إذا أردت عزّاً بلاعشیرة، و هیبةً بلاسلطان، فاخرج من ذلّ معصیة الله إلی عزّ طاعة الله؛10</P>

اگر خواستار عزّت بدون داشتن قوم و خویش، و طالبف شکوهف بدون سلطنتی؛ از ذلّت نافرمانی خدا به سوی عزّت اطاعت او حرکت کن!

2. در اسلام از هر چیزی که زمینه ساز برای ذّلت انسان می شود، و یا کمترین رابطه ای با ذّلت انسان دارد، نهی شده است. پیامبر(ص) به اصحاب خود فرمود:

ألا تبایعونی؟

آیا با من بیعت نمی کنید؟

اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا! ما با تو بیعت می کنیم. پیامبر(ص) فرمود:

تبایعونی علی أن لاتسألوا النّاس شیئاً؛11

با من چنین بیعت کنید که هیچ چیز را از مردم تقاضا نکنید.

از این ماجرا به بعد، اصحاب به قدری مراقب بودند که از کسی تقاضایی نکنند، حتّی اگر سوار بر مرکب بودند و تازیانه از دستشان برزمین می افتاد، به کسی نمی گفتند آن را به ما بده، بلکه خودشان پیاده می شدند و آن را برمی داشتند.

آن حضرت فرمود: «اگر یکی از شما ریسمانی بردارد و برای جمع کردن هیزم به بیابان برود و کوله باری از هیزم بر کول گیرد و آن را بیاورد و بفروشد، و از مزد آن معاش زندگی خود را تأمین کند و آبرویش را حفظ کند، برای او بهتر از تقاضای کمک کردن است».

3. امام صادق(ع) فرمود:

شیعتنا من لایسأل النّاس شیئاً و لو مات جوعاً؛12

شیعة ما از مردم چیزی را تقاضا نمی کند گرچه از گرسنگی بمیرد.

4. نیز فرمود:

من سأل من غیر فقر فإنّما یأکل الخمر؛13</P>

کسی که فقیر نیست ولی تقاضای کمک مالی کند؛ همانا شراب می خورد (یعنی گناهش همانند شراب خواری سنگین است).

5. امام سجاد(ع) فرمود:

ما أحبّ أن لی بذل نفسی حمر النّعم؛14</P>

دوست ندارم دارای شتران سرخ مو (و ثروت کلان) باشم، ولی در برابر تحصیل آن، لحظه ای تن به ذلّت دهم.

6. امام باقر(ع) فرمود:

طلب الحوائج إلی النّاس استلاب للعزّ… و الیأس عمّا فی أیدی النّاس عزّ المؤمن فی دینه؛15</P>

حاجت خواستن از مردم، موجب سلب عزّت خواهد شد، و قطع امید از آنچه در دست مردم است، مایة عزّت مؤمن در دینش می باشد.

7. امام صادق(ع) فرمود:

عزّ المؤمن إستغناؤه عن النّاس؛

عزّت مؤمن، بی نیازی او از مردم است.

8. امام صادق(ع) فرمود:

إنّ الله تبارک و تعالی فوّض إلی المؤمن أموره کلّها و لم یفوض إلیه أن یذلّ نفسه؛16</P>

همانا خداوند متعال همة کارهای مؤمن را به خود مؤمن واگذار نموده، جز این که به او اجازه نداده است خود را ذلیل کند.

9. نیز فرمود:

لاینبغی للمؤمن أن یذلّ نفسه، قیل له و کیف یذلّ نفسه؟ قال یتعرّض لما لایطیق؛17

سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل کند، سؤال شد: چگونه خودش را ذلیل می کند؟ فرمود: خود را در معرض کاری که از او ساخته نیست، قرار دهد.

10. امام صادق(ع) فرمود:

من سأل النّاس و عنده قوت ثلاثة أیّامف لقی الله تعالی یوم یلقاه و لیس فی وجهه لحم؛18</P>

کسی که غذای سه روز را دارد و از مردم تقاضای کمک کند، روز قیامت با خداوند ملاقات کند در حالی که در صورتش گوشت نیست.

 نظر دهید »

شهادت حضرت معصومه (ع) از دید گاه معصومین

16 آذر 1398 توسط مهناز دارابي

احادیث درباره حضرت معصومه علیها السلام
حضرت معصومه(ع) در یک نگاه
اسم حضرت معصومه(ع) فاطمة کبری، لقبش معصومه، کریمه و… می باشد. پدر بزرگوارش امام موسی کاظم(ع) و مادرش نجمه خاتون و سال تولدش حدود اول ذیقعده 173ق است. محل ولادتش مدینة منوره، و روز ورود به شهر مقدس قم 23 ربیع الاول 201ق بوده، سن مبارکش 28 سال و محل عبادتش در قم «بیت النور» است.[1]

به جان پاک تو ای دختر امام سلام

به هر زمان و مکام به هر مقام سلام

تویی که شام و خراسان بود برادر تو

بر آن مقام رفیع و بر این مقام سلام

آنچه پیش رو دارید، بررسی روایاتی دربارة شأن و منزلت حضرت معصومه(ع) است که در چند بخش مطرح می کنیم:

الف. پیش بینی محل دفن
روایاتی از ائمه معصومین(ع) وارد شده که سالها قبل، دفن آن حضرت را در قم پیش بینی کرده است. این روایات هم از امام علی(ع) نقل شده است و هم از حضرت صادق(ع) و هم از امام رضا(ع).

1- امام علی(ع):
ابوعبدالله فقیه همدانی در کتاب «البلدان » نقل کرده است که: «إِنَّ أَبَا مُوسَی الْأَشْعَرِی رَوَی أَنَّهُ سَأَلَ أَمیرَ الْمؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) عَنْ أَسْلَمِ الْمُدُنِ وَ خَیرِ الْمَوَاضِعِ عِنْدَ نُزُولِ الْفِتَنِ وَ ظُهُورِ السَّیفِ فَقَالَ أَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یوْمَئِذٍ أَرْضُ الْجَبَلِ فَإِذَا اضْطَرَبَتْ خُرَاسَانُ وَ وَقَعَتِ الْحَرْبُ بَینَ أَهْلِ جُرْجَانَ وَ طبَرِسْتَانَ وَ خرِبَتْ سجِسْتَانُ فَأَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یوْمَئِذٍ قَصَبَةُ قمَّ تلْک الْبلْدَةُ الَّتِی یخْرُجُ مِنْهَا أَنْصَارُ خَیرِ النَّاسِ… بِهَا مَوْضِعُ قَدَمِ جَبْرَئِیلَ وَ هُوَ الْمَوْضِعُ الَّذِی نَبَعَ مِنْهُ الْمَاء الَّذِی مَنْ شَرِبَ مِنْهُ أَمِنَ مِنَ الدَّاءِ…؛[2] ابوموسی اشعری از امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) پرسید: سالم ترین شهر و بهترین محل در زمان فرو آمدن فتنه و جنگ کدام شهر است؟ حضرت فرمود: سالم ترین محلها در چنین روزگاری سرزمین جبل (قم) است. وقتی اوضاع خراسان مضطرب گردد و جنگ بین اهل گرگان و مازندران واقع و سیستان خراب شود، پس سالم ترین محلها در این روزگار محلة قم است. شهری که از آن یاران (حضرت مهدی(ع)) و بهترین مردم خروج می کنند. این شهر محل قدم جبرئیل است و آن محلی است که از آن آبی جاری می شود که هر کسی از آن بیاشامد، از هر دردی در امان خواهد بود.»

با این حال، یکی از احتمالات این است که مراد از آب شفابخش، قبر حضرت معصومه(ع) و زیارت او باشد. با توجه به این نکته که چنین آبی در قم دیده نشده است و الان هم وجود ندارد و احتمال دارد مراد آب معنوی و علوم آل محمد(ص) باشد که از این شهر به دنیا منتشر می شود.

ای دختر عقل و خواهر دین

وی گوهر درج غرو تمکین

عصمت ده پایبند مویت

ای علم و عمل مقیم کویت

شیطان به خطاب «قم» براندند

پس تخت تو را به «قم» نشاندند[3]

2- امام صادق(ع):
«قَالَ الصَّادِقُ(ع): إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هوَ الْمدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ منْ وُلْدِی تسَمَّی فاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. قَالَ الرَّاوِی وَ کانَ هَذَا الْکلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ یولَدَ الْکاظِمُ(ع)؛[4] حضرت صادق(ع) فرمود: برای خداوند حرمی است که مکه باشد و برای رسول خدا(ص) حرمی است که آن مدینه باشد و برای امیرمؤمنان( حرمی است که آن کوفه باشد و برای ما اهل بیت حرمی است که قم باشد. به زودی فرزندم به نام فاطمه در آن دفن می شود. کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. راوی گفت: این سخن را حضرت صادق(ع) وقتی فرمود که هنوز فرزند (امام) کاظم(ع) به دنیا نیامده بود.»

همین مضمون در «بحار الانوار» نیز نقل شده است، منتهی ذیل روایت که «قال الراوی» باشد، نیامده است.[5] هرچند در جلد 57، ص 216 ذیل روایت آمده است.[6] و در جلد 99، ص 267 نیز آمده، منتهی ذیلش دارد: «قال(ع): ذَلِک وَ لَمْ تحْمِلْ بمُوسَی أُمُّهُ؛ این خبر را حضرت صادق(ع) فرمود، در حالی که مادر موسی بن جعفر ( به او باردار نبود.»؛ یعنی قبل از ولادتش خبر داد.

در روایت دیگری از حضرت صادق(ع)، هرچند به صورت صریح دفن آن حضرت را بیان نکرده؛ ولی قرائنی وجود دارد که نشان از وجود بابرکت حضرت معصومه(ع) دارد:

«ثمَّ یظهَرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَةٍ یقَالُ لَهَا قمُّ وَ تصِیرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ حَتَّی لَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِی الدِّینِ حَتَّی الْمُخَدَّرَاتُ فی الْحجَالِ وَ ذَلِک عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قَائِمِنَا… فیفِیضُ الْعلْمُ منْهُ إِلَی سَائِرِ الْبِلَادِ فی الْمشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَیتِمُّ حُجَّةُ اللَّه علَی الْخَلْقِ حَتَّی لَا یبْقَی أَحَدٌ عَلَی الْأَرْضِ لَمْ یبْلُغْ إِلَیهِ الدِّینُ وَ الْعِلْمُ؛[7] سپس علم در شهری که قم نامیده می شود، آشکار می گردد و این شهر مرکز علم و فضل می شود. تا جایی که در روی زمین حتی در میان مخدرات حجله نشین، مستضعف در دین پیدا نمی شود و این هنگامی است که ظهور قائم ما نزدیک باشد… پس علم از آن شهر به شهرهای دیگر در شرق و غرب عالم می رسد و حجت خدا بر خلق تمام می شود. تا جایی که در روی زمین کسی نمی ماند که دین و علم به او نرسیده باشد. »

جملة «وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ» می تواند به این روایت ربط پیدا کند که وجود با برکت حضرت معصومه(ع) به عنوان مرکز قم باعث زنده شدن یاد و نام تمامی امامان شده است و علوم آل محمد(ص) به برکت این بانو در قم نشر و توسعه یافته و بالنده شده است. به گونه ای که از قم به تمام جهان علوم آل محمد(ص) انتشار می یابد. چیزی که امروزه کاملاً مشاهده می کنیم که طلاب علوم دینی از تمامی کشورهای جهان عاشقانه به قم سرازیر شده اند و علوم اهل بیت ) را فراگرفته، به کشورهای خود انتقال می دهند و باعث توسعه و ازدیاد شیعیان می شوند. نمونة بارز آن «شیخ زکزاکی» در نیجریه است که لااقل پانزده میلیون نفر را شیعه کرده است.

در روایت دیگری، حضرت صادق(ع) می فرماید: «اَلَا اِنَّ حَرَمِی وَ حَرَمَ وُلدِی مِن بَعدِی قُم؛[8] آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندانم بعد از من، قم می باشد.»

روشن است اگر مراد از حرم، محل دفن باشد که هیچ یک از فرزندان معصوم حضرت صادق(ع) و همین طور خود آن حضرت در قم دفن نشده اند، پس مراد از حرم باید زنده شدن نام و نشر علوم آن حضرات باشد. این معنی به برکت حضرت معصومه(ع) در قم تحقق یافته است.

نکته:
وقتی در زیارتنامه حضرت معصومه(ع) به پیامبران سلام داده می شود، همه به صورت غایب است: «اَلسَّلَامُ عَلَی آدَمَ صفوَةِ اللَّه…»؛ ولی وقتی به رسول خدا(ص) و ائمه(ع) می رسد، همه به صورت خطاب ذکر می شود: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ… اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَمِیرَالمُؤمِنِینَ عَلی بن اَبِی طَالبٍ… اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا حَسَنَ بن علِیّ»؛ یعنی با اینکه محل دفن رسول خدا(ص) و ائمه(ع) قم نیست؛ ولی حرمشان قم است.

3- امام رضا(ع):
«عَنْ عَلِیِّ بْنِ موسَی الرِّضَا(ع) قَالَ: یا سَعْدُ عِنْدَکمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک قَبْرُ فاطِمَةَ بنْتِ موسَی(ع) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ؛[9] ای سعد! ما را قبری نزد شما هست؟ عرض کردم: فدایت گردم، منظورتان حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر( است؟ فرمود: بله، هر کسی او را در حالی که به حقش آشناست، زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. » همین روایت در «بحار الانوار» نیز در دو مورد نقل شده است.[10]

این روایات سه گانه از اعجاز، کرامت و بزرگی حکایت دارد؛ چراکه حضرت صادق(ع) سالها قبل از ولادت حضرت معصومه(ع) خبر ولادت او را داده است و اینکه در آینده در قم دفن می شود و همین طور خبر داده است که بخاطر برکت وجود نازنین آن بانو، شهر قم به عشّ آل محمد(ص) (حرم اهل بیت )) و مرکز علم تبدیل خواهد شد.

ب. فضیلت زیارت
روایات دیگری از اهل بیت(ع) نقل شده که فضیلت زیارت حضرت معصومه(ع) را بیان می کند؛

این روایات با بیانهای مختلف از سه زاویه نقل شده است: از جد بزرگوارش حضرت صادق(ع) دربارة فرزند و نوه اش و از حضرت رضا(ع) دربارة خواهر بزرگوارش نیز دربارة زیارت آن بانو سفارش شده است. و حضرت جواد(ع) نیز دربارة زیارت عمه اش تأکید فراوان فرموده است؛

1- حضرت صادق(ع):
امام صادق( می فرماید: «سَتُدْفَنُ فِیهَا امرَأَةٌ منْ أَوْلَادِی تُسَمَّی فَاطِمَة فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛[11] به زودی در آنجا (قم) زنی از اولاد من دفن می شود که نام او فاطمه است، پس هر کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.» در حدیث دیگری حضرت صادق(ع) فرمود: «أَنَّ زِیارَتَهَا تُعَادِلُ الْجَنَّةَ؛[12] به راستی زیارت او (معصومه(ع)) برابر با بهشت است.»

2- امام رضا(ع):
روایتی که حضرت رضا (ع) به سعد قمی فرمود (در بخش قبلی بیان شد) علاوه بر اشاره به محل دفن حضرت معصومه (ع)، فضیلت زیارت آن حضرت را نیز بیان نموده است.

آن حضرت در روایت دیگری فرمود: «مَنْ زَارَهَا وَجبَتْ لَه الْجنَّةُ؛[13] کسی که او را زیارت کند، پاداش او بهشت است.»

در تعبیر سوم، فرمودند: «مَنْ زَارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمٍّ کمَنْ زَارَنی؛ کسی که معصومه(ع) را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.»

به جان پاک تو ای دختر امام سلام

به هر زمان و مکان و به هر مقام سلام

تویی که شاه خراسان بود برادر تو

بر آن مقام رفیع و بر این مقام سلام

مرحوم حیدر خوانساری در کتاب «زبدة التصانیف» می نویسد: «از حضرت رضا(ع) روایت شده است: هر کسی نتواند به زیارت من بیاید، برادرم در ری (یعنی امامزاده حمزه را که در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم قرار گرفته است. یا خواهرم (معصومه(ع)) را در قم زیارت کند که به همان ثواب زیارت من می رسد».[14]

3- حضرت جواد(ع):
امام محمد تقی(ع) فرمودند: «مَنْ زَارَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛[15] هر کس عمه ام فاطمه(ع) را در قم زیارت کند، برای او بهشت خواهد بود.»

پرسشی که دربارة این روایات پیش می آید این است که چگونه یک زیارت باعث بهشت رفتن می شود؟ ممکن است انسانی که نماز نخوانده و روزه نگرفته است و گناهان دیگری را نیز انجام داده، با زیارت حضرت معصومه(ع) یا امامان معصوم بهشتی شود؟ آیا این قابل قبول است؟ این اشکال عام است و در زیارات امامان و معصومان ) نیز جاری است.

جواب این است که زیارت و یا اعمال دیگر مقتضی بهشت رفتن هستند و مقتضی در صورتی عمل می کند که شرط عمل موجود باشد و مانع هم نباشد.

توضیح مسئله اینکه برای تحقق یک عمل باید علت تامة آن عمل موجود شود. علت تامّه مرکّب است از مقتضی یا سبب، شرط و عدم مانع. مثلاً برای به وجود آمدن آتش اولاً هیزم لازم است که مقتضی می گویند و سبب کبریت و امثال آن، لازم است که بدان شرط می گویند و اینکه هیزم تر نباشد؛ یعنی مانع در کار نباشد.

زیارت حضرت معصومه(ع) یا امامان معصوم ) مقتضی بهشت رفتن است، منتهی شرطش نیز باید موجود باشد، مثلاً نسبت به حق معصومه(ع) یا امامی که زیارت می کند، معرفت داشته باشد، واجباتش را انجام دهد… و همین طور مانعی در کار نباشد، مثلاً کسی که شراب خورده، یا با پول ربا زیارت انجام داده، مانع می شود از اینکه مقتضی بهشت رفتن اثر بگذارد.

ج. مقام شفاعت حضرت معصومه(ع)
اصل شفاعت برای انبیا و امامان ) امری مسلم است، همین طور شفاعت علما و شهدا… برای برخی افراد مسلم است. به عنوان نمونه دربارة «اویس قرنی(ره)» می خوانیم که حضرت علی(ع) فرمودند: «أَخْبَرَنِی حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنی أُدْرِک رَجلًا مِنْ أُمَّتِهِ یقَالُ لَهُ أُوَیس الْقرَنِیُّ یکون مِنْ حِزْبِ اللَّه وَ رَسولِهِ یمُوتُ عَلَی الشَّهَادَةِ یدْخلُ فی شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ؛[16] حبیبم رسول خدا(ص) خبر داد که من مردی از امتش را خواهم دید که او را اویس قرنی می نامند. او جزء حزب خداوند است و با شهادت از دنیا می رود. شفاعت او قبیلة ربیعه و مضر را در بر می گیرد.»

در رابطه با مقام شفاعت حضرت معصومه(ع) روایتی آمده است که نیاز به فهم و تأمل دارد. حضرت صادق(ع) می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ قمَّ الْکوفةُ الصغِیرَةُ أَلَا إِن لِلْجنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثلَاثَةٌ منْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ؛[17] قم کوفۀ کوچک ماست. برای بهشت هشت در است که سه در آن به سوی قم است. زنی در قم وفات می کند که از اولاد من و نامش فاطمه است. در روز قیامت با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت می شوند. »

 

 نظر دهید »

دیدگاه رهبر (دامه ...) در مورد پژوهش

16 آذر 1398 توسط مهناز دارابي

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 70
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

شهید حمید سیاهکالی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس