وخی اساساً تبسّم زاست و از خُلقیات مؤمنان شمرده می شود، پیامبرخدا صلی الله علیه و آله بارها خود شوخی می کرد و به شوخی دیگران می خندید و در رفتار خود با مردم ملایم بود.
روزی پای مبارک خود را دراز کرد و از اصحاب پرسید: مثل چیست؟ هرکس چیزی گفت، آنگاه حضرت پای دیگرش را دراز کرد و فرمود: مثل اینست!
دیگر روزی «ام ایمن» به حضورش رسید و خواسته همسرش را بیان کرد، پیامبر فرمود: همسرت کیست همانکه چشمش سفیدی دارد، ام ایمن گفت: نه، پیامبر فرمود بله سفیدی در چشمش دیده می شود، ام ایمن باز انکار کرد، حضرت فرمود: در هر چشمی سفیدی دور حدقه را فرا گرفته است!
روزی دیگر با حضرت امیر علیه السلام خرما میل می فرمود و هسته ها را جلوی او می انداخت، وقتی هسته های خرما در مقابل حضرت امیر علیه السلام زیاد شد، فرمود:
علی چه زیاد خرما خورده است!، حضرت امیر علیه السلام با شنیدن این سخن خود را نباخت و عرض کرد: گویا پیامبر همه را با هسته خورده اند!
پیره زنی به حضور پیامبر رسید، حضرت فرمود: عجوزه به بهشت نمی رود، پیره زن با شنیدن این سخن گریه سر داد، حضرت فرمود: تو عجوزه نیستی (عجوزه نمی مانی) خداوند می فرماید: آنها را جوان قرار می دهیم!
«معمر بن خلّاد» می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: کسی در میان جمعی است، سخنی به میان می آید و آنها شوخی می کنند و می خندند، آیا این جایز است؟ امام در پاسخ فرمود: جایز است، مادامی که نباشد.
«لَابَأْسَ مالَمْ یکنْ»
. من تصور کردم منظورش این است که ناسزائی در کار نباشد.
آن حضرت سپس فرمودند: عرب بادیه نشینی به ظاهر هدیه ای برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آوردند و سپس گفت: پول هدیه را بده، حضرت رسالت از این سخن متعجب شدند و می خندیدند و هر زمان اندوهگین می شد می فرمود: آن عرب چه کرد، کاش باز هم اینجا می آمد.[1]
همان حضرت نیز فرموده است:
«الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ الْمُنافِقُ قَطْبٌ غَضَبٌ»[2]
مؤمن اهل مزاح و شوخی و منافق خشن و غضبناک است.
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود بنام «یونس شیبانی» می فرماید: شوخی شما با هم چگونه است.
«کیفَ مُداعَبَةُ بَعْضِکمْ بَعْضاً»؟
یونس می گوید: عرض کردم اندک است. حضرت فرمود:
«فَلا تَفْعَلُوا فَانَّ الْمُداعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ انَّک لَتُدْخِلُ بِها السُّرُورَ عَلی اخیک وَ لَقَدْ کانَ رَسُولُ اللَّهِ یداعِبُ الرَّجُلَ یریدُ انْ یسُرَّهُ»[3]
چنین نباشید، شوخی از خوش خلقی است و تو به آن وسیله برادرت را خوشحال می سازی، رسول خدا صلی الله علیه و آله با آدمی شوخی می کرد و می خواست او را شاد نماید.
گویند:
معاویه در مجلسی به عقیل گفت: مرحبا به کسی که عمویش ابولهب است.
عقیل گفت: مرحبا به کسی که عمه اش حمالة الحطب می باشد. (ام جمیل زن ابولهب که در سوره تبّت، حمالة الحطب نامیده شده است، دختر حرب و عمه معاویه است) معاویه گفت: درباره ابولهب چه فکر می کنی. عقیل پاسخ داد: در طرف چپ تو و در جهنم روی عمه ات خوابیده است!
و به هرحال شوخی و مزاح جز خلقیات مؤمن شمرده شده است.
قال الصادق علیه السلام:
«ما مِنْ مُؤْمِنٍ الّا وفیه دُعابَةٌ»[4]
مؤمنی نیست مگر اینکه در وی مزاح دیده می شود.
البته نباید مزاح از حد خود بگذرد یا در غیر موضع خود بکار رود که در این صورت موجب رواج کینه و زوال آبرو شده و دیگران را بر آدمی جری می نماید و روی آنها را برای انتساب به بدیها می گشاید.
به روایاتی در این زمینه توجه کنید:
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«کثْرَةُ الْمِزاحِ تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ»[5]
شوخی زیاد آبرو را می برد.
قال علی علیه السلام:
«ایاکمْ وَ الْمِزاحَ فَانَّهُ یجُرُّ السَّخیمَةَ وَ یورِثُ الضَّغینَةَ وَ هُوَ السَّبُّ الْاصْغَرُ»[6]
از شوخی بپرهیزید که موجب کینه و دشمنی می شود و آن در واقع دشنام کوچک است.