زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شرح و تتفسیر حکمت 225

22 خرداد 1398 توسط مهناز دارابي

شرح و تفسير حکمت 225 نهج البلاغه
امام علی(عليه السلام) فرمودند:الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ!در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافل اند.

امام علی (عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يكى از آفات حسد اشاره كرده مى فرمايد: «در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافل اند»; (الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ!). «حُسّاد» جمع «حسود» است. روشن ترين تفسير براى گفتار حكيمانه بالا آن است كه حسد روح و قلب انسان را مى فشارد و بر اثر اين فشار، انسان بيمار مى شود و گاهى از شدت حسد دق مى كند و مى ميرد، زيرا مى بيند شخص محسود داراى نعمت هاى مختلفى است.

هرچه نعمت او بيشتر مى شود، غم و اندوه حسود فزون تر مى گردد. گاه به حالت افسردگى كشيده مى شود و گاه به بيمارى جسمانى مبتلا مى گردد، زيرا رابطه روح و جسم به اندازه اى است كه ناراحتى هاى روحى فورا در جسم اثر مى گذارد و سلامت انسان را مختل مى كند. بنابراين حسودان آرزو مى كنند نعمت شخصى كه مورد حسد است زائل گردد; خواه اين نعمت مقام باشد يا مال و ثروت. در حالى كه با حسد خويش نعمتى را كه از آن نعمت ها بزرگ تر است از دست مى دهند و آن نعمت سلامتى است كه هيچ نعمتى با آن برابرى نمى كند. اگر تمام دنيا را به كسى بدهند; ولى مبتلا به بيمارى سرطان يا فلج و از كارافتادگى دست و پا و سر و صورت باشد كمترين ارزشى براى او ندارد و اگر همه چيز را از او بگيرند و سلامتى را به او باز گردانند به يقين خوشحال خواهد شد. آرى. بعد از ايمان و عقل كه از نعمت هاى معنوى است برترين نعمت مادى سلامت جسم است كه حسود آن را به آسانى از دست مى دهد. بعضى از شارحان نهج البلاغه معناى ديگرى براى اين كلام مولا ارائه كرده اند كه بسيار بعيد به نظر مى رسد و آن اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: چرا حاسدان نسبت به مال و جاه ديگران حسادت مىورزند؟ چرا نسبت به سلامتى آنها كه از مال و جاه برتر است حسودى ندارند؟ اين در واقع كنايه از اهميت نعمت سلامتى است. روشن است كه هدف مولا اين نيست، زيرا معناى اين سخن آن مى شود كه حسودان را تشويق كنيم بر سلامتى ديگران حسادت بورزند.

از سويى ديگر حسادت در جايى است كه انسان فاقد نعمتى باشد و ديگرى را واجد آن بداند و با توجه به اين كه حاسدان غالباً از سلامت برخوردارند، حسادت نسبت به سلامتى ديگران معنا ندارد. آنچه تفسير اول را تأييد و تثبيت مى كند روايات فراوانى است كه در نهج البلاغه يا كتب ديگر از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است. از جمله در حكمت 256 مى خوانيم: «صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ; صحت بدن بر اثر كمى حسد حاصل مى شود». در حديث ديگرى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل كرده است مى فرمايد: «الْحَسَدُ لا يَجْلِبُ إلاَّ مَضَرَّةً وَغَيْظاً يُوهِنُ قَلْبَكَ وَيُمِرِّضُ جِسْمَكَ; حسد جز زيان و خشمى كه قلب تو را سست مى كند و بدنت را بيمار مى سازد به بار نمى آورد».

در حديث ديگرى نيز از آن حضرت آمده است: «لا راحَةَ لِحَسُود; حسود هرگز به آسودگى نمى رسد». آفات حسد منحصر به اين مورد نيست گرچه اين مورد بسيار مهم است. يكى ديگر از آفات حسد آن است كه تلاش و كوشش و نيروى انسان را به جاى اين كه به جنبه هاى مثبت سوق دهد در جنبه هاى منفى نابود مى كند به گونه اى كه اگر تلاشى را كه براى زوال نعمت الهى از ديگرى به كار مى گيرد جهت به دست آوردن براى خويش به كار مى گرفت چه بسا از محسود هم برتر و بالاتر مى شد. از اين گذشته، حسد ممكن است به ايمان و توحيد انسان لطمه بزند، زيرا حسود در اعماق دلش خدا را در تقسيم نعمت ها حكيم نمى شمارد، زيرا اگر قسمت الهى را روى حكمت مى دانست و به آن راضى بود در دام حسد گرفتار نمى شد.

 نظر دهید »

حسد در آیات وروایات

22 خرداد 1398 توسط مهناز دارابي

حسد در آیات و روایات
الف. حسد در آیات

خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن کریم به موضوع «حسد» اشاره می‌فرماید؛ در اینجا به برخی از این آیات اشاره می‌شود:

۱. «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا»؛ ۸ «آیا [یهود] نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] و بر آنچه خداوند از فضل خویش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ به تحقیق ما به آل ابراهیم [که یهود از خاندان او هستند]کتاب و حکمت دادیم و به آن‌ها حکومت و سلطنت عظیمی عطا کردیم.»

۲. «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»؛ ۹ «بسیاری از اهل کتاب از روی حسد [که در وجود آن‌ها ریشه دوانده]آرزو می‌کردند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند، پس از آنکه حق کاملاً برای آن‌ها روشن شده است.»

۳. «وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً»؛ ۱۰ «مزیّتهایی را که در پرتو آن خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است، آرزو مکنید؛ از برای مردان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده اند و از برای زنان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده اند. از فضل خدا بخواهید که خداوند بر هر چیز دانا است.»

گرچه این آیات در مقام نکوهش حاسدان است؛ اما ضمناً می‌فهماند که حسد آرزوی زوال نعمت و فضل الهی است که به برخی از بندگانش ارزانی داشته و در برابر «غبطه» است که آرزوی داشتن آن نعمت‌ها است، نه زوال آن از دیگران. به همین خاطر هر اندازه که حسد ناپسند است، غبطه، پسندیده و مطلوب است.

در نکوهش حسد از نظر قرآن همین بس که خدای متعال رسولش را از شرّ حسود بر حذر می‌دارد و می‌فرماید: «وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ»؛ ۱۱ «و از شرّ حسود هنگام حسادت (به خدا پناه می‌برم).»

ب. حسد در روایات

در احادیث معصومین علیهم السلام برای حسد، آثار و راه‌های علاج آن نمونه‌های زیادی بیان شده است که به تدریج در ادامۀ این مباحث به آن‌ها اشاره خواهد شد.

علل و اسباب حسد

حسادت از چند حالت و رذیلۀ روحی ریشه می‌گیرد، به طوری که هر یک می‌تواند به تنهایی نهال حسد را در دل بنشاند و آن را آبیاری کند تا رشد و نمو نموده و تنومند شود؛ در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

۱. عداوت و دشمنی

به این صورت که وقتی انسان با کسی دشمن شود، هیچ خیری را برای او نمی‌خواهد، پس متنعم بودنش را دوست ندارد.۱۲،

۲. تفاخر محسود

محسود به خاطر نعمتی که دارد، بر حاسد تکبر کند و او طاقت کبر و فخر محسود را نداشته باشد و آرزوی زوال نعمت از دست محسود کند.۱۳،

۳. کبر
شخص حسود می‌خواهد بر دیگران تکبر کند، حال اگر فاقد آن نعمت‌هایی باشد که دیگران دارند، زمینه و انگیزه‌ای برای کبر باقی نمی‌ماند.۱۴،

۴. تعجب

این سبب زمانی رخ می‌دهد که نعمت شخص محسود به قدری بزرگ باشد که شخص از وجود چنین نعمتی در محسود تعجب کند و به عبارتی دیگر محسود را لایق داشتن این نعمت نداند.

۵. ترس از نرسیدن به مقصد

به این معنی که حاسد بترسد محسود با نعمتی که به دست آورده مانع منافع او شود و او را از رسیدن به هدف و مقصودش باز دارد، مثل تاجری که از پیشرفت همکارش و رسیدن او به سرمایۀ زیاد بترسد.

۶. خباثت درونی و بخل ذاتی

افرادی هستند که متنعم شدن دیگران هیچ یک از ضرر‌هایی که ذکر شد، برای آن‌ها ندارد؛ ولی به علت خباثت ذاتی و بخلی که دارند، از گرفتاری دیگران شاد و از متنعم بودن آن‌ها در عذابند، به همین خاطر از شنیدن پیشرفت دیگران ناراحت می‌شوند و از گرفتاری آن‌ها خوشحال.۱۵

البته ناگفته نماند متأسفانه گاهی تمام این اسباب و علل یا حتی بیش‌تر از آن در یک نفر جمع می‌شود و او را دچار حسدی جانکاه می‌کند.
آثار معنوی و اجتماعی حسد/ نشانه‌های حسادت را در خودتان بشناسید

**آثار فردی و اجتماعی حسد
زیان‌هایی که در اثر حسد پیدا می‌شود بر دو گونه است: زیان‌هایی که به فرد حسود می‌رسد و زیان‌هایی که بر اجتماع وارد می‌شود. در اینجا به ذکر زیان‌هایی که در درجۀ اهمیت قرار دارند، اکتفا می‌کنیم:

الف. آثار فردی

شخص حسود قبل از اینکه به جامعه و دیگران آسیب برساند، در درجۀ اول به خودش ضرر می‌زند و خود را دچار اختلالات روحی و جسمی می‌کند. از جمله آن بیماری‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. اندوه و غم

امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «مَن کَثُرَ حَسَدُه طَاَلَ کَمَدُهُ؛ ۱۶ کسی که حسدش زیاد باشد، اندوهش طولانی است.»

حسود به جای آنکه انرژی و توان خود را در راه رشد و تعالی به کار گیرد، آن را در حسرت، تأسف و خودآزاری به کار می‌برد و از آنجا که هیچ گاه خود و داشته هایش را نمی‌بیند، همیشه به آنچه دیگران دارند، فکر می‌کند و هیچ گاه احساس شادی ندارد، دائم با خود درگیر است، دردی همیشگی در درون خود دارد و همیشه می‌سوزد و روح و روان خود را سوهان می‌زند. قرآن کریم نیز به این نکته اشاره دارد که منافقان از پیروزی و موفقیت مسلمانان اندوهگین می‌شوند؛ آنجا که می‌فرماید: «إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا»؛ ۱۷ «اگر برای شما رویداد خوشی باشد، بدحال می‌شوند و اگر رویداد بدی به شما برسد، شاد می‌گردند.».

چون حسود از وضعیت خود ناراضی است و همیشه خود را محروم می‌داند، هرگز احساس خوشی و آرامش نمی‌کند.۱۸ امام صادق علیه السلام در سفارشی به سفیان ثوری می‌فرماید: «.. لَا رَاحَۀَ لِحَسُودٍ؛ ۱۹ … نیست راحتی برای حسود.»

۲. منفور شدن

حسد باعث می‌شود حسود در نزد مردم منفور شود؛ چرا که شخص حسود حسادت خود را بروز می‌دهد و این امر موجب بیزاری مردم از او می‌شود. شخص حسود برای اینکه مسحودان خود را ضایع و بدچهره کند، شروع به غیبت، تهمت و بدگویی می‌کند و یا اینکه به آن‌ها زخم زبان و طعنه می‌زند و باعث تنفر دیگران از خود می‌شود.۲۰،

۳. خشم و عصبانیت

از دیگر آثار فردی حسادت، خشم و عصبانیت فرد حسود است؛ امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «اَلْحَسُودُ غَضْبَانُ عَلَی القَدَرِ؛ ۲۱ حسود بر تقدیر الهی خشمگین می‌شود.»

حسود به خاطر اینکه نمی‌تواند امتیازات دیگران را ببیند، حتی بر طبیعت و تقدیر الهی خشمگین می‌شود و به خدا معترض است، همه را بدهکار می‌داند و با اطرافیان با عصبانیت و خشم برخورد می‌کند.۲۲.

۴. عدم تندرستی

ناراحتی، پریشانی و اضطراب درونی کم کم حسود را به ناتوانی و ضعف می‌کشاند و مزاجش را برای پذیرش امراض آماده می‌سازد. صفت رذیلۀ حسد، خواب و خوراک را از حسود می‌گیرد و به جای آن غم و غصه می‌دهد و نداشتن نشاط بر ناتوانی اش می‌افزاید، پس بیماری روحی و جسمی را به وجود می‌آورد؛ چرا که عقل و روح بیمار، بدن را نیز بیمار می‌کند.

۵. کوتاهی عمر

حسود از دو نظر عمرش کوتاه می‌شود: یکی ابتلا به بیماری، ناتوانش می‌کند و او را برای پذیرش هیولای مرگ آماده می‌سازد؛ چرا که افسردگی درونی باعث می‌شود جسمش ضعیف شود و قابلیت پذیرش هر نوع بیماری را داشته باشد. دوم اینکه اثر وضعی کردار حسود است که با اعمال زشت و پلیدی که دارد، باعث آزار دیگران و حق الناس‌ها می‌شود و این خود منجر به کوتاهی عمر می‌شود.۲۳

ب. آثار اجتماعی حسد

از زیان‌های اجتماعی که حسد به دنبال دارد:

۱. جلوگیری از ترقّی
اگر حسادت در هر جامعه‌ای رواج یابد، جلوی ترقّی آن جامعه را می‌گیرد. جامعه‌ای مترقّی است که صاحبان مقام و مسئولان آن، افراد شایسته‌ای باشند. اگر زمامداران به یکدیگر حسد بورزند و خیر خود و جامعه را نخواهند، در زمین زدن و نابود کردن همدیگر می‌کوشند و زیان این زد و خورد‌ها اول به خود زمامداران و بعد به جامعه می‌رسد و آن جامعه به جای ترقّی، به انحطاط و تنزّل سوق پیدا می‌کند.

۲. اختلال امنیت
حسد امنیت اجتماعی را به هم می‌زند، و نظام جامعه را مختل می‌کند، ترور و آدم کشی را رواج می‌دهد، غارت و دزدی را رواج می‌دهد و خلاصه قوانین جنگ بر جامعه حکومت می‌کند. هیچ کس احساس آرامش نمی‌کند و همگان سعی می‌کنند تا هر کسی صاحب نعمتی باشد، او را از آن نعمت بی بهره سازند.

**راه درمان و علاج حسد
برای علاج حسد دو راه وجود دارد: ۱. علمی؛ ۲. عملی.

۱. مطالعۀ علمی حسد

در این روش حسود بداند که حسد خسران دنیا و آخرت را برایش به ارمغان آورده است؛ چرا که حسد در واقع عبارت است از خشم بر قضای الهی و ناخوش داشتن نعمت خدا که خداوند آن نعمت را بین بندگانش تقسیم کرده است. در واقع از عدل الهی بیزار است و این جنایتی بزرگ است که در حق خداوند عادل و حکمت او معترّض شده است.

از طرف دیگر بداند که با حسد از که به مؤمنین و بندگان خدا حسد می‌ورزند. علاوه بر این، بداند که علاوه بر آسیب‌های دینی و دنیایی حسد، دچار آسیب‌های جسمانی و روحی از جمله ناراحتی جسمی، افسردگی، بی خوابی، غم و غصۀ دائمی و کوتاهی عمر شده و تمام اطرافیان نسبت به او احساس تنفّر می‌کنند؛ و بداند که این رذیله، فایده‌ای برای او ندارد؛ بلکه فایده اش نصیب محسود است؛ چرا که تهمت و بدگویی از او، باعث از بین رفتن حسنات خود حاسد و افزوده شدن بر حسنات محسود است.۲۴ پس حسود باید بداند که حسادت برای او ثمره‌ای جز تعب و زحمت ندارد و هرگز او را به خواسته هایش نمی‌رساند.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «لِلَّهِ دَرُّ الْحَسَدِ مَا أَعْدَلَهُ بَدَأ بِصَاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛ ۲۵ سوگند به خدا خیر زیاد بر حسد باد که چقدر عادل است! ابتدا از صاحبش آغاز می‌کند، و او را می‌کشد.»

بهترین راه علاج این بیماری آن است که حسود به عاقبت حسادت و آثار آن فکر کند. بداند که حسادت نابودی فرسایشی است، که ایمان و اعتقاد او را ذوب، حسنات را نابود و انسان را بردۀ شیطان می‌کند، مانع رشد و ترقّی می‌شود. امنیت جامعه را به خطر می‌اندازد، هیچ کس را ثروتمندتر و زیباتر و توانمندتر نمی‌سازد، ریشۀ کینه و عداوت است و دوستی و محبّت را زایل می‌کند.
حسود نباید به محرومیت‌ها فکر کند؛ بلکه به موفّقیّتها توجه نماید. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «کسی که به وضعیت خود راضی باشد، حسد بر او چیره نمی‌شود.» ۲۶.

۲. راه عملی

روش دیگر برای علاج بیماری حسد، بهره گیری روش عملی است؛ آن روش عبارت است از اینکه حسد و تمام اقوال و افعالی را که حسد اقتضا می‌کند، محکوم کند و خود را به انجام نقیض آن اعمال مکلّف سازد، مثلاً اگر حسد اقتضا می‌کند که متعرّض آبروی محسود شود، زبانش را به مدح و ثنای او مکلّف کند، و اگر موجب قطع بخشش و احسان و یا خوشرویی به او می‌شود، خود را به بخشش و محبّت به او وادار نماید و همیشه سعی کند ثنای محسود را بگوید، به جای اینکه بد او را بگوید ۲۷ و به او زیان برساند. همچنین سعی کند به او کمک و یاری کند. امام سجاد علیه السلام چنین دعا می‌کند: «خدایا! مرا موفق بدار تا به کسی که مرا ترک کرده، نیکی کنم و به کسی که محرومم نموده، بذل کرده، به کسی که با من قطع رابطه کرده، پیوند نمایم.»

 نظر دهید »

خودباختگی وتوکل به خدا

22 خرداد 1398 توسط مهناز دارابي



در بسیاری از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و سرگذشت انبیاء و اولیاء و صالحان و در کتب علمای اخلاق و ارباب سیر و سلوک روی مساله توکل به عنوان یک فضیلت مهم اخلاقی که بدون آن نمی توان به مقام قرب الهی رسید، یاد شده است.

منظور از توکل سپردن کارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زیرا «توکل» از ماده «وکالت» به معنی انتخاب وکیل نمودن و اعتماد بر دیگری کردن است، بدیهی است هر قدر وکیل توانایی بیشتر و آگاهی فزون تر داشته باشد شخص موکل احساس آرامش بیشتری می کند، و از آنجا که علم خدا بی پایان و تواناییش نامحدود است هنگامی که انسان توکل بر او می کند آرامش فوق العاده احساس می کند، در برابر مشکلات و حوادث مقاوم می شود، و از دشمنان نیرومند و خطرناک نمی هراسد، در سختیها خود را در بن بست نمی بیند و پیوسته راه خود را به سوی هدف ادامه می دهد.

انسانی که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمی کند بلکه به اتکای لطف خدا و علم و قدرت بی پایان او خود را پیروز و فاتح می بیند و حتی شکست های مقطعی او را مایوس نمی سازد.

هرگاه توکل به مفهوم صحیح کلمه در جان انسان پیاده شود به یقین امیدآفرین، نیروبخش و باعث تقویت اراده و تحکیم مقاومت و پایمردی است.

[250]مساله توکل در زندگی انبیای بزرگ الهی درخشش فوق العاده ای دارد، بررسی آیات قرآنی در این زمینه نشان می دهد که آنها همیشه در برابر مشکلات طاقت فرسا خود را زیر سپر توکل قرار می دادند، و یکی از دلایل مهم پیروزی آنها داشتن همین فضیلت اخلاقی بوده است.

با این اشاره به آیات قرآن بازمی گردیم و با توجه به ترتیب تاریخی سرگذشت انبیاء مساله توکل را در زندگی آنان مورد بررسی قرار می دهیم (از نوح (ع) شروع کرده به پیامبر اسلام (ص) پایان می دهیم) :

1- و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بآیات الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی و لاتنظرون (سوره یونس، آیه 71)

2- انی توکلت علی الله ربی و ربکم (سوره هود، آیه 56)

3- ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون (سوره ابراهیم، آیه 37)

4- … ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب (سوره هود، آیه 88)

5- و قال یا بنی لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة و ما اغنی عنکم من الله من شی ء ان الحکم الا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون (یوسف، 67)

6- و قال موسی یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم مسلمین × فقالوا علی الله توکلنا ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمین (سوره یونس، آیات 84و85)

7- و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (سوره بقره، آیه 250)

8- فان تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم (سوره توبه، آیه 129)

9- و ما لنا الانتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن علی ما آذیتمونا و علی الله فلیتوکل المتوکلون (سوره ابراهیم، آیه 12)

[251]10- … و من یتوکل علی الله فهو حسبه… (سوره طلاق، آیه 3)

ترجمه

1- سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید) من بر خدا توکل کرده ام! فکر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من خاتمه دهید و (لحظه ای) مهلتم ندهید!

2- من، بر «الله» که پروردگار من و شماست توکل کرده ام!

3- پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، و در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند، تو دلهای گروهی از مردم را متوجه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزی ده، شاید آنان شکر تو را بجای آورند!

4- من جز اصلاح - تا آنجا که در توانایی دارم - نمی خواهم! و توفیق من جز به (کمک) خداوند نیست. بر او توکل کردم و به سوی او بازمی گردم!

5- و (هنگامی که می خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود) ! و (من با این دستور) نمی توانم حادثه ای را که از سوی خدا حتمی است از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! (برای پیروزی شما) بر او توکل کرده ام و همه متوکلان باید بر او توکل کنند» !

6- موسی گفت: «ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید» ! - گفتند: «تنها بر خدا توکل داریم، پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستمگر قرار مده!

7- و هنگامی که در برابر «جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز! و قدمهای ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان!

8- اگر آنها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش! ) بگو: «خداوند مرا کفایت می کند، هیچ معبودی جز او نیست، بر او توکل کرددم، و او صاحب عرش عظیم است!

 نظر دهید »

تواضع وفروتنی

22 خرداد 1398 توسط مهناز دارابي


 تواضع و فروتنی

ناگفته پیداست که تواضع و فروتنی نقطه مقابل تکبر و فخرفروشی است و جدا سازی بحثهای کامل این دو از یکدیگر مشکل یا غیر ممکن است و لذا هم در آیات و روایات اسلامی و هم در کلمات بزرگان اخلاق این دو به یکدیگر آمیخته شده است، نکوهش از یکی ملازم تمجید و ستایش از دیگری است و ستایش از یکی همراه با نکوهش از دیگری می باشد، درست مثل اینکه بحثهای مربوط به ستایش و تمجید از علم جدای از نکوهش از جهل نیست و نکوهش از جهل همراه ستایش علم است.

با این حال مفهوم این سخن آن نیست که ما بحثهای مربوط به تواضع را نادیده گرفته و به آنچه در بحث زشتی تکبر و استکبار گفتیم بسنده کنیم. بخصوص اینکه نسبت بین تکبر و تواضع به اصطلاح نسبت میان ضدین است نه وجود و عدم. هم تکبر یک صفت وجودی است و هم تواضع و هر دو در مقابل یکدیگر قرار دارند، نه از قبیل وجود و عدم که سخن از یکی الزاما همراه با نفی دیگری باشد.

در روایات اسلامی نیز به این معنی اشاره شده است از جمله از علی (ع) می خوانیم: «ضادوا الکبر بالتواضع؛ به وسیله تواضع با تکبر که ضد آن است مقابله

[70]کنید» . (1)

با این اشاره به قرآن باز می گردیم و آیات مربوط به مساله تواضع را گلچین کرده، مورد بررسی قرار می دهیم (هر چند آیاتی که به کنایه یا به ملازمه به آن اشاره می کند بیش از اینها است) .

1- یایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین… (سوره مائده، آیه 54)

2- و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره فرقان، آیه 63)

3- واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین (سوره شعراء، آیه 215)

ترجمه

1- ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد (به خدا زیانی نمی رساند؛) خداوند به زودی جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.

2- بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) ، به آنها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند) .

3- (ای پیامبر) بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر (و نسبت به آنها تواضع و مهربانی کن) .

تفسیر و جمع بندی

در نخستین آیه مورد بحث سخن از گروهی از مؤمنان به میان آمده که مشمول فضل و عنایات الهی هستند هم خدا را دوست می دارند و هم محبوب پروردگارند.

یکی از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة علی

[71]المؤمنین) و در برابر کافران نیرومند و قوی هستند (اعزة علی الکافرین) .

«اذلة» جمع «ذلول» و «ذلیل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معنی نرمی و ملایمت و تسلیم است در حالی که «اعزة» جمع «عزیز» از ماده «عزة» به معنی شدت است، حیوانات رام را «ذلول» می گویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل» در آیه ذللت قطوفها تذلیلا اشاره به سهولت چیدن میوه های بهشتی است.

گاه ذلت در مواردی به کار می رود که معنی منفی دارد و آن در جایی است که از سوی غیر به انسان تحمیل می شود وگرنه در ماده این لغت مفهوم منفی ذاتا وجود ندارد (دقت کنید) .

به هر حال آیه فوق دلیل روشنی بر اهمیت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعی که از درون جان انسان برخیزد و برای احترام به مؤمنی از مؤمنان و بنده ای از بندگان خدا باشد.

در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خداست که در طی آیات سوره فرقان از آیه 63 تا آیه 74 دوازده فضیلت بزرگ برای آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان می دهد همان گونه که «تکبر» خطرناک ترین رذائل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل می باشد، می فرماید:

«بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند» (و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا)

«هون» مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در اینجا به خاطر تاکید است، یعنی آنها چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شده اند و به همین دلیل در ادامه آیه می فرماید: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) ، به آنها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند) » .

و در آیه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست می فرماید: «والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما؛ آنها کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان

[72]سجده و قیام می کنند (و به بندگی و عبادت می پردازند) » .

«راغب» در کتاب «مفردات» می گوید: «هون» دو معنی دارد یکی از آنها خضوع و نرمشی است که از درون جان انسان بجوشد که این شایسته ستایش است (سپس به آیه مورد بحث اشاره می کند) و در حدیث نبوی آمده است المؤمن هین لین. (2)دوم خضوع و تذللی است که از سوی دیگری بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.

ناگفته پیداست که منظور از الذین یمشون علی الارض هونا این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفی هرگونه کبر و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن که ساده ترین کار است آشکار می شود، زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا به لای گفتار و حرکات انسان نشان می دهند تا آنجا که در بسیاری از مواقع از چگونگی راه رفتن انسان می توان به بسیاری از صفات اخلاقی او راه برد.

آری عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستین نشانشان همان تواضع است، تواضعی که در تمام ذرات وجودشان نفوذ کرده و حتی در راه رفتن آنها آشکار است و اگر می بینیم خداوند در آیه 37 سوره اسراء به پیامبرش دستور می دهد «و لاتمش فی الارض مرحا؛ روی زمین با تکبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نیست بلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگی و عبودیت خداست.

در سومین آیه روی سخن رابه پیامبر (ص) کرده، می فرماید: «بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند پایین بیاور و (تواضع و محبت کن) ؛ واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»

«خفض» بر وزن «خشم» در اصل به معنی پایین آوردن است و «جناح» به معنی بال می باشد. بنابراین «و اخفض جناح» کنایه از تواضع آمیخته با محبت است، همان گونه که پرندگان هرگاه می خواهند به جوجه های خود اظهار محبت کنند بال و پر خود می گسترانند و آنها را زیر بال و پر می گیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصون بمانند

[73] 

و هم از تشتت و پراکندگی حفظ شوند، پیامبر اسلام (ص) نیز مامور بود بدین گونه مؤمنان را زیر بال و پر خود بگیرد!

این تعبیر بسیار ظریف و پر معنی نکات مختلفی را در عبارت کوتاهی جمع کرده است.

جایی که پیامبر مامور به تواضع آمیخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تکلیف افراد امت روشن است چرا که پیغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» برای همه امت است.

شبیه همین تعبیر در آیه 88 سوره حجر نیز آمده است آنجا که می فرماید: واخفض جناحک للمؤمنین که باز مخاطب در آن شخص پیامبر است و مامور می شود برای مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آمیخته با محبت داشته باشد.

شبیه این تعبیر با اندک تفاوتی در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا که می فرماید: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة؛ بالهای خود را در برابر آن دو (پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر (و تواضعی آمیخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش) » .

از مجموع آنچه در آیات فوق آمده به خوبی استفاده می شود که قرآن مجید نه تنها تکبر و استکبار را مورد مذمت قرار داده، بلکه نقطه مقابل آن یعنی تواضع و فروتنی را با تعبیرات گوناگون مورد تمجید قرار داده است.

1- تصنیف غررالحکم، شماره 5148، صفحه 249 و شرح غررالحکم، صفحه 232، شماره 5920.2- کنزالعمال، حدیث 690.

 نظر دهید »

چطور حسادت را از خودمان دور کنیم؟

22 خرداد 1398 توسط مهناز دارابي

چطور حسادت را از خودمان دور کنیم؟

وقتی می‌شنوید یکی از دوستان قدیمی‌تان یک خانه بزرگ و زیبا خریده، گلویتان کیپ می‌شود و از شنیدن خبر ازدواج یکی از اقوام که سنش از شما کمتر است، آن‌قدر لجتان می‌گیرد که دلتان می‌خواهد بزنید زیر گریه! اگر این‌طور است، متاسفانه باید بگوییم شما دچار حس ناخوشایند «حسادت» شده‌اید و با این احساس، بیشتر از همه به خودتان آسیب می‌رسانید.

حسادت هم یکی از احساسات انسانی است؛ یک خشم درونی. حسادت از بدو تاریخ همراه انسان‌ها بوده و کمتر کسی است که در زندگی - حتی برای لحظه‌ای کوتاه - دچار این حس نشده یا این حس را از سوی اطرافیان‌اش تجربه نکرده باشد.

انسان‌ها دوست دارند بهتر از دیگران باشند و اگر فرد احساس کند دیگران بهتر از او هستند و خودش در مرتبه پایین‌تری قرار دارد، دچار حسادت می‌شود.

روان‌شناسان و کارشناسان علوم رفتاری معتقدند عزت نفس و اعتماد به نفس باعث می‌شود فرد در هر شرایطی خودش را ارزشمند بداند و به دیگران حسادت نکند.

حسادت فقط مربوط به مادیات نیست؛ هر چیزی می‌تواند باعث ایجاد حسادت شود. گاهی انسان‌ها در انجام کار خیر و کمک به دیگران هم دلشان می‌خواهد از دیگران بهتر باشند و همین باعث حسادت می‌شود. (کامرانی و افشاری در سریال یک وجب خاک را که یادتان هست!)

چطور حسادت را از خودمان دور کنیم؟
همه ما ممکن است گاهی در زندگی دچار حسادت شویم. ارتقای شغلی همکاران، ماشین جدید همسایه یا حتی دوچرخه دوست‌تان ممکن است باعث حسادت‌تان شود.

برای بیشتر افراد، حسادت، احساسی زودگذر و مقطعی است اما بعضی مواقع حسادت آن‌قدر قوی و شدید است که شادی فرد را می‌گیرد و بر روابطش با دیگران تاثیر منفی می‌گذارد. مراحل زیر به شما کمک می‌کند تا بر حس حسادت غلبه کنید.

قدم اول:

به جای اینکه به خاطر احساس‌تان نسبت به دیگران، خودتان را سرزنش کنید، ریشه‌ها و دلایل حسادت‌تان را شناسایی کنید.

روان‌شناسان می‌گویند، حسادت در نتیجه اعمال و رفتار دیگران ایجاد نمی‌شود بلکه عدم اطمینان و اعتماد به‌نفس درونی افراد باعث به وجود آمدن چنین احساسی در افراد می‌شود.

سعی نکنید رفتار خودتان را توجیه کنید. شاید گاهی وقت‌ها بتوانید برای حسادت‌تان دلیل قانع کننده‌ای پیدا کنید اما در اغلب موارد این‌طور نیست.

قدم دوم:

بهترین راه برای اینکه حسادت را از خودتان دور کنید، این است که اعتماد به نفس‌تان را تقویت کنید.

همان‌طور که در مرحله قبل گفتیم، حسادت در نتیجه عدم اطمینان افراد به خودشان ایجاد می‌شود نه رفتار و اعمال دیگران.

برای افزایش  و تقویت اعتماد به نفس‌تان از همین امروز اقدام کنید. کتاب‌های مفید در این زمینه را مطالعه کنید و در صورت لزوم از مشاور کمک بگیرید.

قدم سوم:

از تجربه‌های گذشته درس بگیرید و حسادت را کنار بگذارید.

اگر در گذشته به کسی حسادت کرده‌اید، با دقت بیشتری به آثار منفی حسادت در زندگی‌تان توجه کنید. اجازه ندهید حسادت بر روابط شما با دیگران تاثیر منفی بگذارد.

قدم چهارم:

افراد خانواده و دوستان شما هر چه بیشتر پیشرفت کنند و در زندگی‌شان موفق شوند، بهتر می‌توانند از شما حمایت کنند و اعتماد به نفس‌تان را بالا ببرند؛ بنابراین به جای حسادت، به وجود آنها افتخار کنید.

حسادت به داشته‌های دیگران، شما را عصبی، خشمگین و افسرده می‌کند و همین باعث می‌شود انرژی لازم برای پیمودن راه موفقیت را از دست بدهید و نتوانید پیشرفت کنید.

قدم پنجم:

برای نعمت‌هایی که دارید، شکرگزار باشید و سعی کنید راضی باشید و برای بهتر شدن تلاش کنید.

حسادت وقتی به وجود می‌آید که شخص احساس کند آنچه دارد، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد.

بنابراین قانع و راضی بودن به آنچه که دارید، می‌تواند شما را از این احساس ناخوشایند دور کند.

قدم ششم:

برنامه‌تان را بر اساس اقدامات تنظیم کنید. یاد بگیرید در لحظاتی که دچار حسادت می‌شوید، قبل از اینکه این حس تمام وجودتان را بگیرد، آن را تجزیه و تحلیل کنید.

به جای فکر کردن به مواردی که حسادت‌تان را برانگیخته، به این فکر کنید که چه ضعف یا کمبودی در وجود‌تان باعث به وجود آمدن این حس شده است.

شخصیت‌تان را رشد دهید. به نقاط مثبت شخصیت‌تان فکر کنید، قدر خودتان را بدانید و ارزش وجود‌تان را درک کنید.

فراموش نکنید شأن شما بالاتر از این است که به دیگران حسادت کنید و با این کار به خودتان آسیب برسانید.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 55
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 70
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

شهید حمید سیاهکالی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس