اولین آیه ای که امام زمان (عج) بعد از ظهر می خواند
اولین آیهای که امام زمان (عج) بعد از ظهور می خوانند
احادیث متعددی از ائمه اطهار(ع) وجود دارد که خبر از ظهور حضرت مهدی(عج) با کتاب جدیدی می دهند؛ همانگونه که در حدیثی چنین آمده است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ کَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِی بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَی أَمْرٍ جَدِیدٍ»؛هنگامی که قائم(ع) ظهور کرد با امر جدید خواهد آمد، چنانکه رسول خدا(ص) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت میکرد.
بر اساس روایات اسلامی حضرت مهدی (عج) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا آیه 86 سوره هود را می خوانند: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» سپس می فرمایند: «یا اهل العالم أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ». ای اهل عالم من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم».
امام صادق(ع) درباره اولین آیه ای که بعد از ظهور بر زبان مبارک امام زمان (عج) جاری می شود، میفرماید: آن زمانی که امام مهدی(ع) ظهور میکند، به کعبه تکیه میکند؛ در حالی که 313 نفر نزد او جمع شدهاند. اولین سخن و گفتهاش این آیه است: (بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گزارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید». سپس میفرماید: «منم بقیة الله و من حجت خدا و خلیفه او برشمایم». پس سلام کنندهای بر او سلام نمیکند، مگر آنکه میگوید: السلام علیکَ یا بقیة الله فی ارضه، و زمانی که نزد او 4 هزار نفر جمع شوند، از مکه بیرون میرود و در روی زمین معبودی غیر از خدای عزّوجل از بت و غیر آن باقی نمیماند، مگر آنکه آتش در آن میافتد و خواهد سوخت.
همچنین در روایات اسلامی بر بنای مجدد اسلام توسط امام زمان (عج) تصریح شده است به گونه ای که امام باقر(ع) در حدیثی می فرماید: «یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ…»؛ امام قائم که قیام کند امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت و نیز امام صادق(ع) در روایتی به تشابه کار امام زمان(عج) با اقدام پیامبر اسلام(ص) اشاره کرده و می فرماید::«قَالَ یَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً»؛ همانکاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی(عج) انجام میدهد. بدعتهای موجود را خراب میکند، چنانکه رسول خدا اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا میکند.
مضمون این احادیث در نگاه اولیه و ظاهری دلالت بر آوردن دینی جدید توسط ولی عصر(عج) دارند. با توجه به این مطلب بسیاری از اصول و اعتقادات مکتب تشیّع زیر سؤال میرود و به ناچار باید تفسیری مناسب با اصول اعتقادی تشیع عرضه شود.
برای پاسخ گفتن به شبهه مذکور نیاز است به مقدماتی اشاره شود که عبارتاند از:
اگر در منابع حدیثی جستوجویی داشته باشیم، اساساً واژهای تحت عنوان دین جدید پیدا نخواهیم کرد، ولی متأسفانه در برخی از کتابهایی که در مورد امام زمان(عج) نوشته شده در ترجمه فارسی بعضی از احادیث به این مطلب اشاره شده است که حضرت با دین جدید میآید. در حالی که این ترجمه صحیح نیست؛ چون مقصود از عبارت «یستأنف الاسلام جدیدا» ؛ یعنی بازسازی اسلام نه آوردن دین جدیدی غیر از اسلام.
.بر فرض که مراد از این قضا و امر جدید، دین جدید باشد، باز هم باید گفت: امام زمان(عج) هرگز دین جدید و تازهای غیر از اسلام پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نخواهد آورد و دین در نزد خدا تنها یکی است، همانطور که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ». شاهد این مطلب صراحت قرآن در زمینه ختم نبوّت در آیه 40 سوره احزاب، و روایتی است که صریحاً مسئله خاتمیت پیامبر اسلام را ثابت میکند. همچنین طبق احادیث متعدد دیگری؛ حضرت مهدی(عج) با همان روش پیامبر اسلام و کتاب و سنت و آئین او بر میخیزد؛ لذا روشن میشود که برنامه امام زمان (عج) و رفتارش ترویج و بسط اسلام و تجدید عظمت قرآن است.
اساساً حضرت مهدی هدایت کننده است؛ یعنی همان دین حضرت محمد(ص) را بسط و گسترش میدهد؛ لذا حکمت اصلی نامیده شدن امام زمان(ع)، به مهدی آن است که آنحضرت مردم را به آنچه که از آن دور شدهاند؛ یعنی احکام واقعی اسلام هدایت خواهد کرد. شاهدش این حدیث است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ»؛ وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت مینماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتادهاند، هدایت میکند. آنجناب، مهدی نامیده شده؛ چون به چیزی که مردم از آن دور شدهاند هدایت میشود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام میکند.
حالکه روشن شد سیره عملی امام زمان(عج) جز رفتار پیامبر نیست، و اساساً مهدی بودن او هم به همین معنا است، لازم است به این مواردی اشاره کنیم که چرا مهدی بودن حضرت موجب توهّم عرضه دین جدید میشود. برای این مطلب دلایل متعددی وجود دارد که عبارتاند از:
مطابق برخی روایات، بخشی از احکام به جهت نبود شرایط و مقتضیات در عصر معصومان بیان نشده و تنها علمش نزد اهل بیت(ع) باقی مانده است و در عصر ظهور آن احکام بیان خواهد شد.
بخشی از احکام به جهت از بین رفتن کتابها و احادیث تلف شده و به دست ما نرسیده است که قطعاً نزد امام زمان(ع) موجود است و در عصر ظهور آنها را بیان کرده و به اجرا خواهد گذاشت.
در عصر غیبت به جهت دوری از امام معصوم، علما و فقها مأمور به گرفتن احکام از ادلهای هستند که برخی از آنها ظنّی است و در نتیجه احکامی که استخراج میشود احکام ظاهری است نه واقعی، اگر چه در عصر غیبت مأمور به عمل به آنها هستیم، ولی در عصر ظهور توسط امام زمان(ع) احکام واقعی عرضه میشود.
در طول تاریخ اسلام برخی از احکام بنا به مصالحی کمتر به آنها عمل شده و یا اصلاً در جامعه بیان نشده است؛ که به طور حتم اینگونه احکام در عصر ظهور به اجرا در خواهد آمد.
تا عصر ظهور دیدگاه و سطح فکر و تعقل مردم بسیار بالا رفته و آمادگی و قابلیتهایی فوق العاده در فهم معارف دینی خواهند یافت که در نتیجه احتیاج به پاسخگویی با انحای مختلف به این خواستهها است.[9]
بنابراین،در مجموع باید احادیث را به گونهای ترجمه و تفسیر کرد که شبههای پیش نیاید؛ بدین بیان که در زمان غیبت، بدعتهایی در دین گذاشته میشود و احکامی از اسلام و قرآن بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر میشود و بسیاری از حدود و احکام چنان فراموش میشوند که گویا اصلاً از اسلام نبودند. وقتی که حضرت مهدی(ع) ظهور کند، بدعتها را ابطال میکند و احکام خدا را به همان گونهای که صادر شده بود، ظاهر میسازند. حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اجرا میکند و معلوم است که برای مردم چنین برنامهای تازگی دارد. و مردم با دیدن اینکه امام زمان، در تمام زمینهها به لزوم رعایت احکام خاصی که ریشههای وابستگی به دیگران و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه را قطع میکند و هرگونه ظلم و ستم و امتیاز طلبیهای نادرست اجتماعی را از متولیان دروغین امور سلب میکند و… پافشاری مینمایند، در حالی که این امور را آنها تاکنون به اسم قوانین اسلامی ایجاد و رواج داده بودند، بدیهی است که با مشاهده چنین وضعی حتی برخی از متولیان مراکز مذهبی و فرهنگی نیز به مقابله با آن حضرت برخواهند خاست؛ چرا که اولاً: مضمون دعوت آنحضرت را به ضرر موقعیت خویش میبینند، ثانیاً: آنها را مخالف با آنچه که تا آن روز به اسم اسلام میشناختند ارزیابی میکنند.