زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نقش ایرانیان در قیام مختار

16 مهر 1398 توسط مهناز دارابي


نقش ايرانيان در قيام مختار
پيوستن نيروهاي ايراني به مختار چندان دامنه دار بود که وقتي سفيري از شام براي مذاکره با ابراهيم بن مالک اشتر وارد اردوي سپاه مختار شد، از زماني که از دروازه اردو گذشت تا وقتي که با خودِ ابراهيم مذاکره کرد، يک کلمه عربي نشنيد.
مشرق - در ميان قيام هايي که پس از شهادت امام حسين(عليه السّلام) در سرزمين هاي ايراني انجام گرفت، نيرومندتر و اثرگذارتر از همه، جنبشي بود که با رهبري مختار در کوفه آغاز شد. مختار، يکي از جوانان خاندان ثقفي بود که از ابتداي درگيري ميان خاندان اموي و هاشمي، طرف شاخه هاشمي قريش را گرفته بودند و در ميان نزديکان امام اول و دوم شيعيان بودند. عمويش، سعد بن مسعود ثقفي، عامل حضرت علي(عليه السّلام) و امام حسن(عليه السّلام) در مداين بود و به‌دليل حسن سلوک و رفتار نيکويش با مردم محلي شهرت داشت. خودِ مختار، در آن زمان که امام حسين(عليه السّلام) قيام کرد و مسلم بن عقيل را براي بيعت گرفتن از مردم کوفه به اين شهر فرستاد، به ياري او برخاست و از نزديکان مسلم بود. زماني که والي کوفه مسلم بن عقيل را به قتل رساند، مختار را نيز دستگير و زنداني کرد.
ابن زياد، با عصا چنان مختار را کتک زد که يکي از چشمانش نابينا شد. با اين وجود، با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر خطاب از بند رست و آزاد شد. مختار پس از آزاد شدن، به عبدالله بن زبير پيوست و براي مدتي از او در برابر امويان طرفداري کرد. اما خيلي زود از او بريد و شروع کرد به دعوت کردن به اسم محمد بن حنيفه، که در اين زمان در مدينه ساکن بود. مختار به کوفه رفت و به جنبشي پيوست که هم پيمانان قديمي امام حسين(عليه السّلام) سردمدارانش بودند. اين هم پيمانان، همان کساني بودند که پس از بگير و ببندهاي ابن زياد، سکوت کرده و از ياري به امام خودداري کرده بودند، و حالا، پس از واقعه کربلا از کردار خود پشيمان شده و توبه کرده بودند. از اين‌رو نيز حرکت ايشان قيام توابين ناميده مي‌شد. رهبر ايشان، سليمان بن صُرَد بود که رئيس شيعيان کوفه به شمار مي‌رفت. والي اموي کوفه، وقتي از دامنه دار شدنِ اين قيام خبردار شد، سليمان را زنداني کرد. اما سليمان از زندان به دوستش رفاعة بن شداد نامه نگاشت و او با ياري مختار ثقفي و ابراهيم بن مالک اشتر – فرزند سپهسالار حضرت علي(عليه السّلام)، در کوفه شورش کردند و سليمان را از زندان رهاندند. مختار در اين هنگام به‌عنوان رهبر قيام کوفه اسم و رسمي يافته بود و رهبر قيام دانسته مي‌شد.
مختار هم سرداري دلاور بود و هم سازمان دهنده‌اي لايق. او به سرعت از ميان ايرانيانِ کوفه که جمعيتي بسيار داشتند و موالي ناميده مي‌شدند، يارگيري کرد. موالي، در اصل به معناي هم پيمان بود، اما در اين معني خاص، به بردگاني اطلاق مي‌شد که آزاد شده بودند و پس از آن به قبيله ارباب سابق خود منسوب مي‌شدند. موالي در اين هنگام نوعي شهروند درجه دوم و نيمه برده محسوب مي‌شدند و قوانيني سخت محدود‌کننده بر ضدشان وجود داشت. با توجه به اين که بيشتر اين موالي فرزندانِ سربازانِ ارتش ساساني يا اسيراني بودند که در زمان هجوم اعراب از شهرهاي ايراني به بردگي گرفته شده بودند، از موقعيت خويش ناراضي بودند و گذشته از انگيزه پررنگ ديني، به دلايل اجتماعي نيز براي پيوستن به قيامي از اين دست آمادگي داشتند.مختار با بسيج ايرانيان موفق شد در قلب سرزمين هاي خلافت اموي، نيرويي بزرگ و مقتدر را بر ضد امويان بسيج کند. او علاوه بر کوفه، شهرهاي موصل و بصره را نيز فتح کرد، و بخش مهمي از سرزمين اَراک (همان که معربش عراق است و در پهلوي قلب و سرزمين مياني معنا مي‌دهد) را فتح کرد. او تعقيب و سياست قاتلان امام حسين(عليه السّلام) و هواداران حکومت اموي را آغاز کرد و شمر ذي الجوشن و عمرو بن سعد بن ابي وقاص- پسر سپهسالار اعراب در جنگ قادسيه- را دستگير کرد و به قتل رساند. سرهاي ايشان به علامت هواداري و تابعيت، به مدينه و نزد محمد حنيفه ارسال شدند. با اين وجود محمد حنيفه از تأييد رسمي قيام ايشان خودداري کرد.
اندکي بعد، عبدالله بن زبير که از سوي ديگر در برابر امويان علم طغيان برافراشته بود، مدينه را فتح کرد و از آنجا که محمد حنيفه با وي بيعت نمي‌کرد، او را در خانه اش بازداشت کرد و حتي قصد آتش زدن خانه اش را داشت. اما مختار چهارصد تن از مريدان خود را به مدينه فرستاد و ايشان وي را از خطر رهاندند. مريدان و هواداران مختار را در عراق خشبيه مي‌ناميدند، از اين‌رو که گرزهايي چوبي سلاح اصلي شان را تشکيل مي‌داد.پيوستن نيروهاي ايراني به مختار چندان دامنه دار بود که وقتي سفيري از شام براي مذاکره با ابراهيم بن مالک اشتر وارد اردوي سپاه مختار شد، از زماني که از دروازه اردو گذشت تا وقتي که با خودِ ابراهيم مذاکره کرد، يک کلمه عربي نشنيد. به همين دليل هم به تدريج گروه‌هاي عربي که هوادار وي بودند و به سنت جاهلي اشرافيت اعراب باور داشتند، به تدريج از گرد او پراکنده شدند. با اين وجود کار مختار تا مدتي بعد پيش رفت. در نخستين روز از محرم سال 67 هجري، مختار و ابراهيم به همراه دوازده هزار تن از پيروانشان در کرانه رود خازَر در نزديکي موصل، در نبردي بزرگ بر ابن زياد و حصين بن نمير که از بزرگترين دشمنان خاندان علوي بودند پيروز شدند، و ابن زياد را به قتل رساندند.
پس از اين نبرد، شکاف هاي دروني جبهه مختار به تدريج رخ نمود و وقتي مختار همراهي ابراهيم را از دست داد، به تدريج بختي واژگونه يافت. غم انگيز آن که عامل از ميان بردن مختار، دشمنان اصلي اش يعني امويان نبودند، که اعضاي خاندان زبير - هم پيمانان سابقش- به شمار مي‌رفتند. مصعب بن زبير، که سردارِ بزرگِ عبدالله بن زبير بود و از خلافت برادرش هواداري مي‌کرد، به کوفه تاخت و در شرايطي که توانسته بود در ميان پيروان مختار تفرقه ايجاد کند، ايشان را در نبردي سهمگين در هم شکست. مختار و ايرانيانِ هوادارش، به ارگ کوفه عقب نشستند و در آنجا چندان مقاومت کردند که مختار در جنگ کشته شد. آنگاه، هفت هزار از ايرانيانِ محاصره شده و خانواده مختار با اين شرط که به جانشان تعرض نشود، تسليم شدند. مصعب به ايشان امان نامه داد، اما به محض آن که به آنها دست يافت، دستور داد هفت هزار ايراني را به قتل برسانند، و زنِ مختار – اسماء بنت نعمان- را هم که حاضر نشد شوهرش را در برابر مردم لعن کند، گردن زد. به اين ترتيب قيام مختار پس از دو سال فرو مرد. هرچند کاميابي چشمگير آن در اين مدت و انتقامي که از قاتلان خاندان امام حسين‌(عليه السّلام) گرفت، ديباچه‌اي شد براي قيام هاي ديگر، که در نهايت به سرنگوني نظام اموي انجاميد.

 نظر دهید »

حکمت 21 نهج البلاغه

16 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

امام(علیه السلام) در این سخن پرمعناى خود به سه نکته مهم اشاره مى کند.
نخست مى فرماید: «ترس (نابجا) با ناامیدى مقرون است»; (قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ).
بدون شک ترس از عوامل و اشیاى خطرناک، حالتى است که خداوند در انسان براى حفظ او آفریده است. هنگامى که حادثه خطرناکى رخ مى دهد یا موجود خطرناکى به انسان حمله مى کند و خود را قادر بر دفاع نمى بیند ترس بر او غالب مى شود و خود را به سرعت از صحنه دور مى سازد این گونه ترس منطقى و موهبت الهى براى حفظ انسان از خطرات است. هرگاه سیلاب عظیمى حرکت کند و انسان خود را در مسیر آن ببیند و بترسد و با سرعت خود را کنار بکشد چه کسى مى گوید این صفت مذموم است؟ ترس بجا سپرى است در برابر این گونه حوادث.
ولى ترس نابجا که ناشى از توهم یا ضعف نفس یا عدم مقاومت در مقابل مشکلات باشد به یقین مذموم و نکوهیده است و این گونه ترس هاست که انسان را از رسیدن به مقاصد عالیه باز مى دارد. به همین دلیل از قدیم گفته اند: شجاعان اند که به موفقیت هاى بزرگ دست مى یابند.
شاعر مى گوید:
مَنْ راقَبَ النّاسَ ماتَ هَمّاً *** وَنالَ بِاللَّذةِ الْجَسُورُ
«کسى که ملاحظه سخنان این و آن کند (و از آن بترسد) از غصه مى میرد; ولى افراد جسور و شجاع به لذات و کامیابى ها مى رسند».
واژه «هیبه» گاه به معناى شکوه و جلال آمده که موجب خوف دیگران مى شود و گاه به معناى ترس است و در جمله بالا معناى دوم اراده شده است آن هم ترس بیجا، و واژه «خیبة» به معناى خسران و شکست و ناکامى و محرومیت است و این دو همواره با هم قرین اند و به این ترتیب امام مى خواهد پیروان خود را به شجاعت در تمام امور دعوت کند.
در جمله کوتاه و پرمعناى دوم مى فرماید: «کم رویى با محرومیت همراه است»; (وَالْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ).
حیاء مانند هیبت دو معناى باارزش و ضد ارزش دارد; حیاى ارزشمند آن است که انسان از هر کار زشت و گناه و آنچه مخالف عقل و شرع است بپرهیزد و حیاى ضد ارزش آن است که انسان از فراگرفتن علوم و دانش ها و یا سؤال کردن از چیزهایى که نمى داند یا احقاق حق در نزد قاضى و جز او اجتناب کند، همان چیزى که در عرف، از آن به کم رویىِ ناشى از ضعف نفس تعبیر مى شود. منظور امام(علیه السلام) در گفتار بالا همان معناى دوم است که انسان را گرفتار محرومیت ها مى سازد.
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْل وَحَیَاءُ حُمْق فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ; شرم و حیا دو گونه است حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه; حیاى عاقلانه از علم سرچشمه مى گیرد و حیاى احمقانه از جهل».(1)
در حدیثى نیز از امام صادق آمده است که فرمود: «الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَمِنْهُ قُوَّةٌ وَإِسْلاَمٌ وَإِیمَانٌ; حیا بر دو گونه است قسمى از آن ضعف و ناتوانى و قسمى دیگر، قوت و اسلام و ایمان است».(2)
در حدیث دیگرى در غررالحکم از على(علیه السلام) آمده است: «مَنِ اسْتَحیى مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقٌ; کسى از گفتن حق شرم کند احمق است».(3)
بعضى از علما در تعریف حیا چنین گفته اند: «حیا ملکه اى نفسانى است که سبب انقباض و خوددارى نفس از انجام کارهاى قبیح و انزجار از اعمال خلاف آداب به سبب ترس از ملامت مى شود». البته این همان حیاى ممدوح و باارزش است.
در تفسیر حیاى مذموم گفته اند: «همان انقباض نفس و خوددارى از انجام کارهایى است که قبیح نیست، بلکه لازم است انسان بر اثر کم رویى آن را ترک مى کند».(4)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در این باره مى خوانیم: «مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُهُ; افراد کم رو کم دانش اند».(5)
آن گاه امام در سومین جمله حکمت آمیز به اهمّیّت استفاده از فرصت ها پرداخته مى فرماید: «فرصت ها همچون ابر در گذرند، ازاین رو فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید (و پیش از آن که از دست برود از آنها استفاده کنید»; (وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ(6)، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ).
منظور از فرصت، آماده شدن کامل اسباب کار خوب است مثل این که تمام مقدمات جهت تحصیل علم براى کسى فراهم گردد; هم تن سالم دارد، هم هوش و استعداد، هم استاد لایقى آماده تدریس او و هم فضاى آموزشى خوبى در اختیار اوست که در عرف نام آن را فرصت مى گذارند و از آنجایى که فرصت ها ترکیبى از عوامل متعددى است و هر کدام از این عوامل ممکن است بر اثر تغییراتى زایل شود از این رو فرصت ها زودگذرند.
لذا در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: «الْفُرْصَةُ سَرِیعَةُ الْفَوْتِ بَطِیئَةُ الْعَوْدِ; فرصت با سرعت از دست مى رود و به زحمت به دست مى آید».(7)
به همین دلیل روایات فراوانى در باب «اغتنام فرصت» آمده است و به ما دستور داده اند فرصت ها را غنیمت بشمریم، چرا که ترک آن اندوه بار است.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نامه 31 نهج البلاغه در ضمن وصایایى که به فرزند دلبندش امام مجتبى(علیه السلام) مى کند مى فرماید: «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً; به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد».
به هر حال تمام مواهب الهى که در دنیا نصیب انسان مى شود فرصت هاى زودگذرند; جوانى، تندرستى، امنیت، آمادگى روح و فکر، بلکه عمر و حیات انسان همگى فرصت هاى زودگذرى هستند که اگر آنها را غنیمت نشمریم و بهره کافى نگیریم نتیجه اى اندوهبار خواهد داشت.
اى دل به کوى عشق گذارى نمى کنى *** اسباب، جمع دارى و کارى نمى کنى
چوگان حکم در کف و گویى نمى زنى *** بازِ ظفر به دست و شکارى نمى کنى
ترسم کزین چمن نبرى آستینِ گل *** کز گلشنش تحمل خارى نمى کنى (8)

 نظر دهید »

اذان از دیدگاه شیعه

14 مهر 1398 توسط مهناز دارابي


آيا در زمان پیامبر(ص) عبارت “اَشهَدُ اَنَّ عَلیّا وَلیُّ الله” در اذان ذکر می شد؟
سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) به ولایت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز شهادت می داد.
کد خبر: ۱۱۳۸۳۲
۰۹:۳۵ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۴
شیعه نیوز: آیا در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عبارت ” اشهد ان علیا ولی الله” در اذان و اقامه گفته می شد؟ قبل از پاسخ به این سوال باید به این نکته توجه داشت؛

1ـ شهادت به ولایت حضرت علی علیه السلام هیچ گاه جزء اذان و اقامه نبوده ونیست .

2ـ فقها نیز در کتاب های فقهی خود یادآور شده اند که کسی نباید این شهادت را به نیت جزء اذان یا اقامه بگوید. ولی مستحب است که انسان به دنبال شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله این شهادت را نیز ذکر کند؛ و آن را جزء اذان و اقامه به حساب نیاورد. سید اسماعیل مرعشی در کتاب اهمیت اذان واقامه و سومین شهادت، دو حدیث را از کتاب السلافه فی امر الخلافه که اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است نقل می کند و از این دو حدیث برمی آید که شهادت سوم از زمان رسول خدا وجود داشته است.

اما جواب سوال؛
1- سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله به ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز شهادت می داد. یکی از اصحاب به محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا، امروز موضوعی را شنیدم که قبلا نشنیده بودم . پیامبر فرمود: آن موضوع چیست ؟ او عرض کرد: سلمان اذان می گفت . شنیدم او بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر به ولایت علی گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبر فرمود: سمعتم خیرا؛ چیز خوبی شنیده اید.


2- نیز در مورد ابوذر غفاری روایت شده ، یکی از اصحاب نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله به ولایت علی شهادت می دهد و می گوید: اشهد ان علیا” ولی الله پیامبر فرمود: کذلک اونسیتم قولی فی غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه فمن ینکث فانما ینکث علی نفسه ؛ همین گونه است . مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش کرده اید که گفتم هر کس من رهبر او هستم پس علی علیه السلام رهبر او است . هر کس پیمان را بشکند، قطعا به خودش آسیب رسانده است . در هر حال علی علیه السلام به حکم آیه انما ولیکم الله والرسول، (1) از اولیاء الهی بر مسلمین است ، شهادت دادن بر ولاء علی به حکم آیه ، بدون آن که آن را جزء اذان بدانیم کاری پسندیده است.

از دیدگاه شیعه

متن اذانی که در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله برای نماز قرائت می شد به این صورت است : الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . اشهد ان محمدا رسول الله ، اشهد ان محمدا رسول الله . حی علی الصلوه ، حی علی الصلوه ، حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح ، حی علی خیر العمل ، حی علی خیر العمل ، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله ، لا اله الا الله . نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. (2) اگر کسی یک کلمه کم یا زیاد کند، کار حرامی انجام داده است و هیچ گونه تردیدی در این نیست . باید همین گونه که هست ، بجا آورده شود. (3)

شیخ صدوق می گوید: فرقه گمراه و ملعون مفوضه، از خود اخباری ساختند و در اذان این جمله را اضافه کردند: ((محمد و آل محمد خیر البریه )) بعضی از آنان جمله ((اشهد ان علیا” امیرالمؤمنین حقا")) را پس از ((اشهد ان محمدا” رسول الله )) اضافه کردند و در بعضی روایات این گروه ، پس از ((اشهد ان محمدا” رسول الله )) اشهد ان علیا” ولی الله آمده است . شیخ صدوق اضافه می کند: تردیدی نیست در این که علی (ع ) ولی الله امیرالمؤمنین بحق است و محمد و آل محمد، خیر البریه هستند. ولی این جمله ها در اصل اذان نیست ، (4)

برای همین فقهای شیعه هیچ کدام نگفته اند که این جمله جزء اذان است. از دیدگاه شیعه ، اذان مانند احکام شرعی دیگر، به رسول خدا صلی الله علیه وآله وحی شده است نه اینکه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت کند و قرار بگذارند که به فلان شکل انجام شود و به خاطر اینکه وحی است ، نمی توان آن راکم و زیاد کرد. از حضرت امام صادق روایت شده است که فرمود: وحی بر پیامبرتان نازل می شود و شما گمان می کنید که آن حضرت اذان را از دیگران گرفته است.(5)

یکی از اتهاماتی که به شیعه نسبت می دهند این است که: شیعه جمله اشهد ان علیا امیرالمؤمنین را جزو اذان و گفتن آن را واجب می دانند. این ، اتهام و کذب است. چون هیچ کدام از فقهای شیعه نگفته اند که این جمله جزء اذان است و هیچ کدام گفتن آن را واجب نمی دانند. صاحب جواهر می گوید: ذکر جمله اشهد ان علیا امیر المؤمنین در اذان ، اگر به قصد جزئیت نباشد، اشکالی ندارد و به موالات اذان ضرر نمی زند همان طوری که ذکر جمله صلی الله علیه و آله بعد از اشهد ان محمد رسول الله به موالات اذان آسیب نمی رساند. (6)

آیت الله حکیم در مستمسک العروه می گوید: درباره شهادت به ولایت حضرت علی (علیه السلام)، شیخ طوسی در نهایه و مبسوط گفته است: روایات غیرقابل اعتمادی شهادت به ولایت را جزو اذان به حساب آورده است ولی نمی توان به آنها عمل کرد و اگر کسی این جمله را بگوید، گناه نکرده است. ولی باید دانست که این جمله نه فضیلت اذان و اقامه است و نه از کمال اذان و اقامه است و علامه در منتهی می گوید: اخبار شاذی که جمله «اشهد ان علیا امیرالمؤمنین» را جزء اذان و اقامه به حساب آورده ، قابل اعتماد نیستند. پس از این آیه الله حکیم می گوید: اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است : هر وقت کسی لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت ، باید علی امیرالمؤمنین هم بگوید. بعد می گوید: در عصر حاضر، جمله اشهد ان علیا ولی الله از شعارهای تشیع گردیده است و اگر کسی به این خاطر آن را بگوید اشکالی ندارد و حتی ممکن است گاهی ذکر این جمله واجب باشد.(7)

در مستند العروه آمده است : ما برای گفتن جمله اشهد ان علیا ولی الله نیازی به ورود نص نداریم. چون ولایت ، از متممات رسالت ، از مقومات ایمان و کمال دین است و بخصوص در این عصر هیچ گونه نیازی به امر دیگری نیست چون این جمله روشن ترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است . بر این اساس ذکر این جمله ، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچ گونه اشکالی ندارد. البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسی به قصد این که جزء اذان است ، آن را بگوید، کار حرامی کرده است. (8)

به شهادت تاریخ، بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی علیه السلام محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش ، با ذکر جمله اشهد ان علیا ولی الله و امثال آن ، مانع موفقیت دشمن شده است . فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه ، در مسأله فقهی جهر به بسم الله می گوید: علی علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت . وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی علیه السلام را از بین ببرند. بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به زنجیر ناگسستنی چنگ زده است . (9)

در آن زمان که امویان حاکم بودند، در برخی از مناطق کشور اسلامی یاران مخلص حضرت علی علیه السلام را می کشتند، آن حضرت را سب و نفرین می کردند و حتی نمی گذاشتند کسی نام علی را برای بچه های خود انتخاب کند. بر هیچ کس پوشیده نیست که چه بلاهای از سوی امویان و عباسیان بر آل علی و سادات علوی رسید. شیعه در برابر این فشارها مقاومت کرد و علی را فراموش نکرد و به این ترتیب علی ، یاد علی و مکتب علی زنده ماند.

654
آیا منابع اهل سنت نیز آیه “اولئک هم خیر البریه” را در مورد امام علی( علیه السلام ) و پیروان حضرتشان می‌دانند و آیه قبلش را در مورد دشمنانشان؟
توصیه آیت الله حکیم به شیعیان پاکستان و طلاب حوزه علمیه امام علی(ع) بصره
چرا حضرت زهرا(س) «سیدة نساء العالمین» خوانده می‌شود؟
چرا امام علی(ع) فدک را بازنگرداند؟
گزارشی از خدمات اجتماعی و رفاهی دفتر آیت الله سیستانی
اقدامات جدید همکاری بین واتیکان و حوزه علمیه
کارشناس امین امور بیت المال امیرالمؤمنین
ضعف اطلاعاتی جهان از آموزه های شیعی
زیارت مجازی مرقد امام علی(ع) در نجف اشرف
رابطه مساجد کم جمعیت با افزایش فساد در جامعه
پیشنهاد راه اندازی شبکه تلویزیونی وابسته به آستان قدس علوی
افرادی که تیمم هم بلد نبودند، خلیفه مسلمین شدند!
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
نظرات بینندگان
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۱
0
0
پاسخ
شما اگه محققانه نوشته بودید وخالی از غرض نظر آن دسته از بزرگانی را که شهادت ثلاثه را واجب میدانند مستندا ومجتهدا می آوردید،ماکه با افتخار به قصد قربت ومجتهدا میگوییم،اهل فن میدانند که از مرحوم آیت الله گلپایگانی پرسیده بودند که،بفرمایید شهادت به ولایت جزءاذان است آقا میفرمایند بلکه اذان جزء آنست،،،
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
0
0
پاسخ
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و ولاد هم المعصومین حجج الله
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
1
0
پاسخ
پس چرا خود پیامبر و علی شهادت بر امامت علی در اذان را ادا نکردند اگه حرف شما و این احادیث درست هم باشد که نیست چرا خود پیامبر با تایید این کار خود و دیگران را به این امر فرا نخواندند ما باید به پیامبر تاسی جوییم یا به ابوذر
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۹ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۸
1
0
پاسخ
اذان پیامبر درست است همان که از مکه پخش می شود.اذان شیعه و سنی.عمر.ابوذر.سلمان تحریفی و تعصبی است.
نظرسنجی
با دریافت اجباری بیمه از زوار اربعین موافق هستید؟
آری
خیر
آخرین اخبار شیعه نیوز
خواص شگفت انگیز کره که نمی‌دانستید
در چه سنی آزمایش HIV بدهیم بهتر است؟
فقر و تبعیض در سلامت روان افراد موثر است
پیش‌بینی حضور ۳ میلیون زائر ایرانی در عراق
حکم اعدام عوامل تروریستی صفی آباد دزفول اجرا شد
جعل برگ تردد اربعین فایده‌ای ندارد
کشف اسکلت ۵۷۰۰ ساله یک کودک در ترکیه
خدمات رایگان دندانپزشکی به زائران اربعین حسینی
۷۳درصد خودکشی‌ها در مناطق حاشیه نشین رخ می‌دهد
زندانی شدن زائران اربعین در باند فرودگاه امام خمینی
انتقاد از آزاد شدن استعمال دخانیات در قهوه‌خانه‌ها و فرودگاه‌ها
حمله بوکوحرام در نیجریه
پربیننده ترین
تغییر بافت جمعیتی شهرهای شیعه نشین در شرق عربستان
درگیری مسلحانه بین افراد مسلح و ماموران نیروی انتظامی در ماهشهر
نامه وزیر بهداشت درباره ماجرای ایدز در لردگان
ماجرای ناآرامی‌های عراق چیست؟
خط و نشان ابوبکر البغدادی برای مسئولان زندانی سری در سوریه+ تصاویر
زندانی سری در شمال سوریه با ۵۰۰۰ داعشی
شکست طرحی عبری-عربی برای ترور سرلشکر سلیمانی
طرح چهار محوری عربستان برای تضعیف حزب‌الله لبنان
دو طرح سعودی نمرود و عنکبوت برای آشوب در ایران
ترور آیت الله سیستانی خنثی شد
پربحث ترین
طلبه نباید سراغ مشاغلی مانند مسافرکشی و فروشندگی برود (۱۶ نظر)
اعلام کرایه مسیرهای مختلف سفر به عتبات در داخل عراق (۶ نظر)
ساخت سریال شمس تبریزی شرعاً جایز نیست (۶ نظر)
صبر عربستان رو به پایان است (۴ نظر)
توطئه آماری دفتر جمعیت سازمان ملل علیه رشد جمعیت در ایران (۴ نظر)
ايجاد شبهه در زيارت عاشورا توسط برخى طلبه ‏ها (۳ نظر)
حکم ۲ عضو گروهک تروریستی در زاهدان صادر شد (۳ نظر)
قیمت دینار عراق در آستانه اربعین (۲ نظر)
شیعیان عربستان به خیانت علیه کشورشان متهم شدند (۲ نظر)
افشای یک فیلم از صدها مسلمان اویغور که چشم بسته از قطار پیاده می‌شوند (۲ نظر)
پرطرفدارترین
عکسی از قم در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت
اربعین اولی‌ها بخوانند
اعلام کرایه مسیرهای مختلف سفر به عتبات در داخل عراق
اتلاف بیت‌المال در مرکز بیت‌المال!
استفاده از موشک یاعلی در حمله به آرامکو
رنگ مشکی و چندنکته
دانلود مداحی عشق یعنی به تو رسیدن محمد حسین پویانفر
طلبه نباید سراغ مشاغلی مانند مسافرکشی و فروشندگی برود
بازگشت التهاب به لردگان و روستای چنارمحمودی
توصیه‌های کاربردی برای مسافران کربلا

 نظر دهید »

حکمت 61 نهج البلاغه

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي

زيدن شيرين!
امام(عليه السلام) در اين سخن حكيمانه به يكى از ويژگى هاى متضاد زنان اشاره كرده مى فرمايد: «زن عقربى است كه نيش زدن او شيرين است»; (ألْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّبْسَةِ).
شارحان نهج البلاغه هم در تفسير اين جمله اختلاف فراوان دارند و هم در اين كه آيا نسخه اصلى لَسبه است يا لِبسه (بر وزن حسبه). در نسخه محمد عبده لِبسه آمده كه به معناى معاشرت و ملابست است، بنابراين نسخه، تفسير جمله بالا چنين است: زن گرچه همچون عقرب گزنده است; اما معاشرت با او داراى فوايد و بركات و آثار مثبتى است كه آن را جبران مى كند و به دليل اين آثار معاشرت با او مطلوب است. همان گونه كه قرآن مجيد هم به آن اشاره كرده مى فرمايد: «(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا); از آيات خدا اين است كه براى شما همسرانى از جنس شما آفريد تا در كنار آنها آرامش پيدا كنيد» و در جايى ديگر مى فرمايد: «(هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ); زنان براى شما همچون لباس هستند و شما براى آنها همانند لباس (هر دو زينت هم هستيد و هر دو سبب حفظ يكديگر)».
ولى در غالب نسخه هاى ديگر مانند نسخه مورد بحث ما «لَبسه» آمده است كه به معنى نيش زدن است. در اين كه اگر زن همچون عقرب باشد چگونه نيش زدن او شيرين است شايد از آن رو كه در كنار نيش هاى او نوش هاى فراوانى نيز وجود دارد كه نيش هاى او را قابل تحمل بلكه شيرين مى كند. با توجه به اين كه آنچه در مورد عقرب مناسب مى رسد نيش است نه معاشرت كردن، اين تفسير از تفسير عبده مناسب تر است.
در اينجا تفسير سومى است كه مرحوم كمره اى آن را در شرح نهج البلاغه خود آورده و مى گويد: منظور از اين كلام حكمت آميز اين است كه به همه مردان و مخصوصاً جوانان هشدار داده شود كه از زنان آلوده بپرهيزند، زيرا آنها همچون عقربند، هرچند ظاهراً نيش شيرينى دارند; ولى هرگز نبايد فريب ظاهر زيباى آنها را خورد و در دام سم كشنده آنها افتاد. اين تفسير نيز مناسب به نظر نمى رسد، زيرا لحن جمله حكمت آميز بالا برحذر داشتن نيست، بلكه تحمل كردن و مدارا نمودن است كه با همسران مشروع سازگار است. بنابراين همان تفسير دوم بهترين تفسيرها براى اين جمله حكيمانه است.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه آيا اين تعبير درباره همه زنان صادق است يا درباره گروهى از آنها؟ به يقين منظور همه زنان نيستند، زيرا بسيارى از آنان داراى چنان ايمان و تربيت و اخلاقى هستند كه هرگز همسرانشان از آنها نيشى احساس نمى كنند، بنابراين منظور اين است كه در طبيعت زن اگر تربيت كافى نداشته باشد و از ايمان و معرفت، روح او سيراب نشود حالت گزندگى به خود مى گيرد و اين سخن حكيمانه براى همسران اين گونه زنان اين پيام را دارد كه به دليل فوايد وجودى آنان نيش هاى آنها را تحمل كنند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «يكى از حقوق زن بر مرد اين است كه اگر كار جاهلانه اى انجام دهد او را ببخشد و از او درگذرد»; (وَاِنْ جَهِلَت غَفَرَ لَها)(1). (2)
*****

(2). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه سند خاصى غیر از نهج البلاغه براى این کلام حکمت آمیز نقل نشده و در کتاب تمام نهج البلاغه آن را جزء خطبة الوسیله شمرده است; ولى با مراجعه به تحف العقول و کافى که خطبه وسیله را نقل کرده اند این جمله پیدا نشد.

 نظر دهید »

عزاداری امام حسین (ع)

13 مهر 1398 توسط مهناز دارابي


حضرت زینب سلام الله علیها علاوه بر این که در خطبه‌های خویش به مصیبت بزرگ شهادت امام حسین علیه السلام اشاره می کرد و با سخنان جانسوز خویش همگان را به گریه می انداخت، تلاش می کرد در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین علیه السلام در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند.[۲۳]

پس از شهادت امام حسین علیه السلام واحتمالاً در روز یازدهم محرم اهل بیت علیهم السلام درخواست کردند که آن‌ها را از محل قتل شهدا عبور دهند.[۲۴]

راوی می‌گوید: «فو الله لاأنسانی زینب بنت علی علیه السلام تندب الحسین علیه السلام و تنادی بصوت حزین و قلب کئیب: یا محمد صلی علیک ملائکه السماء هذا حسین بالعراء مرمل بالدماء…».[۲۵] به خدا قسم زینب دختر علی علیه السلام را فراموش نمی‌کنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد می‌کرد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است.

 این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست
 
در نقلی دیگر عصر روز یازدهم محرم وقتی اسرا را از کنار اجساد شهدا عبور دادند، زینب سلام الله علیها خودش را به بدن مقدس ابا عبدالله علیه السلام رساند… شروع به سخن کرد: «بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی». آن چنان دلسوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدو و صدیق.»[۲۶]

و در نقلی دیگر آمده است حضرت زینب سلام الله علیها در کنار بدن مقدس امام حسین علیه السلام، رو به سوی مدینه نمود و ندبه‌های دلخراش سر داد: «وامحمّداه! بَناتُکَ سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ والرِّداء…».[۲۷] ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین علیه السلام است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند.

پس خطاب به مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چنین ادامه داد: ای مادر داغدیده! ای دختر پیامبر! به کربلا نگاه کن! حسینت را با سر بریده و دخترانت را با خیمه‌های غارت شده و سوخته بنگر! مادر! ببین دخترانت را کتک می‌زنند! مادرم! این حسین است که در خون غلتیده، او را تشنه شهید کرده و بدنش را با نیزه‌ها و سم اسبان سوراخ سوراخ کرده‌اند. اینان مورد ظلم حرام زادگان و آزادشدگان پدرت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفته‌اند.[۲۸]

در شام نیز حضرت زینب در محله‌ای به نام «دارالحجاره» که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین علیه السلام برپا کرد به گونه‌ای که یزید از حضور اهل بیت علیهم السلام در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آن‌ها را به مدینه صادر کرد.[۲۹]

زینب قافله سالار اسرای کربلا
پس از شهادت امام حسین علیه السلام وظیفه قافله سالاری بر عهده زینب سلام الله علیها گذاشته شد. رئیس قافله اوست.[۳۰] چون یگانه مرد؛ یعنی زین العابدین علیه السلام در این وقت به شدت مریض است. زینب سلام الله علیها علاوه بر حفاظت از جان امام سجاد علیه السلام می‌بایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند. آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد علیه السلام مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمه‌ای جمع کند.

سعی و تلاش زینب سلام الله علیها در محافظت از اسرا به حدی بود که به لقب «امینة الله» ملقب شد.[۳۱] چرا که اسرا امانت‌هایی بودند، ‌که بدست آن حضرت سپرده شده بودند.

آن حضرت در مجلس یزید اجازه نداد فاطمه دختر امام حسین علیه السلام را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.[۳۲]

امام سجاد علیه السلام در این سفر در همه امور با زینب مشورت می‌کرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار یتیمان می‌دانست.[۳۳]

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 70
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

تلنگر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس