زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تلنگر

27 مرداد 1398 توسط مهناز دارابي

فقرا وثروتمندان از دیدگاه ااز دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان‌ علی(عدولت‌ موظف‌ است‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ خود را به‌ شکلی‌ تنظیم‌ کند که‌ حاجات‌ اولیه‌ و ضروری‌ مردم‌ برآورده‌ شود. بدیهی‌ است‌ یکی‌ از راه‌های‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف، بازپس‌گیری‌ اضافه‌ ثروت‌ اغنیا از راه‌های‌ شرعی‌ و حکومتی‌ می‌باشد. امام‌ علی(ع) می‌فرماید فقر تهیدستان‌ در ارتباط‌ مستقیم‌ با ثروت‌ اندوزی‌ اغنیاست، و خداوند قوت‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است:
«خداوند سبحان‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است، پس‌ فقیری، فقر نمی‌شود جز به‌ خاطر بهره‌مندی‌ ثروتمندان! و خداوند سؤ‌ال‌کننده‌ آن‌ها خواهد بود(90»).
«خداوند در مال‌ ثروتمندان‌ فقرا را واجب‌ کرده، پس‌ اگر به‌واسطه‌ منبع‌ ثروتمندان، گرسنه‌ و بی‌لباس‌ شوند و برنجند، این‌ حق‌ برای‌ خدا باقی‌ است‌ که‌ در روز قیامت‌ ایشان‌ را مورد سؤ‌ال‌ قرار دهد(91»).
پیرمردی‌ از مردم‌ گدایی‌ می‌کرد. امیرالمؤ‌منین(ع) سؤ‌ال‌ نمود که‌ او کیست؟ عرض‌ کردند او نصرانی‌ است. پس‌ فرمود: «استعملتموه‌ حتی‌ اذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه‌ من‌ بیت‌المال(92»)؛ «از او استفاده‌ کردید تا پیر و عاجز شد؟ از بیت‌المال‌ به‌ او بدهید».
پس‌ یکی‌ از مصارف‌ بیت‌المال، حق‌ بیمه‌ برای‌ از کار افتادگان‌ است. پرداخت‌ مستمری‌ به‌ ایشان‌ از بیت‌المال‌ نه‌ انفاق‌ و بخشش، بلکه‌ حقی‌ برای‌ ایشان‌ به‌ شمار می‌رود.
امام‌ علی(ع) مالک‌ اشتر را نسبت‌ به‌ طبقه‌ پایینی‌ که‌ هیچ‌ چاره‌ ندارند توصیه‌ نمود:
«ثم‌ ا ا فی‌ الطبقة‌ السفلی‌ من‌ الذین‌ لا حیلة‌ لهم‌ من‌ المساکین‌ والمحتاجین‌ و اهل‌ البؤ‌سی‌ والزمنی‌ فان‌ فی‌ هذه‌ الطبقة‌ قانعاً‌ و معترا واحفظ‌ ما استحفظک‌ من‌ حقه‌ فیهم‌ واجعل‌ قسماً‌ من‌ بیت‌ مالک(93»).
«سپس‌ خدا را خدا را! در طبقه‌ پایین‌ مردم، آنان‌ که‌ راه‌ چاره‌ ندانند و از درویشان‌ و نیازمندان‌ و بینوایان‌ و از بیماری‌ بر جای‌ ماندگانند، که‌ در این‌ طبقه‌ مستمندی‌ است‌ خواهنده، و مستحق‌ عطایی‌ است‌ به‌ روی‌ خود نیاورنده. و برای‌ خدا حقی‌ از خود را که‌ به‌ آنان‌ اختصاص‌ داده‌ و نگهبانی‌ آن‌ را به‌ عهده‌ است‌ نهاده‌ پاس‌دار و بخشی‌ از بیت‌المالت‌ را به‌ آنان‌ واگذار».
‌ ‌4 - آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ - اجتماعی‌ حکومت‌ اسلامی‌
فرهنگ‌ به‌ یک‌ تعبیر زیربنای‌ مسایل‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ است، و تا فرهنگ‌ تغییر نکند، تحول‌ در حوزه‌های‌ دیگر ممتنع‌ می‌نماید. بخشی‌ از فرهنگ‌ که‌ با مسایل‌ سیاسی‌ در می‌آمیزد و مربوط‌ می‌شود، فرهنگ‌ سیاسی‌ نام‌ دارد. از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ را می‌توان‌ در موارد ذیل‌ تلخیص‌ نمود:
4 - 1 - جدا شدن‌ حکومت‌ از اهداف‌ فرهنگی‌ و تربیتی: از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان(ع) تعلیم‌ اسلام‌ و زمینه‌سازی‌ رشد ایمان‌ در جامعه‌ اسلامی، یکی‌ از «وظایف» حکومت‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رود:
«علی‌ الامام‌ ان‌ یعلم‌ اهل‌ ولایته‌ حدود الاسلام‌ والایمان(94»).
اگر تعلیم‌ و تربیت، «وظیفه»ای‌ برای‌ حکومت‌ و امام‌ محسوب‌ شود، نوعی‌ «حق» برای‌ مردم‌ خواهد بود:
«ایها الناس! ان‌ لی‌ علیکم‌ حقاً‌ و لکم‌ علی‌ حق‌ فاما حقکم‌ علی‌ فالنصیحة‌ و تو غیر فیئکم‌ علیکم‌ و تعلیمکم‌ کی‌ لا تجهلوا و تأدیبکم‌ کیما تعلموا(95»).
«مردم! مرا بر شما شما حقی‌ است، و شما شما را بر من‌ حقی! بر من‌ است‌ که‌ خیرخواهی‌ از شما دریغ‌ ندارم، و حقی‌ را که‌ از بیت‌المال‌ دارید بگذارم، شما را تعلیم‌ دهم‌ تا نادان‌ نمایند و آداب‌ آموزم‌ تا بدانید».
امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کند که‌ از سنن‌ صالحه‌ همانند هم‌نشین‌ با علما پیروی‌ کند:
«لا تنقض‌ سنة‌ صالحة‌ عمل‌ بها صدور هذه‌ الامة…لان‌ السنن‌ الصالحة‌ هی‌ السبیل‌ الی‌ طاعة‌ ا(96»).
‌ ‌4 - 2 - تفرقه‌
تفرقه: از بین‌ رفتن‌ روحیه‌ وحدت‌ بین‌ مردم‌ و حکومت، عاملی‌ اساسی‌ در زوال‌ قدرت‌ محسوب‌ می‌شود. الفت‌ و محبت‌ محور اساسی‌ سیاست‌ و حکومت‌ به‌شمار می‌رود، و اگر این‌ حالت‌ بین‌ مردم‌ به‌ تفرقه‌ و خشونت‌ بدل‌ شود، عواقب‌ سویی‌ در بر خواهد داشت. امام‌ علی(ع) مردم‌ را از هر کاری‌ که‌ نیروی‌ ایشان‌ را می‌گسلد برحذر می‌دارد، از آن‌ جمله‌ است‌ کینه‌ هم‌ در دل‌ داشتن‌ و تخم‌ نفاق‌ در سینه‌ کاشتن‌ و از هم‌ بریدن‌ و دست‌ از یاری‌ یکدیگر کشیدن:
«من‌ الاجتناب‌ للفرقة‌ واللزوم‌ للالفة‌ والتحاض‌ علیها والتواصی‌ بها واجتنبوا کل‌ امر کسر فقرتهم‌ و اوهن‌ منتهم‌ من‌ تضاغن‌ القلوب‌ و تشاحن‌ الصدور و تدابر النفوس‌ و تخاذل‌ الایدی(97»).
حضرت‌ در همان‌ خطبه‌ مردم‌ را از عصبیت‌های‌ جاهلانه‌ دور می‌دارند و می‌گویند اگر بناست‌ عصبیتی‌ بین‌ شما وجود داشته‌ باشد، اخلاق‌ محوری‌ را باید مورد عنایت‌ قرار دهید.
امام(ع) خصلت‌ فردمایگان‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد که‌ چون‌ فراهم‌ آیند، زیان‌ رسانند؛ و چون‌ پراکنده‌ شوند، سود رسانند: «هم‌ الذین‌ اذا اجتمعوا ضروا واذا تفرقوا نفعوا(98»).
4 - 3 - سازشکاری، چاپلوسی‌ و بستن‌ باب‌ انتقاد: استبداد، زمینه‌هایی‌ دارد که‌ حکام‌ از یک‌ سو و مردم‌ از سوی‌ دیگر آن‌ها را تمهید می‌کنند. حاکمان‌ مستبد متمایل‌ به‌ پرورش‌ چاپلوسان‌ و سازشکاران‌ هستند، و معمولاً‌ برای‌ خود قدسیتی‌ قائل‌ می‌باشند. مردم‌ نادان‌ و منفعت‌طلب‌ نیز به‌ چنین‌ خواسته‌ای‌ تن‌ می‌دهند، چرا که‌ یا نسبت‌ به‌ عواقب‌ آن‌ ناآگاهند، و یا به‌ منافع‌ کوتاه‌ مدت‌ و شخصی‌ خود فکر می‌کنند.
رسول‌ خدا6 درباره‌ شخصیت‌ علی(ع) فرمود که‌ او در دین‌ خدا سختگیر است‌ و اهل‌ سازشکاری‌ نمی‌باشند: قال‌ رسول‌ ا6:
«ارفعوا السنتکم‌ عن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب، فانه‌ خشن‌ فی‌ ذات‌ ا عزوجل، غیر مداهن‌ فی‌ دینه(99»).
امام(ع) نیز فرمود: «لا یقیم‌ امرا سبحانه‌ الا من‌ لا یصانع‌ ولا یضارع‌ ولا یتبع‌ المطامع(100»)؛ «فرمان‌ خدا را برپا ندارد جز کسی‌ که‌ [در حق] مدارا نکند، خود را خوار نسازد و پی‌ طمع‌ها نتازد».
امام(ع) اصولاً‌ اهل‌ مداهنه‌ در دین‌ الهی‌ نبود:
«لا اداهن‌ فی‌ دینی، ولا اعطی‌ الدینة‌ فی‌ امری(101»).
امیرمؤ‌منان(ع) در عهدنامه‌ خویش‌ به‌ مالک‌ اشتر، وی‌ را از مشورت‌ با گنهکاران‌ باز می‌دارد، و بار کسانی‌ که‌ در ستم‌کاری‌ یاری‌ نکرده‌اند را بر وی‌ سبک‌ قلمداد می‌کند و می‌فرماید:
«فاتخذ اولئک‌ خاصة‌ لخلواتک‌ و حفلاتک‌ ثم‌ لیکن‌ آثرهم‌ عندک‌ اقولهم‌ بحر الحق‌ … ثم‌ وضعهم‌ علی‌ ان‌ لا یطروک‌ ولا یبجوک‌ بباطل‌ لم‌ تفعله‌ فان‌ کثرة‌ الاطرأ تحدث‌ الزهو و تدنی‌ من‌ العزه(102»).
«پس‌ اینان‌ را خاص‌ خلوت‌ خود گیر و در مجلس‌ بپذیر، و آن‌ کس‌ را بر دیگران‌ بگزین‌ که‌ سخن‌ تلخ‌ حق‌ را به‌ تو بیشتر گوید … و آنان‌ را چنان‌ بپرور که‌ تو را فراوان‌ نستانید و با ستودن‌ کار بیهوده‌ای‌ که‌ نکرده‌ای‌ خاطرت‌ را شاد ننمایند که‌ خودپسندی‌ آرد و به‌ سرکشی‌ وادارد».
بر این‌ اساس‌ یکی‌ از معیارهای‌ حکومت‌ صالح‌ آن‌ است‌ که‌ نزدیکان‌ و مشاوران‌ هیأت‌ حاکمه‌ افرادی‌ باشند که‌ نه‌ تنها اهل‌ چاپلوسی‌ و سازشکاری‌ نیستند، بلکه‌ با گفتن‌ حقیقت‌ تلخ‌ ایشان‌ را نسبت‌ به‌ آسیب‌های‌ احتمالی‌ یا موجود حکومت‌ آگاه‌ سازند. امام‌ علی(ع) در مقامی‌ دیگر فرمود در دیده‌ مردم‌ پارسا، زشت‌ترین‌ خوی‌ والیان‌ این‌ است‌ که‌ خواهند مردم‌ آنان‌ را دوستدار بزرگ‌منشی‌ شمارند، و کارهاشان‌ را به‌ حساب‌ کبر و خودخواهی‌ بگذارند:
«قد کرهت‌ ان‌ یکون‌ جال‌ فی‌ ظنکم‌ انی‌ احب‌ الاطرأ و استماع‌ الثنأ … فلا تثنوا علی‌ بجمیل‌ ثنأ لا خراجی‌ نفسی‌ الی‌ ا و الیکم‌ من‌ التقیة‌ فی‌ حقوق‌ لم‌ افرغ‌ من‌ اوائها و فرائض‌ لابد من‌ امضائها فلا تکلمونی‌ بما تکلم‌ به‌ الجبابرة‌ … و لا تخالطونی‌ بالمصانعة‌ … فلا تکفوا من‌ مقالة‌ بحث‌ او مشورة‌ بعدل‌ فانی‌ لست‌ فی‌ نفسی‌ بفوق‌ ان‌ اخطیء ولا آمن‌ ذلک‌ من‌ فعلی‌ الا ان‌ یکفی‌ ا من‌ نفسی‌ ما هو املک‌ به‌ منی(103»).
«خوش‌ ندارم‌ که‌ در خاطر شما بگذرد که‌ من‌ دوستدار ستودنم، و خواهان‌ ستایش‌ شنودن‌ … لیکن‌ مرا به‌ نیکی‌ مستایید تا از عهده‌ حقوقی‌ که‌ مانده‌ است‌ برآیم‌ و واجب‌هایی‌ که‌ بر گردنم‌ باقی‌ است‌ ادا نماییم. پس‌ با من‌ چنان‌که‌ با سرکشان‌ گویند سخن‌ مگویید … و با ظاهرآرایی‌ آمیزش‌ مدارید … پس‌ از گفتن‌ حق‌ یا رأی‌ زدن‌ در عدالت‌ باز مایستید، که‌ نه‌ من‌ برتر از آنم‌ که‌ خطا کنم، و نه‌ در کار خویش‌ از خطا ایمنم، مگر که‌ خدا مرا در کار نفس‌ کفایت‌ کند که‌ از من‌ بر آن‌ تواناتر است».
از این‌ سخن‌ نکات‌ زیر قابل‌ استفاده‌ است:
اولاً: ستایش‌ حکام‌ با دستورات‌ شرع‌ مقدس‌ مخالفت‌ دارد ؛
ثانیاً: این‌ عمل، ایشان‌ را از انجام‌ تکالیف‌ الهی‌ و حکومتی‌ بازمی‌دارد ؛

ثالثاً: این‌ روحیه‌ مردم‌ را از گفتن‌ سخن‌ حق‌ یا مشورت‌ در عدالت‌ منع‌ می‌نماید ؛
رابعاً: وقتی‌ امام‌ معصوم: می‌گوید من‌ برتر از آن‌ نیستم‌ که‌ خطا کنم، تکلیف‌ غیرمعصوم‌ به‌ طریق‌ اولی‌ مشخص‌ می‌شود.
‌ ‌4 - 4 - برخوردهای‌ شاهانه‌ و قدسیت‌ بخشیدن‌ به‌ حکام‌
چون‌ دهقانان‌ شهر انبار هنگام‌ رفتن‌ امام‌ به‌ شام‌ او را دیدند، برای‌ وی‌ پیاده‌ شدند و پیشاپیش‌ دویدند. حضرت‌ فرمود این‌ چه‌ کار بود که‌ کردید؟ گفتند: عادتی‌ است‌ که‌ داریم‌ و بدان‌ امیران‌ خود را بزرگ‌ می‌شماریم. امام(ع) در پاسخ‌ گفت:
«وا ما ینتفع‌ بهذا امراؤ‌کم‌ و انکم‌ لتشقون‌ به‌ علی‌ انفسکم‌ فی‌ دنیاکم‌ و تشقون‌ به‌ فی‌ آخرتکم‌ و بها اخسر المشقة‌ ورأها العقاب‌ و اربح‌ الدعة‌ معها الامان‌ من‌ النار(104»).
«به‌خدا که‌ امیران‌ شما از این‌ کار سودی‌ نبردند، و شما در دنیایتان‌ خود را به‌ رنج‌ می‌افکنید و در آخرتتان‌ بدبخت‌ می‌گردید. و چه‌ زیان‌بار است‌ رنجی‌ که‌ کیفر در پی‌ آن‌ است، و چه‌ سودمند است‌ آسایشی‌ که‌ با آن‌ از آتش‌ امان‌ یابید».
از این‌ برخورد امام(ع) متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ چهره‌سازی‌ برای‌ رهبران‌ و با آنان‌ شاهانه‌ رفتار کردن‌ نه‌تنها سودی‌ به‌ ایشان‌ نمی‌رساند، بلکه‌ ضررهای‌ دنیوی‌ و اخروی‌ برای‌ مردم‌ در بر دارد. قابل‌ ملاحظه‌ است‌ که‌ حضرت‌ برای‌ یک‌ عمل‌ اجتماعی‌ به‌ ظاهر کوچک، وعده‌ عقاب‌ الهی‌ و آتش‌ دوزخ‌ را می‌دهند! گفته‌اند چون‌ امام(ع) از صفین‌ بازگشت‌ بر اهل‌ شبام‌ گذشت‌ و آواز گریه‌ زنان‌ را بر کشتگان‌ صفین‌ شنود. حرب‌ پسر شُرَحبیل‌ که‌ از مهتران‌ قوم‌ خود بود به‌ سوی‌ حضرتش‌ آمد. امام‌ علی(ع) فرمود: چنان‌که‌ می‌شنوم‌ زنان‌ شما بر شما دست‌ یافته‌اند، چرا آنان‌ را از افغان‌ بازنمی‌دارید؟ چون‌ حرب‌ پیاده‌ حضرت‌ را در حالی‌ که‌ سوار بر اسب‌ بود مشایعت‌ می‌نمود.
امام(ع) فرمود: «ارجع‌ فان‌ مشی‌ مثلک‌ فتنة‌ للوالی‌ و مذلة‌ للمؤ‌من(105»)؛ «بازگرد که‌ پیاده‌ رفتن‌ چون‌ تویی‌ با چون‌ من، موجب‌ فریفته‌ شدن‌ والی‌ و خواری‌ مؤ‌من‌ است».
در واقع‌ امام‌ علی(ع) در تک‌ تک‌ اعمال‌ فردی‌ و اجتماعی‌ هم‌ به‌ دنبال‌ آن‌ است‌ که‌ کرامت‌ انسانی‌ حفظ‌ شود و انسان‌ مسیر کمال‌ خود را در جامعه‌ طی‌ نماید، و هم‌ خطرات‌ و آفاتی‌ که‌ رهبران‌ جامعه‌ را تهدید می‌کند، گوشزد می‌نماید.
پیامبر اکرم6 نیز با قدسیت‌های‌ شاهانه‌ به‌ شکل‌ علنی‌ و صریح‌ مخالفت‌ می‌کرد، و هرچند خود از فرحنه‌ی(106) الهی‌ برخوردار بود، اما تذکر می‌داد که‌ من‌ همانند شاهان‌ نیستم‌ و در واقع‌ فره‌ دینی‌ و معنوی، غیر از فره‌ شاهی‌ و دنیوی‌ است:
«عن‌ ابن‌ مسعود: اتی‌ النبی‌ رجل‌ یکلمه‌ فارعه‌ فقال6: هون‌ علیک‌ فلست‌ بملک‌ انما انا ابن‌ امرأة‌ تأکل‌ القدید(107»)
«ابن‌ مسعود گفت‌ کسی‌ نزد پیامبر آمد و بر خود ترسید. پیامبر6 فرمود: راحت‌ باش، من‌ پادشاه‌ نیستم، من‌ فرزند زنی‌ هستم‌ که‌ تکه‌ گوشت‌ می‌خورد».
علی(ع) مردم‌ را از شخصیت‌پرستی‌ و غلو بازمی‌داشت، و ایشان‌ را به‌سوی‌ ملاک‌شناسی‌ و ارزش‌های‌ دینی‌ سوق‌ می‌داد. حارث‌ همدانی‌ که‌ از اختلاف‌ مردم‌ درباره‌ خلفای‌ چهارگانه‌ به‌ حضرت‌ خبر داد، امام(ع) در جواب‌ فرمودند اول‌ حق‌ را بشناسید تا در درجه‌ بعد اهل‌ آن‌ را بیابید:
«ان‌ دین‌ ا لا یعرف‌ بالرجال‌ بل‌ باَّیة‌ الحق‌ فاعرف‌ الحق‌ تعرف‌ اهله(108»).
‌ ‌4 - 5 - انحراف‌ از قانون‌گرایی‌ و نظم‌
سیره‌ حضرت‌ علی(ع) مشحون‌ از قانون‌گرایی‌ و مخالفت‌ با حاکمیت‌ روابط‌ و تبعیض‌هاست. وی‌ حدود را بدون‌ درنظر گرفتن‌ مصالح‌ اجرا می‌کرد و به‌طور مثال‌ وساطت‌ افراد درخصوص‌ حد زدن‌ مردی‌ از بنی‌اسد را نپذیرفت.(109) هم‌چنین‌ وقتی‌ نجاشی‌ (شاعر حضرت‌ در جنگ‌ صفین) در کوفه‌ بد مستی‌ کرد، امام(ع) او را حد زد و او هم‌ به‌ معاویه‌ پیوست‌ و علیه‌ علی(ع) هجو نمود.
امام‌ علی(ع) در توصیه‌های‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌فرمایند هر کاری‌ را در روز خود - نه‌ یک‌ روز جلوتر و نه‌ عقب‌تر - انجام‌ ده: «وامض‌ لکل‌ یوم‌ عمله‌ فان‌ لکل‌ یوم‌ ما فیه‌ … فضع‌ کل‌ امر موضعه‌ و اوقع‌ کل‌ امر موقعه(110»).
همچنین‌ او در توصیه‌ به‌ حسن‌ و حسین(ع) پس‌ از ضربت‌ ناجوانمردانه‌ ابن‌ ملجم‌ فرمود:
«اوصیکما و جمیع‌ ولدی‌ و اهلی‌ و من‌ بلغه‌ کتابی‌ بتقوی‌ ا و نظم‌ امرکم(111»).
«شما و تمامی‌اهل‌خود و هرکس‌ نامه‌ام‌ به‌ او می‌رسد را به‌ تقوای‌ الهی‌ و نظم‌ کارها سفارش‌ می‌کنم».
4 - 6 - رفاه‌طلبی‌ بالاخص‌ در سطح‌ مسؤ‌ولان‌ نظام‌ : از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) رهبران‌ جامعه‌ اسلامی‌ حقی‌ از مال‌ حلال‌ نباید ثروت‌اندوزند. حکمت‌ این‌ مسأله‌ هم‌ آشکار است. اگر ثروت‌ نزد هیأت‌ حاکم‌ جمع‌ شود، تنگدستان‌ به‌ ستوه‌ و طغیان‌ خواهند آمد:
«ان‌ ا فرض‌ علی‌ ائمة‌ العدل‌ ان‌ یقدرو انفسهم‌ بضعفة‌ الناس‌ کیلا - یتبیغ‌ بالفقیر فقره(112»).
شریح‌ قاضی‌ امیرمؤ‌منان(ع) در دوران‌ خلافت‌ آن‌ حضرت‌ خانه‌ای‌ به‌ هشتاد دینار خرید. امام‌ او را سرزنش‌ نمود و به‌ یاد قیامت‌ انداخت.(113) عثمان‌ بن‌ حنیف‌ انصاری‌ که‌ عامل‌ حضرت‌ در بصره‌ بود، چون‌ به‌ خوانی‌ مفصل‌ خوانده‌ شد، حضرت‌ او را ملامت‌ کردند:
«به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ مردی‌ از جوانان‌ بصره‌ تو را برخوانی‌ خوانده‌ است‌ و تو بدانجا شتافته‌ای، خوردنی‌های‌ نیکو برایت‌ آورده‌اند و پی‌درپی‌ کاسه‌ها پیشت‌ نهاده‌اند…آیا بدین‌ بسنده‌ کنم‌ که‌ مرا امیرمؤ‌منان‌ خوانند و در ناخوشایندهای‌ روزگار شریک‌ آنان‌ نباشم!؟».
امام(ع) مردم‌ را از اطاعت‌ کورکورانه‌ بزرگان‌ متکبر و نژادپرست‌ شدیداً‌ برحذر می‌دارد:
«هان‌ بترسید! بترسید! از پیروی‌ مهتران‌ و بزرگانتان‌ که‌ به‌ گوهر خود نازیدند و نژاد خویش‌ را برتر دیدند، و نسبت‌ آن‌ غیبت‌ بر پروردگار خود پسندیدند، و بر نعمت‌ خدا در حق‌ خویش‌ انکار ورزیدند، به‌ ستیزیدن‌ برابر قضای‌ او و بر آغالیدن‌ بر نعمت‌های‌ او. پس‌ آنان‌ پایه‌های‌ عصبیتند و ستون‌های‌ فتنه‌ و شمشیرهای‌ نازش‌ جاهلیت(114»).
‌ ‌5 - آسیب‌شناسی‌ قضایی‌ حکومت‌ اسلامی‌
قوه‌ قضاییه‌ یکی‌ از ارکان‌ مهم‌ حکومت‌ اسلامی‌ است، و امام‌ علی(ع) عنایت‌ ویژه‌ای‌ به‌ مسایل‌ قضایی‌ داشته‌اند. از سیره‌ و کلمات‌ امیرمؤ‌منان(ع) آسیب‌های‌ قضایی‌ زیر قابل‌ برداشت‌ می‌باشد:
5 - 1 - ورود افراد ناصالح‌ به‌ امر قضا: قضاوت‌ به‌ حسب‌ رتبه‌ مهمی‌ که‌ داراست، افرادی‌ صالح‌ و شایسته‌ از نظر اخلاقی‌ و علمی‌ را می‌طلبد. برخی‌ از خصوصیاتی‌ که‌ امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ مالک‌اشتر برای‌ قضات‌ در نظر می‌گیرند، عبارت‌ است‌ از: فضیلت، دشوار نشدن‌ کارها بر او، عدم‌ لجاجت‌ در برابر ستیز خصمان، ناپایداری‌ در خطا، بازگشت‌ سریع‌ به‌ حق، مسلط‌ نشدن‌ نفس‌ و طمع‌ بر او، بسنده‌ ننمودن‌ به‌ شناخت‌ اندک، درنگ‌ در شبهات، اهل‌ حجت‌ بودن، صبر در مقابل‌ آمد و شد صاحبان‌ دعوی، قاطعیت‌ در داوری‌ و بی‌تفاوتی‌ در برابر ستایش‌ و خوش‌آمدگویی‌ دیگران.(115)
5 - 2 - تأمین‌ نشدن‌ قضات‌ از نظر مالی: اگر کارمندان‌ قوه‌ قضاییه‌ و بالاخص‌ قضات‌ از نظر مالی‌ تأمین‌ نباشند. احتمال‌ سوء استفاده‌ و تطمیع‌ ایشان‌ قوت‌ می‌گیرد. به‌ همین‌ دلیل‌ امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کنند که‌ در بخشش‌ به‌ ایشان‌ گشاده‌دستی‌ کن‌ و رتبت‌ ایشان‌ را نزد خود بالا بر:
«و افسح‌ له‌ فی‌ البذل‌ ما یزیل‌ علته‌ و تقل‌ معه‌ حاجته‌ الی‌ الناس‌ و اعطه‌ من‌ المنزلة‌ لدیک‌ ما لا یطمع‌ فیه‌ غیره‌ من‌ خاصتک‌ لیأمن. بذلک‌ اغتیال‌ الرجال‌ له‌ عندک(116»).
5 - 3 - عدم‌ وجود امنیت‌ شغلی‌ برای‌ قضات: امام(ع) توصیه‌ می‌کنند که‌ قاضی‌ را به‌ خود نزدیک‌ کن، حاجاتش‌ را روا نما، با او نشست‌ و برخاست‌ کن، حکم‌ او را نافذ دان‌ و به‌ او نیرو ده.(117)
5 - 4 - خروج‌ از آداب‌ قضاوت‌ اسلامی: علاوه‌ بر مسایلی‌ همچون‌ غفلت‌ یا سوءاستفاده‌ از امر قضاوت، در نظر نگرفتن‌ احکام‌ قضایی‌ اسلام‌ یا به‌ دلیل‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ شرع‌ مقدس‌ است. و یا به‌ دلیل‌ عدم‌ اعتقاد به‌ آن‌ احکام‌ عرفی‌ رقیب‌ واقعی‌ احکام‌ شرعی‌ در امر قضاوت‌ هستند، هر چند خود عرف‌ نیز به‌ عنوان‌ یک‌ منبع‌ پذیرفته‌ شده‌ است. به‌ هر حال‌ آداب‌ قضاوت‌ اسلامی‌ باید در حکومت‌ اسلامی‌ رعایت‌ شوند. از آن‌ جمله‌ است: تساوی‌ طرفین‌ در دادگاه‌ حتی‌ در نگاه‌ کردن، نشستن‌ قاضی‌ در مسجد نه‌ در منزل، عصبانی‌ نشدن‌ قاضی، خواب‌ آلود نبودن‌ قاضی‌ و درنظر گرفتن‌ اصول‌ شرعی‌ براساس‌ کتاب‌ و سنت.(118)
5 - 5 - کنترل‌ نکردن‌ قضات: امام‌ علی(ع) بر نظارت‌ مستمر بر امر قضاوت‌ و عزل‌ متخلفین‌ تأکید داشتند. امام(ع) ابوالاسود دئلی‌ را تنها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ در دادگاه‌ بلند سخن‌ گفته‌ بود عزل‌ کردند.(119) حضرت‌ مکرر از مالک‌ اشتر گزارش‌ کار در خصوص‌ امر قضاوت‌ می‌خواستند.(120)
5 - 6 - روحیه‌ مسامحه‌کاری‌ در امر قضا حاکمیت‌ یافتن‌ روابط: امام‌ علی(ع) شخصاً‌ به‌ امر خطیر قضاوت‌ می‌پرداخت، در مسجد کوفه‌ می‌نشست‌ و بین‌ مردم‌ حکم‌ می‌کرد.(121) وی‌ ملاک‌ را در قضاوت‌ و داوری‌ رضا و حکم‌ خدا می‌دانست‌ و حدود و تعزیرات‌ را بر قریب‌ و بعید بدو ملاحظه‌ حسب‌ و نسب‌ جاری‌ می‌نمود.(122)

3 - 6 - بی‌توجهی‌ به‌ حاجات‌ ضروری‌ و اولیه‌ مردم، حمایت‌ از طبقات‌ پایین‌ بالاخص‌ ایتام:
از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان‌ علی(ع) دولت‌ موظف‌ است‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ خود را به‌ شکلی‌ تنظیم‌ کند که‌ حاجات‌ اولیه‌ و ضروری‌ مردم‌ برآورده‌ شود. بدیهی‌ است‌ یکی‌ از راه‌های‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف، بازپس‌گیری‌ اضافه‌ ثروت‌ اغنیا از راه‌های‌ شرعی‌ و حکومتی‌ می‌باشد. امام‌ علی(ع) می‌فرماید فقر تهیدستان‌ در ارتباط‌ مستقیم‌ با ثروت‌ اندوزی‌ اغنیاست، و خداوند قوت‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است:
«خداوند سبحان‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است، پس‌ فقیری، فقر نمی‌شود جز به‌ خاطر بهره‌مندی‌ ثروتمندان! و خداوند سؤ‌ال‌کننده‌ آن‌ها خواهد بود(90»).
«خداوند در مال‌ ثروتمندان‌ فقرا را واجب‌ کرده، پس‌ اگر به‌واسطه‌ منبع‌ ثروتمندان، گرسنه‌ و بی‌لباس‌ شوند و برنجند، این‌ حق‌ برای‌ خدا باقی‌ است‌ که‌ در روز قیامت‌ ایشان‌ را مورد سؤ‌ال‌ قرار دهد(91»).
پیرمردی‌ از مردم‌ گدایی‌ می‌کرد. امیرالمؤ‌منین(ع) سؤ‌ال‌ نمود که‌ او کیست؟ عرض‌ کردند او نصرانی‌ است. پس‌ فرمود: «استعملتموه‌ حتی‌ اذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه‌ من‌ بیت‌المال(92»)؛ «از او استفاده‌ کردید تا پیر و عاجز شد؟ از بیت‌المال‌ به‌ او بدهید».
پس‌ یکی‌ از مصارف‌ بیت‌المال، حق‌ بیمه‌ برای‌ از کار افتادگان‌ است. پرداخت‌ مستمری‌ به‌ ایشان‌ از بیت‌المال‌ نه‌ انفاق‌ و بخشش، بلکه‌ حقی‌ برای‌ ایشان‌ به‌ شمار می‌رود.
امام‌ علی(ع) مالک‌ اشتر را نسبت‌ به‌ طبقه‌ پایینی‌ که‌ هیچ‌ چاره‌ ندارند توصیه‌ نمود:
«ثم‌ ا ا فی‌ الطبقة‌ السفلی‌ من‌ الذین‌ لا حیلة‌ لهم‌ من‌ المساکین‌ والمحتاجین‌ و اهل‌ البؤ‌سی‌ والزمنی‌ فان‌ فی‌ هذه‌ الطبقة‌ قانعاً‌ و معترا واحفظ‌ ما استحفظک‌ من‌ حقه‌ فیهم‌ واجعل‌ قسماً‌ من‌ بیت‌ مالک(93»).
«سپس‌ خدا را خدا را! در طبقه‌ پایین‌ مردم، آنان‌ که‌ راه‌ چاره‌ ندانند و از درویشان‌ و نیازمندان‌ و بینوایان‌ و از بیماری‌ بر جای‌ ماندگانند، که‌ در این‌ طبقه‌ مستمندی‌ است‌ خواهنده، و مستحق‌ عطایی‌ است‌ به‌ روی‌ خود نیاورنده. و برای‌ خدا حقی‌ از خود را که‌ به‌ آنان‌ اختصاص‌ داده‌ و نگهبانی‌ آن‌ را به‌ عهده‌ است‌ نهاده‌ پاس‌دار و بخشی‌ از بیت‌المالت‌ را به‌ آنان‌ واگذار».
‌ ‌4 - آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ - اجتماعی‌ حکومت‌ اسلامی‌
فرهنگ‌ به‌ یک‌ تعبیر زیربنای‌ مسایل‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ است، و تا فرهنگ‌ تغییر نکند، تحول‌ در حوزه‌های‌ دیگر ممتنع‌ می‌نماید. بخشی‌ از فرهنگ‌ که‌ با مسایل‌ سیاسی‌ در می‌آمیزد و مربوط‌ می‌شود، فرهنگ‌ سیاسی‌ نام‌ دارد. از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ را می‌توان‌ در موارد ذیل‌ تلخیص‌ نمود:
4 - 1 - جدا شدن‌ حکومت‌ از اهداف‌ فرهنگی‌ و تربیتی: از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان(ع) تعلیم‌ اسلام‌ و زمینه‌سازی‌ رشد ایمان‌ در جامعه‌ اسلامی، یکی‌ از «وظایف» حکومت‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رود:
«علی‌ الامام‌ ان‌ یعلم‌ اهل‌ ولایته‌ حدود الاسلام‌ والایمان(94»).
اگر تعلیم‌ و تربیت، «وظیفه»ای‌ برای‌ حکومت‌ و امام‌ محسوب‌ شود، نوعی‌ «حق» برای‌ مردم‌ خواهد بود:
«ایها الناس! ان‌ لی‌ علیکم‌ حقاً‌ و لکم‌ علی‌ حق‌ فاما حقکم‌ علی‌ فالنصیحة‌ و تو غیر فیئکم‌ علیکم‌ و تعلیمکم‌ کی‌ لا تجهلوا و تأدیبکم‌ کیما تعلموا(95»).
«مردم! مرا بر شما شما حقی‌ است، و شما شما را بر من‌ حقی! بر من‌ است‌ که‌ خیرخواهی‌ از شما دریغ‌ ندارم، و حقی‌ را که‌ از بیت‌المال‌ دارید بگذارم، شما را تعلیم‌ دهم‌ تا نادان‌ نمایند و آداب‌ آموزم‌ تا بدانید».
امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کند که‌ از سنن‌ صالحه‌ همانند هم‌نشین‌ با علما پیروی‌ کند:
«لا تنقض‌ سنة‌ صالحة‌ عمل‌ بها صدور هذه‌ الامة…لان‌ السنن‌ الصالحة‌ هی‌ السبیل‌ الی‌ طاعة‌ ا(96»).
‌ ‌4 - 2 - تفرقه‌
تفرقه: از بین‌ رفتن‌ روحیه‌ وحدت‌ بین‌ مردم‌ و حکومت، عاملی‌ اساسی‌ در زوال‌ قدرت‌ محسوب‌ می‌شود. الفت‌ و محبت‌ محور اساسی‌ سیاست‌ و حکومت‌ به‌شمار می‌رود، و اگر این‌ حالت‌ بین‌ مردم‌ به‌ تفرقه‌ و خشونت‌ بدل‌ شود، عواقب‌ سویی‌ در بر خواهد داشت. امام‌ علی(ع) مردم‌ را از هر کاری‌ که‌ نیروی‌ ایشان‌ را می‌گسلد برحذر می‌دارد، از آن‌ جمله‌ است‌ کینه‌ هم‌ در دل‌ داشتن‌ و تخم‌ نفاق‌ در سینه‌ کاشتن‌ و از هم‌ بریدن‌ و دست‌ از یاری‌ یکدیگر کشیدن:
«من‌ الاجتناب‌ للفرقة‌ واللزوم‌ للالفة‌ والتحاض‌ علیها والتواصی‌ بها واجتنبوا کل‌ امر کسر فقرتهم‌ و اوهن‌ منتهم‌ من‌ تضاغن‌ القلوب‌ و تشاحن‌ الصدور و تدابر النفوس‌ و تخاذل‌ الایدی(97»).
حضرت‌ در همان‌ خطبه‌ مردم‌ را از عصبیت‌های‌ جاهلانه‌ دور می‌دارند و می‌گویند اگر بناست‌ عصبیتی‌ بین‌ شما وجود داشته‌ باشد، اخلاق‌ محوری‌ را باید مورد عنایت‌ قرار دهید.
امام(ع) خصلت‌ فردمایگان‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد که‌ چون‌ فراهم‌ آیند، زیان‌ رسانند؛ و چون‌ پراکنده‌ شوند، سود رسانند: «هم‌ الذین‌ اذا اجتمعوا ضروا واذا تفرقوا نفعوا(98»).
4 - 3 - سازشکاری، چاپلوسی‌ و بستن‌ باب‌ انتقاد: استبداد، زمینه‌هایی‌ دارد که‌ حکام‌ از یک‌ سو و مردم‌ از سوی‌ دیگر آن‌ها را تمهید می‌کنند. حاکمان‌ مستبد متمایل‌ به‌ پرورش‌ چاپلوسان‌ و سازشکاران‌ هستند، و معمولاً‌ برای‌ خود قدسیتی‌ قائل‌ می‌باشند. مردم‌ نادان‌ و منفعت‌طلب‌ نیز به‌ چنین‌ خواسته‌ای‌ تن‌ می‌دهند، چرا که‌ یا نسبت‌ به‌ عواقب‌ آن‌ ناآگاهند، و یا به‌ منافع‌ کوتاه‌ مدت‌ و شخصی‌ خود فکر می‌کنند.
رسول‌ خدا6 درباره‌ شخصیت‌ علی(ع) فرمود که‌ او در دین‌ خدا سختگیر است‌ و اهل‌ سازشکاری‌ نمی‌باشند: قال‌ رسول‌ ا6:
«ارفعوا السنتکم‌ عن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب، فانه‌ خشن‌ فی‌ ذات‌ ا عزوجل، غیر مداهن‌ فی‌ دینه(99»).
امام(ع) نیز فرمود: «لا یقیم‌ امرا سبحانه‌ الا من‌ لا یصانع‌ ولا یضارع‌ ولا یتبع‌ المطامع(100»)؛ «فرمان‌ خدا را برپا ندارد جز کسی‌ که‌ [در حق] مدارا نکند، خود را خوار نسازد و پی‌ طمع‌ها نتازد».
امام(ع) اصولاً‌ اهل‌ مداهنه‌ در دین‌ الهی‌ نبود:
«لا اداهن‌ فی‌ دینی، ولا اعطی‌ الدینة‌ فی‌ امری(101»).
امیرمؤ‌منان(ع) در عهدنامه‌ خویش‌ به‌ مالک‌ اشتر، وی‌ را از مشورت‌ با گنهکاران‌ باز می‌دارد، و بار کسانی‌ که‌ در ستم‌کاری‌ یاری‌ نکرده‌اند را بر وی‌ سبک‌ قلمداد می‌کند و می‌فرماید:
«فاتخذ اولئک‌ خاصة‌ لخلواتک‌ و حفلاتک‌ ثم‌ لیکن‌ آثرهم‌ عندک‌ اقولهم‌ بحر الحق‌ … ثم‌ وضعهم‌ علی‌ ان‌ لا یطروک‌ ولا یبجوک‌ بباطل‌ لم‌ تفعله‌ فان‌ کثرة‌ الاطرأ تحدث‌ الزهو و تدنی‌ من‌ العزه(102»).
«پس‌ اینان‌ را خاص‌ خلوت‌ خود گیر و در مجلس‌ بپذیر، و آن‌ کس‌ را بر دیگران‌ بگزین‌ که‌ سخن‌ تلخ‌ حق‌ را به‌ تو بیشتر گوید … و آنان‌ را چنان‌ بپرور که‌ تو را فراوان‌ نستانید و با ستودن‌ کار بیهوده‌ای‌ که‌ نکرده‌ای‌ خاطرت‌ را شاد ننمایند که‌ خودپسندی‌ آرد و به‌ سرکشی‌ وادارد».
بر این‌ اساس‌ یکی‌ از معیارهای‌ حکومت‌ صالح‌ آن‌ است‌ که‌ نزدیکان‌ و مشاوران‌ هیأت‌ حاکمه‌ افرادی‌ باشند که‌ نه‌ تنها اهل‌ چاپلوسی‌ و سازشکاری‌ نیستند، بلکه‌ با گفتن‌ حقیقت‌ تلخ‌ ایشان‌ را نسبت‌ به‌ آسیب‌های‌ احتمالی‌ یا موجود حکومت‌ آگاه‌ سازند. امام‌ علی(ع) در مقامی‌ دیگر فرمود در دیده‌ مردم‌ پارسا، زشت‌ترین‌ خوی‌ والیان‌ این‌ است‌ که‌ خواهند مردم‌ آنان‌ را دوستدار بزرگ‌منشی‌ شمارند، و کارهاشان‌ را به‌ حساب‌ کبر و خودخواهی‌ بگذارند:
«قد کرهت‌ ان‌ یکون‌ جال‌ فی‌ ظنکم‌ انی‌ احب‌ الاطرأ و استماع‌ الثنأ … فلا تثنوا علی‌ بجمیل‌ ثنأ لا خراجی‌ نفسی‌ الی‌ ا و الیکم‌ من‌ التقیة‌ فی‌ حقوق‌ لم‌ افرغ‌ من‌ اوائها و فرائض‌ لابد من‌ امضائها فلا تکلمونی‌ بما تکلم‌ به‌ الجبابرة‌ … و لا تخالطونی‌ بالمصانعة‌ … فلا تکفوا من‌ مقالة‌ بحث‌ او مشورة‌ بعدل‌ فانی‌ لست‌ فی‌ نفسی‌ بفوق‌ ان‌ اخطیء ولا آمن‌ ذلک‌ من‌ فعلی‌ الا ان‌ یکفی‌ ا من‌ نفسی‌ ما هو املک‌ به‌ منی(103»).
«خوش‌ ندارم‌ که‌ در خاطر شما بگذرد که‌ من‌ دوستدار ستودنم، و خواهان‌ ستایش‌ شنودن‌ … لیکن‌ مرا به‌ نیکی‌ مستایید تا از عهده‌ حقوقی‌ که‌ مانده‌ است‌ برآیم‌ و واجب‌هایی‌ که‌ بر گردنم‌ باقی‌ است‌ ادا نماییم. پس‌ با من‌ چنان‌که‌ با سرکشان‌ گویند سخن‌ مگویید … و با ظاهرآرایی‌ آمیزش‌ مدارید … پس‌ از گفتن‌ حق‌ یا رأی‌ زدن‌ در عدالت‌ باز مایستید، که‌ نه‌ من‌ برتر از آنم‌ که‌ خطا کنم، و نه‌ در کار خویش‌ از خطا ایمنم، مگر که‌ خدا مرا در کار نفس‌ کفایت‌ کند که‌ از من‌ بر آن‌ تواناتر است».
از این‌ سخن‌ نکات‌ زیر قابل‌ استفاده‌ است:
اولاً: ستایش‌ حکام‌ با دستورات‌ شرع‌ مقدس‌ مخالفت‌ دارد ؛
ثانیاً: این‌ عمل، ایشان‌ را از انجام‌ تکالیف‌ الهی‌ و حکومتی‌ بازمی‌دارد ؛

ثالثاً: این‌ روحیه‌ مردم‌ را از گفتن‌ سخن‌ حق‌ یا مشورت‌ در عدالت‌ منع‌ می‌نماید ؛
رابعاً: وقتی‌ امام‌ معصوم: می‌گوید من‌ برتر از آن‌ نیستم‌ که‌ خطا کنم، تکلیف‌ غیرمعصوم‌ به‌ طریق‌ اولی‌ مشخص‌ می‌شود.
‌ ‌4 - 4 - برخوردهای‌ شاهانه‌ و قدسیت‌ بخشیدن‌ به‌ حکام‌
چون‌ دهقانان‌ شهر انبار هنگام‌ رفتن‌ امام‌ به‌ شام‌ او را دیدند، برای‌ وی‌ پیاده‌ شدند و پیشاپیش‌ دویدند. حضرت‌ فرمود این‌ چه‌ کار بود که‌ کردید؟ گفتند: عادتی‌ است‌ که‌ داریم‌ و بدان‌ امیران‌ خود را بزرگ‌ می‌شماریم. امام(ع) در پاسخ‌ گفت:
«وا ما ینتفع‌ بهذا امراؤ‌کم‌ و انکم‌ لتشقون‌ به‌ علی‌ انفسکم‌ فی‌ دنیاکم‌ و تشقون‌ به‌ فی‌ آخرتکم‌ و بها اخسر المشقة‌ ورأها العقاب‌ و اربح‌ الدعة‌ معها الامان‌ من‌ النار(104»).
«به‌خدا که‌ امیران‌ شما از این‌ کار سودی‌ نبردند، و شما در دنیایتان‌ خود را به‌ رنج‌ می‌افکنید و در آخرتتان‌ بدبخت‌ می‌گردید. و چه‌ زیان‌بار است‌ رنجی‌ که‌ کیفر در پی‌ آن‌ است، و چه‌ سودمند است‌ آسایشی‌ که‌ با آن‌ از آتش‌ امان‌ یابید».
از این‌ برخورد امام(ع) متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ چهره‌سازی‌ برای‌ رهبران‌ و با آنان‌ شاهانه‌ رفتار کردن‌ نه‌تنها سودی‌ به‌ ایشان‌ نمی‌رساند، بلکه‌ ضررهای‌ دنیوی‌ و اخروی‌ برای‌ مردم‌ در بر دارد. قابل‌ ملاحظه‌ است‌ که‌ حضرت‌ برای‌ یک‌ عمل‌ اجتماعی‌ به‌ ظاهر کوچک، وعده‌ عقاب‌ الهی‌ و آتش‌ دوزخ‌ را می‌دهند! گفته‌اند چون‌ امام(ع) از صفین‌ بازگشت‌ بر اهل‌ شبام‌ گذشت‌ و آواز گریه‌ زنان‌ را بر کشتگان‌ صفین‌ شنود. حرب‌ پسر شُرَحبیل‌ که‌ از مهتران‌ قوم‌ خود بود به‌ سوی‌ حضرتش‌ آمد. امام‌ علی(ع) فرمود: چنان‌که‌ می‌شنوم‌ زنان‌ شما بر شما دست‌ یافته‌اند، چرا آنان‌ را از افغان‌ بازنمی‌دارید؟ چون‌ حرب‌ پیاده‌ حضرت‌ را در حالی‌ که‌ سوار بر اسب‌ بود مشایعت‌ می‌نمود.
امام(ع) فرمود: «ارجع‌ فان‌ مشی‌ مثلک‌ فتنة‌ للوالی‌ و مذلة‌ للمؤ‌من(105»)؛ «بازگرد که‌ پیاده‌ رفتن‌ چون‌ تویی‌ با چون‌ من، موجب‌ فریفته‌ شدن‌ والی‌ و خواری‌ مؤ‌من‌ است».
در واقع‌ امام‌ علی(ع) در تک‌ تک‌ اعمال‌ فردی‌ و اجتماعی‌ هم‌ به‌ دنبال‌ آن‌ است‌ که‌ کرامت‌ انسانی‌ حفظ‌ شود و انسان‌ مسیر کمال‌ خود را در جامعه‌ طی‌ نماید، و هم‌ خطرات‌ و آفاتی‌ که‌ رهبران‌ جامعه‌ را تهدید می‌کند، گوشزد می‌نماید.
پیامبر اکرم6 نیز با قدسیت‌های‌ شاهانه‌ به‌ شکل‌ علنی‌ و صریح‌ مخالفت‌ می‌کرد، و هرچند خود از فرحنه‌ی(106) الهی‌ برخوردار بود، اما تذکر می‌داد که‌ من‌ همانند شاهان‌ نیستم‌ و در واقع‌ فره‌ دینی‌ و معنوی، غیر از فره‌ شاهی‌ و دنیوی‌ است:
«عن‌ ابن‌ مسعود: اتی‌ النبی‌ رجل‌ یکلمه‌ فارعه‌ فقال6: هون‌ علیک‌ فلست‌ بملک‌ انما انا ابن‌ امرأة‌ تأکل‌ القدید(107»)
«ابن‌ مسعود گفت‌ کسی‌ نزد پیامبر آمد و بر خود ترسید. پیامبر6 فرمود: راحت‌ باش، من‌ پادشاه‌ نیستم، من‌ فرزند زنی‌ هستم‌ که‌ تکه‌ گوشت‌ می‌خورد».
علی(ع) مردم‌ را از شخصیت‌پرستی‌ و غلو بازمی‌داشت، و ایشان‌ را به‌سوی‌ ملاک‌شناسی‌ و ارزش‌های‌ دینی‌ سوق‌ می‌داد. حارث‌ همدانی‌ که‌ از اختلاف‌ مردم‌ درباره‌ خلفای‌ چهارگانه‌ به‌ حضرت‌ خبر داد، امام(ع) در جواب‌ فرمودند اول‌ حق‌ را بشناسید تا در درجه‌ بعد اهل‌ آن‌ را بیابید:
«ان‌ دین‌ ا لا یعرف‌ بالرجال‌ بل‌ باَّیة‌ الحق‌ فاعرف‌ الحق‌ تعرف‌ اهله(108»).
‌ ‌4 - 5 - انحراف‌ از قانون‌گرایی‌ و نظم‌
سیره‌ حضرت‌ علی(ع) مشحون‌ از قانون‌گرایی‌ و مخالفت‌ با حاکمیت‌ روابط‌ و تبعیض‌هاست. وی‌ حدود را بدون‌ درنظر گرفتن‌ مصالح‌ اجرا می‌کرد و به‌طور مثال‌ وساطت‌ افراد درخصوص‌ حد زدن‌ مردی‌ از بنی‌اسد را نپذیرفت.(109) هم‌چنین‌ وقتی‌ نجاشی‌ (شاعر حضرت‌ در جنگ‌ صفین) در کوفه‌ بد مستی‌ کرد، امام(ع) او را حد زد و او هم‌ به‌ معاویه‌ پیوست‌ و علیه‌ علی(ع) هجو نمود.
امام‌ علی(ع) در توصیه‌های‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌فرمایند هر کاری‌ را در روز خود - نه‌ یک‌ روز جلوتر و نه‌ عقب‌تر - انجام‌ ده: «وامض‌ لکل‌ یوم‌ عمله‌ فان‌ لکل‌ یوم‌ ما فیه‌ … فضع‌ کل‌ امر موضعه‌ و اوقع‌ کل‌ امر موقعه(110»).
همچنین‌ او در توصیه‌ به‌ حسن‌ و حسین(ع) پس‌ از ضربت‌ ناجوانمردانه‌ ابن‌ ملجم‌ فرمود:
«اوصیکما و جمیع‌ ولدی‌ و اهلی‌ و من‌ بلغه‌ کتابی‌ بتقوی‌ ا و نظم‌ امرکم(111»).
«شما و تمامی‌اهل‌خود و هرکس‌ نامه‌ام‌ به‌ او می‌رسد را به‌ تقوای‌ الهی‌ و نظم‌ کارها سفارش‌ می‌کنم».
4 - 6 - رفاه‌طلبی‌ بالاخص‌ در سطح‌ مسؤ‌ولان‌ نظام‌ : از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) رهبران‌ جامعه‌ اسلامی‌ حقی‌ از مال‌ حلال‌ نباید ثروت‌اندوزند. حکمت‌ این‌ مسأله‌ هم‌ آشکار است. اگر ثروت‌ نزد هیأت‌ حاکم‌ جمع‌ شود، تنگدستان‌ به‌ ستوه‌ و طغیان‌ خواهند آمد:
«ان‌ ا فرض‌ علی‌ ائمة‌ العدل‌ ان‌ یقدرو انفسهم‌ بضعفة‌ الناس‌ کیلا - یتبیغ‌ بالفقیر فقره(112»).
شریح‌ قاضی‌ امیرمؤ‌منان(ع) در دوران‌ خلافت‌ آن‌ حضرت‌ خانه‌ای‌ به‌ هشتاد دینار خرید. امام‌ او را سرزنش‌ نمود و به‌ یاد قیامت‌ انداخت.(113) عثمان‌ بن‌ حنیف‌ انصاری‌ که‌ عامل‌ حضرت‌ در بصره‌ بود، چون‌ به‌ خوانی‌ مفصل‌ خوانده‌ شد، حضرت‌ او را ملامت‌ کردند:
«به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ مردی‌ از جوانان‌ بصره‌ تو را برخوانی‌ خوانده‌ است‌ و تو بدانجا شتافته‌ای، خوردنی‌های‌ نیکو برایت‌ آورده‌اند و پی‌درپی‌ کاسه‌ها پیشت‌ نهاده‌اند…آیا بدین‌ بسنده‌ کنم‌ که‌ مرا امیرمؤ‌منان‌ خوانند و در ناخوشایندهای‌ روزگار شریک‌ آنان‌ نباشم!؟».
امام(ع) مردم‌ را از اطاعت‌ کورکورانه‌ بزرگان‌ متکبر و نژادپرست‌ شدیداً‌ برحذر می‌دارد:
«هان‌ بترسید! بترسید! از پیروی‌ مهتران‌ و بزرگانتان‌ که‌ به‌ گوهر خود نازیدند و نژاد خویش‌ را برتر دیدند، و نسبت‌ آن‌ غیبت‌ بر پروردگار خود پسندیدند، و بر نعمت‌ خدا در حق‌ خویش‌ انکار ورزیدند، به‌ ستیزیدن‌ برابر قضای‌ او و بر آغالیدن‌ بر نعمت‌های‌ او. پس‌ آنان‌ پایه‌های‌ عصبیتند و ستون‌های‌ فتنه‌ و شمشیرهای‌ نازش‌ جاهلیت(114»).
‌ ‌5 - آسیب‌شناسی‌ قضایی‌ حکومت‌ اسلامی‌
قوه‌ قضاییه‌ یکی‌ از ارکان‌ مهم‌ حکومت‌ اسلامی‌ است، و امام‌ علی(ع) عنایت‌ ویژه‌ای‌ به‌ مسایل‌ قضایی‌ داشته‌اند. از سیره‌ و کلمات‌ امیرمؤ‌منان(ع) آسیب‌های‌ قضایی‌ زیر قابل‌ برداشت‌ می‌باشد:
5 - 1 - ورود افراد ناصالح‌ به‌ امر قضا: قضاوت‌ به‌ حسب‌ رتبه‌ مهمی‌ که‌ داراست، افرادی‌ صالح‌ و شایسته‌ از نظر اخلاقی‌ و علمی‌ را می‌طلبد. برخی‌ از خصوصیاتی‌ که‌ امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ مالک‌اشتر برای‌ قضات‌ در نظر می‌گیرند، عبارت‌ است‌ از: فضیلت، دشوار نشدن‌ کارها بر او، عدم‌ لجاجت‌ در برابر ستیز خصمان، ناپایداری‌ در خطا، بازگشت‌ سریع‌ به‌ حق، مسلط‌ نشدن‌ نفس‌ و طمع‌ بر او، بسنده‌ ننمودن‌ به‌ شناخت‌ اندک، درنگ‌ در شبهات، اهل‌ حجت‌ بودن، صبر در مقابل‌ آمد و شد صاحبان‌ دعوی، قاطعیت‌ در داوری‌ و بی‌تفاوتی‌ در برابر ستایش‌ و خوش‌آمدگویی‌ دیگران.(115)
5 - 2 - تأمین‌ نشدن‌ قضات‌ از نظر مالی: اگر کارمندان‌ قوه‌ قضاییه‌ و بالاخص‌ قضات‌ از نظر مالی‌ تأمین‌ نباشند. احتمال‌ سوء استفاده‌ و تطمیع‌ ایشان‌ قوت‌ می‌گیرد. به‌ همین‌ دلیل‌ امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کنند که‌ در بخشش‌ به‌ ایشان‌ گشاده‌دستی‌ کن‌ و رتبت‌ ایشان‌ را نزد خود بالا بر:
«و افسح‌ له‌ فی‌ البذل‌ ما یزیل‌ علته‌ و تقل‌ معه‌ حاجته‌ الی‌ الناس‌ و اعطه‌ من‌ المنزلة‌ لدیک‌ ما لا یطمع‌ فیه‌ غیره‌ من‌ خاصتک‌ لیأمن. بذلک‌ اغتیال‌ الرجال‌ له‌ عندک(116»).
5 - 3 - عدم‌ وجود امنیت‌ شغلی‌ برای‌ قضات: امام(ع) توصیه‌ می‌کنند که‌ قاضی‌ را به‌ خود نزدیک‌ کن، حاجاتش‌ را روا نما، با او نشست‌ و برخاست‌ کن، حکم‌ او را نافذ دان‌ و به‌ او نیرو ده.(117)
5 - 4 - خروج‌ از آداب‌ قضاوت‌ اسلامی: علاوه‌ بر مسایلی‌ همچون‌ غفلت‌ یا سوءاستفاده‌ از امر قضاوت، در نظر نگرفتن‌ احکام‌ قضایی‌ اسلام‌ یا به‌ دلیل‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ شرع‌ مقدس‌ است. و یا به‌ دلیل‌ عدم‌ اعتقاد به‌ آن‌ احکام‌ عرفی‌ رقیب‌ واقعی‌ احکام‌ شرعی‌ در امر قضاوت‌ هستند، هر چند خود عرف‌ نیز به‌ عنوان‌ یک‌ منبع‌ پذیرفته‌ شده‌ است. به‌ هر حال‌ آداب‌ قضاوت‌ اسلامی‌ باید در حکومت‌ اسلامی‌ رعایت‌ شوند. از آن‌ جمله‌ است: تساوی‌ طرفین‌ در دادگاه‌ حتی‌ در نگاه‌ کردن، نشستن‌ قاضی‌ در مسجد نه‌ در منزل، عصبانی‌ نشدن‌ قاضی، خواب‌ آلود نبودن‌ قاضی‌ و درنظر گرفتن‌ اصول‌ شرعی‌ براساس‌ کتاب‌ و سنت.(118)
5 - 5 - کنترل‌ نکردن‌ قضات: امام‌ علی(ع) بر نظارت‌ مستمر بر امر قضاوت‌ و عزل‌ متخلفین‌ تأکید داشتند. امام(ع) ابوالاسود دئلی‌ را تنها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ در دادگاه‌ بلند سخن‌ گفته‌ بود عزل‌ کردند.(119) حضرت‌ مکرر از مالک‌ اشتر گزارش‌ کار در خصوص‌ امر قضاوت‌ می‌خواستند.(120)
5 - 6 - روحیه‌ مسامحه‌کاری‌ در امر قضا حاکمیت‌ یافتن‌ روابط: امام‌ علی(ع) شخصاً‌ به‌ امر خطیر قضاوت‌ می‌پرداخت، در مسجد کوفه‌ می‌نشست‌ و بین‌ مردم‌ حکم‌ می‌کرد.(121) وی‌ ملاک‌ را در قضاوت‌ و داوری‌ رضا و حکم‌ خدا می‌دانست‌ و حدود و تعزیرات‌ را بر قریب‌ و بعید بدو ملاحظه‌ حسب‌ و نسب‌ جاری‌ می‌نمود.(122)

د گاه امام علی (ع)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

شهید مرتضی آوینی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس