غدیر از دیدگاه سنت
برای آشنائي بیشتر با دلایل اهل تشیع به کتاب الغدیر علامه امینی مراجعه شود.
که به فرض صحت آن، مطلبی در آن نیست که اشاره نماید که او برای خلافت ازدیگری برتر و اولی است ولفظ مولی هم به معنای امام به کار نمی رود، این از یک جهت و اما از جهت دیگر آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست، یعنی در زمان حیات و بعد از رحلت آن حضرت، پس اگر این قول دلیل بر ولایت علی باشد، لازمه اش این است که باید در زمان پیامبر صلى الله علیه وسلم هم سرپرستی و مسئولیت امور را داشته باشد چرا که او بنابر این قول شریک آن حضرت در رهبری و ولایت است در حالی که کسی که شریک رسوخدا نیست وبه فرض اگر این روایت دلالت اولویت کند، لازم نیست بر الویت در رهبری و خلافت دلالت کند اگر چنین می بود،همانا می فرمودند: “اللهم وال فی تصرفه وعاد من لم یکن کذلک"[2].
يعني: خداوند یاور کسی باش که تحت اختیار و فرمان اوست و دشمن کسی باش که تحت اختیار او نیست.
لازم نبود پیامبر صلى الله علیه وسلم امتش را در سر در گمی قرار دهد تا در بین شان نزاع بوجود آید.
نعوذ بالله پیامبر صلى الله علیه وسلم مردم آزار بود؟ پس حدیث ((من کنت مولاه. . . ) فقط دلالت بر قدرت و منزلت والای علی می کند، اگر غیر از این باشد جا دارد که بپرسیم اگر مقصود پیامبر از این مطلب خلافت بوده چه چیزی مانع شد که در آن اجتماع انبوه و بی سابقه که به روایتی هشتاد هزار و به روایتی دیگر یکصد بیست و چهار هزار نفر بوده اند خلافت علی را با عبارتی واضح و صریح که غیر قابل تغییر باشد اعلان نکند.مثلا مي توانست بگويد اي مردم علي بعد از من جانشين من است و با او بيعت كنيد مشكل حل بود.
دکتر محمد جواد مشکور می نویسد: مطلبی که بر ما مجهول است این است، که چرا در اجتماع سقیفه کسی از مهاجر و انصار سخنی از حدیث غدیر با وجود مسلمیت آن به میان نیاورده است.
اگر طرفداران حضرت علی از این حدیث که از تاریخ صدور آن کمتر از یک سال می گذشت[3]و بایستی همه کسانی که در حجه الوداع حاضر بودند آن را بخاطر داشته باشند ذکر می کردند، سرنوشت اسلام طوری دیگر می شد.
((نعوذ بالله همه مرتد شدند و حکم پیامبر را نادیده گرفتند و یک نفر نبود که بگوید پیامبر صلى الله علیه وسلم در حجه الوداع چنین فرمودند)).
پاسخ دوم: مولی دارای معانی زیادی می باشد من جمله، سید، آقا، ارباب، بنده، آزاد کننده، بنده آزاد شده، ولی نعمت، نعمت دهنده، شریک، پسر، پسر عمو، خواهر زاده، عمو، داماد نزدیک، قریب خویشاوند، پیرو، تابع.اما مولي به معني امامت يا خلافت نيومده است
در اینجا (مولی) به معنای دوست است، نه خلیفه چنانچه در سوره محمد آیه ده خداوند می فرماید:
﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لا مَوْلَى لَهُمْ﴾ (محمد: 11). یعنی: “این به سبب آن است که خداوند دوست (کار ساز) مسلمان است و به سبب آن است که کافران را هیچ کار سازی نیست”. و نیز در سوره دخان آیه 41 خداوند می فرماید:
﴿یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ﴾ (الدخان: 41). یعنی: “روزی که دفع نکند هیچ دوستی از دوست دیگر چیزی را و نصرت داده نمی شود”.
و چندین آیه دیگر که در همه مولی به معنای دوست است و مطلقاً به معنای خلیفه بکار نرفته است.
سوم: حضرت رسولخدا همان طور که گفتیم پس از قضیه غدیر خم حضرت ابوبکر را در مدت بیماری به جای خود به مسجد فرستاد اگر حضرت علی خلیفه می بود باید او را به مسجد می فرستاد[5].
چهارم: اگر علی خلیفه بود تقاضای عباس عمویش در هنگام بیماری پیغمبر که علی نزد آن حضرت صلى الله علیه وسلم برود و از او درخواست تعیین خلیفه نماید بیمورد خواهد بود[6].
پنجم: در نهج البلاغه خطبه (91) حضرت علی مقام وزارت را برای خود انتخاب می فرماید. کسی که به امر خدا و رسول خلیفه شده باشد حق ندارد از امر خدا و رسول تخلف نماید. و به وزارت غیر خلیفه تن در دهد.[7]
ششم: نهج البلاغه خطبه (37) حضرت علی می فرماید:[8]من به موجب عهد و میثاقی که در گردن داشتم، با خلفا بیعت کردم. کسی که خودش خلیفه است، چگونه برای بیعت با دیگران عهد و میثاق می بندد. اعتراف به عهد و میثاق برای بیعت با دیگران دلیل روشنی است بر اینکه حضرت علی دارای مقام خلافت نبوده و موضوع غدیر خم ارتباطی با امر خلافت نداشته است.
هفتم: تمام مورخین بیان کرده اند به اینکه حضرت رسول برای خود خلیفه معین نکرده و ابوبکر را از لحاظ بزرگی سن به مسجد فرستاده و بعد از رحلت رسولخدا مهاجرین و انصار به همین لحاظ او را به خلافت برگزیدند.
هشتم: اگر مقصود پیامبر صلى الله علیه وسلم از تشکیل غدیر خم ابلاغ خلافت بود و خدا به او امر فرموده بود (بلغ ما أنزل إلیک) واجب بود صریحاً بفرماید علی خلیفه و جانشین من است، اشاره وكنايه در امر به آن حضرت که ستون خیمه اسلام است شایسته پيامبر نیست، در صورتی که خدا او را اطمینان داده (و الله یعصمک من الناس) با این اطمینان واجب بود همان طور که احکام نماز، روزه، زکات، حج و جهاد را صریحاً ابلاغ فرموده خلافت علی را هم صریحاً ابلاغ فرماید که مردم دچار شک و تردید نشوند
نهم: در سوره نور آیه 54 خداوند می فرماید: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾. یعنی: “خداوند وعده داده است کسانی از شما را که ایمان آورده اند و کارهای نیکو انجام داده اند، به خلافت بر گزیند، همان طور که قبلاً کسانی را به خلافت برگزیده است”.
این آیه یکی از معجزات قرآن است که در زمان ضعف و ذلت، و یاس مسلمین، خلافت و زمام داری را به آنها مژده داده، و پیش گویی فرموده است این آیه را آیه استخلاف می گویند که صریحاً دلالت دارد، بر اینکه خلفا و جانشینان پیامبر صلى الله علیه وسلم متعدد خواهند بود و منحصر به فرد نیست.
اگر حضرت علی خلیفه بلافصل باشد یعنی خلافت حضرت ابوبکر و حضرت عمر و حضرت عثمان باطل است. چون خلافت منحصر به فرد نمی شود و موردی برای صیغه جمع و ضمیر جمع باقی نمی ماند و اعجاز قرآن مبدل به چند کلمه کاذبه خواهد شد، بنابراین آیه استخلاف دلیل قاطعی است بر صحت خلافت خلفا و بطلان اختصاص آن به حضرت علی .
ممکن است گفته شود: که مصداق جمع از علی و ائمه درست می شود.
می گوییم غیر از حضرت حسن آن هم به طور ناقص احدی از ائمه به مقام خلافت نرسیده اند و همه بر اثر ظلم ظالمان وقت در زندان و یا گوشه گیر بوده اند و چه مانعی دارد که به احترام قرآن در رای مهاجرین و انصار و احترام گفتار خود حضرت علی رضى الله عنه و صحت بیعت و اقتدای او به خلفا و درست بودن تزویج شهر بانو با حضرت حسین و حلال بودن حقوق سالیانه ای که امیر از خلفا دریافت می داشت و رفع اختلاف خلافت آنها را هم درست بدانیم.
دهم: اگر مقصود از کلمه (مولی) خلیفه باشد. ترجمه عبارت این طور می شود ((من خلیفه هر کسی هستم علی هم خلیفه اوست. خدایا خلیفه کن هر کس که علی را خلیفه کند. وپيامبر خليفه كسي نبودند.
یازدهم: اگر علی به امر خدا و رسول خلیفه شد، چرا از امر خدا و رسول تخلف نمود. و همه جا از قبول خلافت گریزان بود. و وزارت را بر خلافت ترجیح می داد. بدیهی است که علی از امر خدا و رسول تخلف نمی ورزد.
از این دلایل روشن می شود که قضیه غدیر خم به هیچ وجه ارتباطی با امر خلافت نداشته و مقصود پيامبر فقط ترغیب و دوستی علی بوده که خشم و سوء ظن فاتحین یمن رفع و تبدیل به حسن ظن شود. جای بسی تعجب است که یکصد و بیست و چهار نفر هزار نفر که در غدیر خم حضور داشتند در ظرف یک سال همه مردند و منقرض شدند یک نفر هم باقی نمانده بود که داستان غدیر را به اهل سقیفه بنی ساعده تذکر بدهد.
دوازدهم: آیا خود علی واقف به آن آیات و احادیث بود یا نبود و معنای آن را نمی دانست؟ یا بر خلاف قرآن و فرمایش رسول از قبول خلافت تخلف ورزیده و از امر خدا و رسول تخطی کرد؟
یا العیاذ بالله تنفر او تظاهر و دروغ بوده است ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾[9]حضرت علی اگر کوچکترین دلیلی را در قرآن یا حدیث یا غدیر خم بر خلافت خود سراغ می داشت و خود را از جانب خدا و رسول خلیفه می دانست ممکن نبود از امر خدا و رسول تخلف کند همان طور که حضرت رسول تک و تنها بدون اعتنا به کشته شدن در برابر انبوه کفار نبوت خود را اظهار نمود، بر او واجب بود، که رسول را مقتدای خویش قرار دهد. بصیرت حضرت علی از خدا و رسول موقع شناس تر نبود که گفته شده صلاح ندانست که شمشیر بکشد، علی از امر خدا و رسول سرکشی نمی کند، علی ترک واجب نمی کند، علی از بشر نمی ترسد، علی از بذل جان نمی هراسد، علی زیر بار ظلم نمی رود، علی با ظالم بیعت نمی کند، علی 25 سال پشت سر ظالم نماز نمی خواند، علی دختر خود را به ظالم نمی دهد[10].
علی وزیر ظالم نمی شود، علی از ظالم حقوق سالیانه قبول نمی کند، علی از ظالم تمجید نمی کند، علی حیدر کرار است، علی صاحب ذوالفقار است، علی اسدالله الغالب است، علی آتش پیکار را بر تحمل عار ترجیح می دهد، علی مرگ رنگین را خوشتر از زیست ننگین می داند علی ترسو نیست، علی دو رنگ نیست، علی دروغگو نیست.