آثار قناعت
آثار قناعت در زندگي
مهمترين نتايج ارزشمند قناعت، كه در زندگي اجتماعي سايه ميگسترد، عبارت است از:
1. آسايش، راحتي و رضايتمندي
انسان به صورت فطري طالب راحتي و آسايش است. گاهي به اشتباه مصداق رفاه و آسايش را تشخيص ميدهد. براي اينكه اشتباه نكند و حريص نباشد، بايد بداند اولين ثمرة شيرين قناعت، آسايش و راحتي است براي كسي كه اين ويژگي را دارا است. هنگامي كه فرد به آنچه در اختيار دارد، اكتفا ميكند و در زندگي، خود را با در نظر داشتن امكانات موجود، اداره ميكند، سختي بسياري از امور همچون فعاليتهاي طاقت فرسا، نگراني از كمبودها، اظهار نياز به ديگران و… را از خود دور ميسازد. از اينرو، رسول خدا(ص) قناعت را عين راحتي دانسته و فرمودهاند: «القناعة راحة؛ قناعت راحتي است».20
اميرالمؤمنين(ع) راحتي را ثمره قناعت به شمار آورده و فرمودهاند: «ثمرة القناعة الراحة؛ راحتي و آرامش نتيجه قناعت است».21 همچنين حضرت ميفرمايد: «حرم الحريص القناعه، فافتقد الراحه؛ حريص چون از قناعت محروم است، راحتي ندارد».22 در حديثي ديگر ميفرمايد: «القناعه مال لاينفد؛ قناعت ثروتي پايان نايافتني است كه به دنبال خود عزت ميآورد».23 غزالي ميگويد: «هيچ كس را عيش خوش تر از قانع نبود، هيچ كس اندوهگينتر از حسود نبود، هيچ كس سبك بارتر از تارك دنيا نبود و هيچ كس پشيمانتر از عالم بدكار نبود».24 در بُعد خانوادگي نيز اكتفا كردن فرد به امكانات موجود، بسياري از نگرانيها را از زندگي مشترك دور ميسازد. مرد يا زني كه به همسر خود به عنوان دارايي موجود خود نگاه ميكند و او را بدون مقايسه با نقاط قوت ديگران مينگرد، در حقيقت آرامش و راحتي خود را تأمين كرده است. همچنان كه افرادي كه تنها نقاط ضعف همسر خويش را در نظر ميگيرند و آن را با نقاط قوت ديگران مقايسه ميكنند، همواره روحي ناآرام دارند. ساير امكانات زندگي نيز همين طور است. كساني كه به آنچه دارند، راضياند و خود را براي به دستآوردن آنچه ندارند، به زحمت نمياندازند، يا در افسوس نداشتن آن به سر نميبرند، زندگي را با روحي آرام و به دور از دغدغه و نگراني ميگذرانند. در حديثي از امير مؤمنان(ع) آمده است: «الرضا ينفي الحزن؛ رضايت و قناعت اندوه را از بين ميبرد».25
انسان به دليل اينكه فكر ميكند هرچه بيشتر داشته باشد، رضايتمندي زيادتري خواهد داشت، حرص ميزند. اگر شناخت خود را اصلاح كند و بداند احساس رضايت چيزي نيست كه آن را از بيرون به دست آورد، بلكه بايد نوع نگاه خود را اصلاح كند، كمتر حرص خواهد زد. ما ممكن است با مقداري ثروت رضايت مختصر و كوتاهي را پيدا كنيم، امّا بي شك پس از آن، عطش ثروت در ما زيادتر خواهد شد. هر چه زيادتر تلاش كنيم، قدرت طلبي و شهرتطلبي ما ارضا نخواهد شد. قدرت و شهرت ما را خشنود نخواهد ساخت. ابتدا انسان احساس رضايت خود را در چيزي ميبيند كه وقتي به آن رسيد، به آن بسنده نميكند و برتر از آن را مطالبه ميكند. گاهي يك جوان فكر ميكند اگر شغلي پيدا كند، خانهاي تهيه كند و همسري گزيند، خيالش راحت ميشود. با خود ميگويد: همين كه شغل پيدا كنم، پولدار شوم و ازدواج كنم، راحت ميشوم، وقتي به اينها رسيد، حس ميكند دارايي هاي بزرگتر و خيره كنندهتري ندارد و خود را براي رسيدن به آن به زحمت فراوان مياندازد.
جانسون ميگويد: «براي دستيابي به احساس رضايت، بايد شعار ايمان به خدا جاي “درست همين كه به شغل برسم، داراي خانه شوم، سرمايهدار گردم و…” را بگيرد».26
2. برخورداري از زندگي شيرين
راحتي و آسايش ناشي از قناعت، زمينه برخورداري همسران از زندگي دلپذير و گوارا را فراهم ميسازد. اين نتيجه ارزشمند با تعابير گوناگوني در متون ديني بيان شده است. در روايتي از قناعت، به زندگي گوارا تعبير شده است: «عن الصادق(ع) خمس من لم يكن فيه لم يتهنأ العيش الصحة و الا من و الغني و القناعة و الانيس الموافق؛ كسي كه پنج چيز در او نباشد، زندگي برايش گوارا نيست. سلامتي، امنيت، بي نيازي، قناعت و همسر موافق».27
در برخي از روايات، قناعت را گواراترين زندگي به شمار آورده است: «عن علي(ع): القناعة اهنأ العيش؛گواراترين زندگي قناعت است».28
در تعبيري ديگر قناعت مصداق حيات طيبه دانسته شده است: «سئل علي(ع) عن قوله تعالي «فلنحيينّه حياةً طيبةً، فقال هي القناعة؛از امير مؤمنان(ع) در باره سخن خداوند متعال كه فرمود: ما به او حيات طيبه عطا ميكنيم، سؤال شد. پس حضرت فرمودند: حيات طيبه قناعت است. نه تنها قناعت حيات طيبه است، بلكه پاكترين زندگي قناعت است».29
عن علي(ع): اطيب العيش القناعة؛ پاكترين زندگي قناعت است».30
در جاي ديگر حضرت امير(ع)زيبايي زندگي را قناعت ديده، فرمودهاند: «جمال العيش القناعة؛قناعت زيبايي زندگي است».31
همه اين تعابير بيانگر آن است كه فرد قانع، از همسر خود راضي، از امكاناتي كه در اختيار دارد، راضي و از همه مهمتر از خداي خود راضي است. و بر اساس اين رضايت، ضمن آنكه از باطني آرام برخوردار است، اعضا و جوارح خود را نيز براي دسترسي به آنچه ندارد، به زحمت نمياندازد. آيا حيات طيّبه چيزي جز اين است؟